پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
چهارشنبه 18 خرداد 1390 5:43 PM
گئورگ باسلیتز نقاش اکسپرسیونیست آلمانی
|
▪ گئورگ باسلیتز ▪ نقاش ▪ ملیت : آلمان « هانس جورج کرن» در ۲۳ ژانویه ۱۹۳۸ در « دوچ باسلیتس/ساکسونی» یا همان آلمان شرقی به دنیا آمد. پدر « جورج» معلم دبستان بود و خانواده اش در ساختمان مدرسه محل زندگی می کردند. « بازلیتس» در کتابخانه مدرسه به مجموعه هایی از طراحی های مدادی قرن بیستم برخورد و این نخستین مواجه هنرمند با هنر بود. « جورج» دستیار « هلموت درشر»، عکاس طبیعت شده و به هنگام عکاسی او را همراهی می کرد. از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۵ خانواده « جورج» به شهر « کامنز» نقل مکان کردند و او به یک باشگاه ورزشی که در سالن همایشش نسخه بدل « ورمزدورفر والد» ( از « لوئس فردیناند وان رایسکی»، ۱۸۵۹) آویزان بود ،رفت. در این زمان او آثار « جاکوب بومه» را می خواند . در ۱۵،۱۴ سالگی « جورج» نقاشی پرتره ، موضوعات مذهبی ، اشیاء بیجان و منظره را ،که برخی از آنها فوتوریستی بودند، آغاز کرد. از مشخصه های اصلی آثار « بازلیتس» به شیوه اکسپرسیونیسم ، برعکس کشیدن موضوعات نقاشی هایش است .وی می کوشد تا از این طریق موضوع [نقاشی] را از قید محتوی برهاند. از میان هنرمندان در قید حیات ،« بازلیتس» نقاشی است که آثارش از جمله پر خریدار ترین آثار بوده است. او در دانشگاه معروف « هاخشول کونست» در برلین تدریس می کند. دگرگونی کار حرفه ای بازلیتس به اواخر دهه ۱۹۸۰ باز می گردد زمانی که پلیس نسبت به یکی از نقاشی های وی ، با نام ” پرتره خود نقاش ” که پسرکی را در حال استمنا نشان می داد , واکنش شدیدی نشان داد. در سال ۱۹۵۵ او برای تحصیل در « کانستا آکادمی» در « درسدن» اقدام کرد که البته ناکام ماند. در سال ۱۹۵۶ «بازلیتس» تحصیلات خود را در « هاخشول بیلدند آند آنگوانت کونست» در شرق برلین آغار کرد اما در سال ۱۹۵۷ به دلیل عدم بلوغ اجتماعی – سیاسی از دانشگاه اخراج شد. با این حال ، در همان سال «بازلیتس» به مطالعات هنری خود در « استتلیش هوخشول بیلدند کونست» ، در غرب برلین، ادامه داد. با ترک آلمان شرقی ،جایی که واقع گرایی سوسیالیستی در خدمت پیشبرد ایده ئولوژی دولت بود ، « بازلیتس» به این مساله پی برد که در غرب ، زبان ثابت( یکدست) اکسپرسیونیسم انتزاعی تا مرتبه طراحی محض تنزل یافته است. با این حال وجهه و جایگاه « بازلیتس» به عنوان “کسی دیگر”تغییر نکرد. عناصر و اجزائ شرح حال گونه از ابتدا در آثار «بازلیتس» به ویژه در بازنمایی اشخاص و مناظر به چشم می خورند. مجموعه “عکس های خانوادگی” « بازلیتس»(۱۹۹۶) ، بن مایه غالب آثار وی شدند. نقاشی ها ی رنگ روغن و آبرنگ این مجموعه, تعدادی از پرتره های برگرفته از عکس های خانوادگی قدیمی را می نمایاند . به گفته خود « بازلیتس» ، خواندن گزارش های « استاسی » در عنفوان جوانی در « جی دی آر» ، اغراق در بیان احساسات را در وی برانگیخته بود. خاطره های هنرمند از این دوره نیز با فرهنگ « سرب»ها، کسانی که « دوچ بازلیتس» در قلمرو شخصی یشان واقع است ، پیوند خورده و مرتبط است. از اواسط سال ۱۹۹۷ «بازلیتس» درونمایه آثارش را از هنر بومی اسلاو ها عاریت گرفت که این آشکارا به نخستین برخوردها و همچنین محیط پیرامونش که در آن زمان در نظر او” بیگانه “می نمود، باز می گشت. پرتره رقاصان با چهره های نا آشنا و ناشناخته با دیگر عناصر برگرفته از تمایل ذاتی هنرمند به فرهنگ بومی مردمان ترک که یک سری از وقایع را در هنرمند زنده می کرد ، در آمیخته است. جدید ترین آثار نمایشگاه که به سال ۱۹۹۸ بر می گشت از رمانتیسم آلمان تاثیر گرفته بود . «بازلیتسز» در این سری از کارهایش از درونمایه چهار باسمه چوبی معروف که به دست « کاسپر دیوید فردریک» ، نقاش رمانتیست، طراحی و به دست برادرش « کریستین فردریک» بریده شده است، استفاده کرده است: ” حزن و انده”،” زنان در مغاک”،” پسر آرمیده”و ” پرتره شخصی. « بازلیتسز» به طور چشمگیری فیگور های مرکزی این آثار کوچک گرافیکی را بزرگ نمایی کرده و آنها را از چشم انداز پیرامونشان جداکرده و آنها را به نور تبدیل می کرد: نقاشی به گونه شفاف و نمایان و عاری از هرگونه پرسپکتیو. تحول و تکامل هنر«بازلیتسز» در ورای ساختارهای سنتی ترکیب و ژرف نمایی(پرسپکتیو) که در دهه ۱۹۶۰ با انزوا ، فروپاشی و وارونگی موضوع اثر آغاز شد، در نمایشگاه اخیر به گونه ای دیگر نمود پیدا کرد. در این آثار که مبتنی بر احوالات شخصی هنرمند بود، شیوه ها ( ابزارها) ی هنرمندانه با برداشت شخصی و دگرگونی درونمایه های تاریخی در هم آمیخته و بدین طریق یک تجربه بصری جدید، با اعتباری جدید به وجود آمده بود. در سال ۱۹۹۳ « جورج بازلیتسز» در « در نبرگ» و « ایمپریا» اقامت و کار کرد. و در سال ۱۹۹۴ « بازلیتسز» تمبری را برای سرویس پستی فرانسه طراحی کرد. |
ترجمه : ساناز محدثی منابع اینترنتی : Artchieve.com کتاب : - |