به بهانه هشتاد و دومين سالروز تولد مکرمه قنبري،بانوي نقاشي جهان
چهارشنبه 11 خرداد 1390 5:58 PM
زني پاك، بيآلايش و باصداقت... او برروي سنگ، چوب و كدو حلوايي به نقاشي مي پرداخت. نقاشيهايش از سبك خاصي پيروي نميكند و پر از رنگ و لطافت خاص است. او هر آنچه از دلش بيرون ميآمده، با فهم و تصور خود، در تابلو به تصوير ميكشيد و تصاويري از خود به جا گذاشته كه پر از معني و مفهوم است. اين وصف حال پيرزني است به نام (مكرمه قنبري) كه در دل يك روستاي سرسبز در استان مازندران زندگي ميكرد و حال در بين ما نيست، اما ياد و خاطرش با كساني كه با او برخورد داشتند، همچنان باقي مانده است.
او بدون اينكه در گذشته، در زمينه نقاشي، آموزشي ديده باشد با گياهان رنگي، رنگ ساخت و برروي ديوارهاي خانه، درها، پنجرهها، نردهها و حتي كدو حلواييها شروع به كشيدن كرد. بسياري از تصاويرش نيز يك گاو را نشان ميداد. در آن زمان 67 ساله بود و آن چه كه بر دورنماي ذهنش بود را به تصوير ميكشيد. او حتي سواد خواندن و نوشتن هم نداشت.
او در مصاحبهاي با خانم (هولي)Mrs.Holly كارگردان آمريكايي، كه فيلم مستندي از زندگي او را ساخته است چنين گفت: به مدت چهار سال به طور پنهاني، روي كاغذ، نقاشي ميكشيدم. وقتي مهمان ناخوانده به خانه ما ميآمد، سريع كاغذها را روي كاغذ پنهان ميكردم. زيرا همه، به ويژه همسايهها ميگفتند كاغذ و قلم به چه درد يك زن كشاورز ميخورد؟ او ميگفت: كه نقاشيهايش را مانند فرزند خود دوست دارد. خانم هولي، كارگردان مستندساز از اينكه مكرمه، نقاشيهايي از مسيح و ابراهيم و موسي كشيده بود متعجب شد و از او پرسيد و مكرمه در پاسخ به او گفت: شوهرش در طي سالها زندگي، برايش داستانهايي در اين باره تعريف كرده بود و او هم اين داستانها را به صورت نقاشي ترسيم كرد.همچنين او از هووهايش كه يكي از آنها 120 ساله بود، خاطرات خوشي به يادگار دارد و از فرزندانش كه آنان را به تصوير كشيده است.
خانه وي اكنون به يك موزه تبديل شده است و ميراث فرهنگي و گردشگري استان مازندران، بناي خانه قديمي وي را در فهرست ميراث ملي، ثبت كرده است.كارشناسان اروپايي، نقاشيهاي وي را با نقاشيهاي (مارك شاگال) نقاش بلند آوازه قرن بيستم، قياس كردهاند. بر گرفته از سایت مازندنومه
تقدیم به مکرمه قنبری
(شعر مازندرانی به همراه ترجمه فارسی) ته دست صد تا هنر داشته ، خدایی دتا چش ره نظر داشته ، خدایی ته نوم بیه گد و ایران و عالم دریکنده گذر داشته ، خدایی ته وسه بیه نوم ، نقش و نمایش جهون هر کی خبر داشته ، خدایی دپیته ته صفا و ته کرامت موارک ، سرتاسر داشته ، خدایی کرم داشتی ته نوم هنتا مکرم ته نقش آخر هنر داشته ، خدایی بیامرزه خدا هر جا که بوردی مسافر شه سفر داشته ، خدایی بساته (طاهری) شعر از ته بانو مکرم ، با هنر داشته ، خدایی *** ترجمه فارسی به خدا قسم از دستان تو صد ها هنر می ریخت و تمامی چشم ها به طرف آثار نقاشی تو خیره شده بود. به خدا قسم نام تو بزرگ و در ایران و عالم پیچید و در یکی از روستاهای مازندران (دریکنده) زندگی می کردی. به خدا قسم نام تو با نقاشی های قشنگ بزرگ و نامی شد و حتی در کشور های دیگر هم از آثار تو باخبر بودند. به خدا قسم صفا و بزرگواری و مهربانی تو در هم جا نمایان بود و است و همه از این بابت به تو تبریک می گویند. به خدا قسم با بزرگواری و کرامت تو هنوز بزرگوار هستی و تلاش و هنر تو آخر تورا هنر مند ساخت. به خدا قسم خداوند تو را بیامرزد و این مردن فقط سفر به سوی خدا محسوب می شود. به خدا قسم طاهری هم برای تو که هنر مند نامی هستی شعری سروده است. |