سروده های قالی بافان
چهارشنبه 11 خرداد 1390 2:56 PM
نقش زنان در بافت قالی در بسیاری از مناطق، بسیار پررنگ تر از مردان است و به همین ترتیب آوازهای قالی در این مناطق توسط زنان خوانده می شودکه بخش مهمی از موسیقی این مناطق را تشکیل می دهد .اما متاسفانه این آوازها در حال فراموشی هستند.
آوازهای قالی در این منطقه به طور کلی زنانه است. در روستاهایی چون دمزآباد، طغان، سلمان آباد هنوز زنان قالی باف این آوازها را می خوانند اما جوانان روستایی قالی باف خواندن آواز به هنگام بافت را دوست ندارند و ترجیح می دهند از ارزش های زندگی شهری پیروی کنند.
ترانه ها و ضرب المثل ها ی قالی بافی از جمله هنرهای شفاهي فرهنگ مردمانی است که اندیشه ها، آرزوها، باورها و دردهای خویش را با تار و پود قالی هایشان می بافند در حالی که آوایی حزن آور و گاه شاد از میان آنها بر می خیزد. این عناصر فرهنگی حکایتی روشن و فصلی طویل از فرهنگ آفرینندگانش خواهد بود و این شناخت میسر نمی شود مگر در سایه ی مطالعه ای عمیق در میدان تحقیق . بدین جهت اینجانب ايامي از تحقیقات خویش را به این موضوع در روستای دمزآباد اختصاص داده ام . روستای فوق نمونه ای کوچک و مناسب از قالی بافی این منطقه است به گونه ای که غالب ویژگی های قالیبافی ورامین در دمزآباد مشاهده می شود.
روستای دمزآباد از توابع بخش جوادآباد دهستان بهنام وسط جنوبی می باشد و یکی از قدیمی ترین روستاهای جنوب ورامین محسوب می شود که با جمعیتی بیش از 250 خانوار ساکن می باشد که دارای آثار فرهنگی و باستانی می باشد، و قدیمی ترین اقوام ساکنین این روستا مغاری ، تات، تاجیک دمزآبادی ، وزیری، عرب ، حسینی و سپانلو می باشد و هنر قالی بافی زنان این روستا رونق خوبی دارد.
در گذشته دست بافته هایی چون گلیم ،جاجیم ، سیاه چادر و قالی از جمله هنرهای زنان بوده است . و از این میان قالیبافی و گاه گلیم بافی هنوز به چشم مي خورد و همچنین با رنگرزی گیاهی در این روستا توانسته اند تحولات عظیمی در صنعت رنگ و قالی بافی ورامین ایجاد کنند.
دستم می کشد زحمت دهنم می خورد نعمت:
این ضرب المثل به نقش مهم قالی بافی در تامین بخشی از درآمدهای یک خانواده اشاره دارد و همین طور آسیب و صدمه این معایب به دست های بافنده نیز مورد نظر است.که در یک نگاه می توان به مفهوم همیاری در این ضرب المثل پی برد. همياری بدن در قالی بافی تلاش دست ها که این همیاری الگویی است برای همیاری اعضای جامعه.
قالی بافم قالیباف، شب بی لحافه قالیباف
اهالی این روستا قبل از گسترش کشاورزی در روستا بیش از زمان حال به بافت قالی می پرداختند چون به درآمد حاصل از آن نیازی ضروری داشتند از این رو بافت قالی را زمستان تا ساعاتي بعد از تاریکی ادامه می دادند و بیشتر وقت خود را به بافتن اختصاص می دادند. بنابراین قالیبافان فرصت کمتری نسبت به زنان غیر قالیباف برای استراحت و خواب داشتند.
تا باقالی بار داره بافنده با قالی کار داره:
به اين معنا است كه یک بافنده در حدی پشتکار دارد و دست از بافتن نمی کشد که قالی بافی جزء رفتارهای همیشگی او شده است و تا پایان عمر قالیباف خواهد بود . به عبارت دیگر همان طور که گیاه ((باقالی)) در هر دوره کاشت محصول می دهد این فرد نیز همیشه قالیباف خواهد بود . و این ضرب المثل برای زنان و دخترانی که بسیاری از مواقع از بافتن به ستوه می آیند چندان خوشایند نیست. همان قالی بافی که با آرزوهایی چون زندگی در آسایش و رفاه تحصیل و.. بر تارها گره می زند.
قالی باف دائم میان چار میخ است:
در مورد قاليبافی گفته می شود که دائماً قالی می بافد یعنی بیش از ساعات معمول به بافت قالی می پردازد و یا اینکه بدون استراحت بلافاصله از اتمام یک قالی ، قالی جدیدی را برای بافت آغاز می کند . از این رو در ارتباط با پشتکار او مثل فوق را به کار می رود و اواین گونه تشبیه می شود که میان چارچوب (دار) مانده است.
((اوستای من دیونه منو نشونده میونه))
تقسیم قالی میان شاگردان توسط اوستا انجام می گیرد و همیشه ماهرترین شاگرد حاشیه را می بافت و هرگاه از بافت حاشیه ناراضی و خسته شود ضرب المثل فوق را در غیاب او خواهد گفت.
زنان و مردان این منطقه با کار و پیشه خود آوازها و ترانه هایی را زمزمه می کنند و برخی از این ترانه ها جنبه کاری دارند و نبود آنها موجب اختلال در کار می شود. مانند نقشه خوانی در قالی باف خانه ها یک نفر به نام نقش خوان با توجه به نقش و رنگ جملاتی را ادا می کند و بافندگان او را همراهی می کنند.
گزیده ای از ترانه های قالی بافی ورامین
شب و روز قالی ببافم ، با دل خسته
ببافم با سر بسته
ببافم ریشه ریشه، ذره ذره، ریزه ریزه
اگر خون از سر انگشت بریزه
چکه چکه
قطره قطره
اگر چشمام شود خسته
ببافم گل پیوسته
نشستم پشت قالی
ببافم یادگاری ***
بزن بر لب تخته
اومد اوستای شلخته
بزن بر لب نیره
اومد اوستای پیره
***
قالی بافم قالی باف
شب بی لحافم قالی باف
اتاق نروفته قالی باف
کارم بود قالی بافی
مردن بهتر تا زندگی
***
بس که نشستم رو تخته قالی
انگشتام شده خونین و مالی
خیر نبینه اوستای قالی
بچم اومده با نون خالی
چاقو زدم رو دستم خون چکیده از دستم
***
پیر شدم و پیر شدم
از بس که قالی بافتم
قالی های رنگ به رنگ
زیبا و خوب و قشنگ
شید کردمش تو خونه
فقط برا نمونه
***
برو به فرنگ و بگو به آلمانی
که بافته قالی فخری ورامینی گل به گل انداخته
به لطف پروردگار
خوب به هم انداخته
منابع:
ضرب المثل ها برگرفته از ترانه ها و ضرب المثل های قالیبافی در روستای طغان(عسگری 1378 ص 495)
فصلنامه فرهنگ مردم /ساال پنجم /شماره 19 و 20
با همکاری قالیبافان روستای دمزآباد و آبباریک
به كوشش فریبا ابوحمزه
کارشناس فرش
اداره بازرگانی شهرستان ورامین
دستانت لطافتش رادرگلهاى قالى بافت
چشمانت سويش را به طرح قالى بخشيد
جوانيت بر دار قالى جاماند
پا هايت به پاى آرزوهاى قصه هاى نقش و رنگ پير شد
و هرگز مردت اينها رانفهميد
وقتى زن دومش را به خانه مى آورد
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20