راهكارهاي اسرائيل براي مقابله با انقلابهاي منطقه
چهارشنبه 11 خرداد 1390 9:10 AM
خبرگزاري فارس: پايگاه خبري الجزيره در گزرشي راهكارهاي فراروي تل آويو براي مقابله با انقلاب هاي منطقهاي را بررسي كرده و تلاش براي تجزيه منطقه به قدرتهاي كوچك و دامن زدن به اختلافات قومي و طائفهاي را يكي از مهمترين اين راهكارها ميداند.
به گزارش فارس، پايگاه خبري الجزيره در مقالهاي ضمن بررسي تحولات جاري منطقه به تحليل شرايط پيش روي رژيم صهيونيستي و سياستهاي احتمالي كه از سوي اين رژيم اتخاذ خواهد شد، ميپردازد.
در اين گزارش كه "محسن صالح " كارشناس مسايل سياسي و بين المللي نوشته، آمده است: طرح رژيم صهيونيستي طبق معادلهاي شكل گرفته كه بر اساس آن شرط بقاي اين رژيم تضعيف هر آن چيزي است كه پيرامونش قرار دارد. به عبارت ديگر شرط صعود طرح انقلابي عربي اسلامي، پايان يافتن طرح صهيونيستي مي باشد كه همچون سرطان در قلب امت عربي اسلامي چنگ انداخته است.
*تعامل اسرائيل و غرب براي تجزيه منطقه
طرح صهيونيستي در تناسب با طرح امپرياليستي غرب است كه در درجه اول خواهان باقي ماندن منطقه پيرامون ايشان در حالت ضعف است و در درجه دوم مي خواهد آن را تجزيه كرده و همچنين به دنبال قرار دادن آن در عقب ماندگي مادي، معنوي و تمدني است؛ اين همان چيزي است كه از بعد چهارم منجر به باقي ماندن منطقه تحت سيطره بيگانگان شده و آن را به منبعي از مواد خام و بازاري براي توليدات غربي تبديل مي سازد.
عملا بيش از 60 سال است كه منطقه عربي شامل فلسطين اشغالي از عقب ماندگي، تفكيك و ضعف رنج مي برد؛ لذا چنانچه تغييرات رخ داده در منطقه در مسير صحيح ادامه يابد، خطري براي معادله مبارزهاي خواهد بود كه مي تواند اساس طرح صهيونيستي را به خطر بيندازد.
طرح صهيونيستي بر پايه اختلال عظيم در موازنه قدرت با فلسطينيان و سازمانهاي عربي شكل گرفته و تداوم دارد. تكبر و غرور نيروهاي صهيونيستي و آمريكايي حالت سكوني را بر طرفهاي عربي تحميل كرده و سازمانهاي عربي را به سمت سرنوشت طرح سازش مي برند؛ اين مسأله قطعا نتيجه اعتقاد ملتهاي منطقه (كه محكوم به حضور نظامهاي ديكتاتوري فاسد هستند) به نتيجه سازش يا آنچه "حق وجودي اسرائيل است " نمي باشد.
راهايي ملتها از نظامهاي عاجز و مستبد و برپايي نظامهاي حامي كرامت امت و آزادي و عزت ايشان منجر به نگاهي متفاوت در مديريت تقابل با رژيم صهيونيستي خواهد شد كه بر پايه خودمحوري يا پيروي از غرب نيست؛ بلكه بر پايه انقلابي خواهد بود كه پستي دين و دنيا را رد مي نمايد و به كمتر از آزادي سرزمين، انسان و بازگرداندن تمامي حقوق غصب شده راضي نمي شود.
*خطرات استراتژيك پيش روي رژيم صهيونيستي
از چندين سال پيش، كارشناسان و استراتژيستهاي صهيونيستي، از سه خطر پيش روي رژيم صهيونيستي سخن مي گويند:
1-رشد نيروها و جريانهاي اسلامي در داخل فلسطين اشغالي و مسائل حاصل از آن مانند رشد نيروهاي مقاومت در "دامان فرعون " و بدست گيري رهبري فلسطين توسط نيروهاي فلسطيني، تعطيلي روند سازش و ناتواني رژيم صهيونيستي در تحميل شروط خود بر فلسطينيان.
2-ضعف و فساد نظامهاي عربي منطقه در كنار افزايش نيروها و جريانهاي تندرو كه ميتواند جاي اين نظامها را اشغال نمايد كه همين مسأله جوي عليه رژيم صهيونيستي را ترتيب خواهد داد.
3-رشد جمعيت فلسطينيان ساكن فلسطين اشغالي در كنار كاهش مهاجرت يهوديان، تا جائيكه شمار فلسطينيان فلسطين اشغالي ظرف چند سال (حدود سال 2015) بيشتر از يهوديان خواهد بود.
ما همچنان در ميانه انقلاب هاي عربي و بحبوحه طوفاني قرار داريم كه نشانه هاي آن كامل نشده است و اگر تغييرات شكل مثبت به خود گرفته و با كامل شدن خود نظامهاي سياسي جديدي را بر سر كار آورد كه قادر است خواست ملت را محقق سازد، خطر استراتژيكي كه رژيم صهيونيستي از آن سخن مي گويد امري واقعي و محقق خواهد شد.
اما چنانچه تغييرات شكلي موقت بگيرد به گونه اي كه بار ديگر نظامهاي فاسد مستبد بر سر كار آيند و انقلاب ها را مهار كنند، در اين صورت رژيم صهيونيستي مي تواند از اين ورطه نجات يابد و بايد به دنبال آغاز موج ديگري از اين بيداريها باشد كه بر اساس سابقه انقلاب هاي قبلي شكل گرفته است.
*بازتابهاي انقلابهاي عربي
چنانچه عمليات تغيير مثبت عرصه عربي بويژه در منطقه پيرامون فلسطين اشغالي تكميل شود، زمينه براي تغييرات زير كه به طور مستقيم و غير مستقيم به رژيم صهيونيستي مربوط است، باز خواهد شد:
1-شكل گيري جو استراتژيك رسمي و ملي در تأييد مقاومت و عليه رژيم صهيونيستي.
2-وارد عمل شدن بعد عربي و اسلامي در قبال مسأله فلسطين.
3-گشوده شدن در به روي برپايي يك طرح عربي اسلامي انقلابي كه مي تواند معادله تقابل و موازنه قدرت با رژيم صهيونيستي را در دراز مدت و كوتاه مدت تغيير دهد.
4-تضعيف سلطه آمريكا و غرب بر نظام هاي منطقه، پايان يافتن حالت پيروي و تبعيت و نيز ايجاد نظامهايي مستقل مطابق با منافع و اولويتهاي خود بدون ديكته خارجي.
5-ساخت انسان جديد در منطقه كه قدرت، اراده، آزادي و كرامت دارد، انساني كه ترس را در هم مي شكند و تنها عمليات تغيير سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي را رهبري نمي كند، بلكه راضي به آن نيست كه سرزمين و مقدساتش زير سلطه اشغالگران باقي مانده و پستي را براي دين و دنيايش نمي خواهد.
6-عقب نشيني از طرح سازش با نظام هاي عربي و نيز لغو، توقف و يا تعطيلي دو پيمان كمپ ديويد و وادي عربة؛ همچنين بازگشت و تعطيلي عادي سازي روابط ميان اعراب و رژيم صهيونيستي.
7-بهره گيري بهينه از توان و ثروت ملت كه فرصت تحقق رقابت و برتري در رويارويي با رژيم صهيونيستي را در آينده فراهم خواهد نمود.
*رژيم صهيونيستي و نگراني هاي اين رژيم در عرصه سياسي
عرصه رژيم صهيونيستي، نشانگر تنش و نگراني هاي بسيار در عرصه سياسي اين رژيم است، چرا كه اسرائيل شكل گرفته بر پايه فرضيه منطقه اي احاطه شده، ضعيف، از هم گسسته و عقب مانده، است كه شاهد كابوسي واقعي در تحول منطقه به حالت قوي، منسجم و پيشرفته است.
رژيم صهيونيستي در ارائه طرح سازش كه اعراب بتوانند بر سر آن توافق كنند شكست خورده و حتي در ضعيف ترين و بدترين حالات خود قرار دارد؛ اين رژيم متكي به شيوه مديريت تقابل است و نه حل آن؛ از طرفي ضعف اعراب اين رژيم را در خشونت بيشتر و اجراي طرح يهودي سازي، جسور ساخته است.
تغيير شرايط نشان مي دهد با از بين رفتن معناي سازش و خريداران آن، رژيم صهيونيستي فرصت طلايي خود را از دست داده است. ماجرا تنها اين نيست، موضوع زماني براي صهيونيستها پيچيده تر مي شود كه جامعه صهيونيستي در فلسطين اشغالي تمايل بيشتري به سمت رويكرد ديني و راستگرا پيدا كرده و اين رژيم نگاه واحد خود به چگونگي حل درگيري ميان فلسطينيان و اعراب را از دست مي دهد. مضاف بر اينكه غرور نيروهاي نظامي اين رژيم، در از بين رفتن محاسبات سياسي فعلي و آينده رژيم اشغالي سهيم خواهد بود.
*اقدامات احتمالي رژيم صهيونيستي براي مقابله با شرايط كنوني
1-احتمال ميرود روش و منش رژيم صهيونيستي بسته تر و منزوي تر شود؛ چرا كه اين رژيم ذاتا در بحران ترس از آينده به سر مي برد، همانگونه كه در بحران عدم مشروعيت و مقبوليت در محيط پيرامون خود قرار دارد و چه بسا تغييرات رخ داده اين ترس را افزايش دهد، تا جائيكه وادار شود متمسك به يكي از صفات قديمي خود يعني "عقل كليمي " شود.
2-به نظر نمي رسد تغييرات فعلي، رژيم صهيونيستي را وادار به دادن امتيازات واقعي مرتبط با طرح سازش همچون موافقت با اقدامات عربي و چيزي شبيه آن نمايد؛ هر چند ممكن است برخي پيشنهادات ظاهري كه پيشتر از جانب فلسطينيان و اعراب رد شده است، مطرح شود. اين رژيم همچنين تلاش خواهد كرد با بهره گيري از شرايط زمانيكه تندروي اعراب رو به افزايش است، سخن از تمايل خود در حفظ "صلح " بزند.
3-اسرائيل تلاش خواهد كرد تا تكيه بيشتري بر نيروي نظامي داشته و براي رويارويي با احتمالات پيش رو از سوي هر يك از كشورها از جمله مصر آماده شود. با سقوط حسني مبارك اين رژيم بودجه نظامي خود را 700 ميليون دلار افزايش داد. ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي در مصاحبه تاريخ 8/3/2011 با روزنامه وال استريت ژورنال گفت كه اين رژيم كمك مازاد نظامي به ارزش 20ميليون دلار از آمريكا درخواست نموده است.
4-رژيم صهيونيستي بعنوان همپيمان استراتژيك قابل اعتماد و مستقر در منطقه براي آمريكا، براي اعاده نقش خود در قبال آمريكا و غرب تلاش خواهد كرد. باراك در همان مصاحبه ضمن تأكيد بر اين مطلب اظهار داشت: "اسرائيل قوي و مسئول، عامل ثبات در اين منطقه آشفته خواهد بود "!!!
5-رژيم صهيونيستي براي حفظ جايگاه جهاني خود كه رفته رفته حتي در اروپا و آمريكا از بين مي رود، تلاش خواهد كرد؛ همچنانكه علاوه بر چين و هند، در ايجاد هم پيمانان جديدي مانند يونان، بلغارستان، مقدونيه و اوكراين تلاش خواهد نمود.
6-رژيم صهيونيستي و هم پيمانان آن از اوضاع آشفته و بي ثباتي ناشي از انقلابها، برخوردها و تنشها ميان ملت و نظامهايشان و نيز اختلافات ميان طرفهاي انقلابي و عوامل آن، براي انحراف روند تغييرات از مسير حقيقي خود بهره خواهند برد.
شايد خطرناكترين جنبه اي كه اين رژيم در جهت آن تلاش خواهد كرد، برانگيختن دشمني ها و اختلافات قومي و طائفه اي باشد كه موجب تجزيه منطقه عربي مي شود و اين رويكردي است كه ديگر بر بسياري از محافل پوشيده نيست.
*اسرائيل و روياي تجزيه منطقه
برنارد لوئيس (انديشمند يهودي صهيونيستي- آمريكايي و يكي از مشهورترين مستشرقين جهان) در مقاله اي كه وزارت دفاع آمريكا در ژوئن 2003 آن را منتشر كرد، پيشنهاد تقسيم دوباره عراق به 3 دولت (كرد، سني و شيعه)، سوريه به 3 دولت (علوي، درزي و سني)، اردن به 2 دولت يكي براي فلسطينيان و دومي براي بدوي ها، لبنان به 5 دولت (مسيحي، شيعي، سني، درزي و علوي) و عربستان به چندين دولت كوچك مانند پيش از آنكه توسط ملك عبدالعزيز بن سعود يكپارچه و متحد شد، مصر به 2 دولت (اسلامي و قبطي)، سودان به 2 دولت جنوبي زنگي و شمالي عربي، موريتاني به 2 دولت عربي و زنگي و نيز شكل گيري يك دولت ويژه بربر و نيز تقسيم ايران به 4 دولت را مطرح كرد.
لوئيس مي افزايد اين تقسيم بندي به نفع رژيم صهيونيستي خواهد بود؛ البته اين دولتها و رژيمها ناتوان از اتحاد نخواهند بود ولي اختلافات پايان ناپذير، آنها را فلج خواهد كرد... چرا كه ضعيف تر از اسرائيل خواهند شد و همين مسأله حداقل در 50 سال آينده برتري رژيم صهيونيستي را حفظ خواهد كرد.
به نظر مي رسد، "الوف بن " تحليلگر معروف اسرائيلي از انديشه برنارد لويس پيروي كرده و در روزنامه هاآرتص در تاريخ 25/3/2011 اينگونه نوشته كه انقلابهاي عربي شكل و صياغ منطقه را باز خواهد گرداند و اوضاع بشارت از پايان يافتن محدوديتها و مسئوليتهاي ناشي از پيمان "سايكس/پيكو " مي دهند؛ اين در حالي است كه اين پيمان به اندازه كافي كشورهاي عربي را از هم جدا نكرده و سالهاي آتي شاهد حكومتهاي جديدي خواهد بود.
الوف بن پيش بيني جدايي امارتهاي خليج فارس از اتحاد دولت امارات، تقسيم عربستان، سوريه، ليبي، سودان، يمن، ظهور كردستان و جدايي صحراي غربي را دارد. وي تأكيد داشت اين تقسيم بندي كار را براي رژيم صهيونيستي آسان خواهد كرد.
اما رژيم صهيونيستي خود مي داند كه برخلاف سير تاريخ در حركت است و هيچ ضمانتي براي نيرو و قدرتش وجود ندارد، همانطور كه هيچ ضمانتي براي ضعيف ماندن منطقه وجود ندارد و ظلم و اشغالگري بايد پايان يابد.
انتهاي پيام/++