صفات الهى
یک شنبه 1 خرداد 1390 8:22 PM
صفات الهى |
شامل: مقدمه، حدود شناختخدا، نقش عقل در شناختخدا، صفات
ثبوتیه و سلبیه، صفات ذاتیه و فعلیه.
مقدمه
درباره حد توانایى انسان بر
شناختخداى متعال و صفاتى كه مىتوان به ذات الهى نسبت داد گرایشهاى مختلفى وجود
دارد كه بعضى در طرف افراط و برخى در طرف تفریط قرار مىگیرد مثلا بعضى به استناد
پارهاى از آیات و روایات متشابه صفات و افعال موجودات مادى مانند غم و شادى و رفتن
و آمدن و نشستن و برخاستن را نیز به خداى متعال نسبت دادهاند كه اصطلاحا مجسمه
قائلین به صفات جسمانى و مشبهه تشبیه كنندگان خدا به مخلوقات نامیده شدهاند و بعضى
دیگر مطلقا قدرت انسان را بر شناختن ذات و صفات خداى متعال نفى كردهاند و به
دستهاى دیگر از آیات و روایات تمسك نمودهاند و براى صفات و افعالى كه به خداى
متعال نسبت داده مىشود معانى سلبى در نظر گرفتهاند و مثلا علم را به نفى جهل و
قدرت را به سلب عجز تاویل كردهاند و حتى بعضى تصریح كردهاند كه نسبت دادن وجود هم
به خداى متعال معنایى جز نفى عدم ندارد .
در این میان گرایش سومى وجود دارد كه
راهى را میان تشبیه افراطى و تنزیه تفریطى برمىگزیند و این گرایش موافق عقل و مورد
تایید پیشوایان معصوم ع است و اینك به توضیحى پیرامون این گرایش مىپردازیم:
حدود شناختخدا
قبلا گفته شد كه معرفتخداى متعال به دو قسم تقسیم مىشود
معرفتحضورى و شهودى و معرفتحصولى و عقلانى اما معرفتحضورى داراى مراتب متفاوتى
است و مرتبه نازله آن در هر انسانى موجود است و با تكامل نفس و تمركز توجه قلب قوت
مىیابد تا برسد به مرتبه معرفت اولیاء خدا كه او را بیش از هر چیز و پیش از هر چیز
با چشم دل مىبیند ولى به هر حال معرفتحضورى هر عارفى به اندازه ارتباط وجودى و
قلبى او با خداى متعال است و هیچگاه هیچ كس نمىتواند احاطه بر ذات الهى پیدا كند و
او را آنچنانكه خودش مىشناسد بشناسد و دلیل آن روشن است زیرا هر موجودى غیر از ذات
مقدس الهى از نظر مرتبه وجودى متناهى است هر چند از نظر زمان یا بعضى دیگر از شؤون
وجودى نامتناهى باشد و احاطه متناهى بر نامتناهى محال است .
و اما معرفتحصولى
و عقلانى بوسیله مفاهیم ذهنى حاصل مىشود و مرتبه آن تابع قدرت ذهن بر تحلیلات دقیق
و درك مفاهیم ظریف عقلى است و این نوع معرفت است كه با آموختن علوم عقلى قابل تكامل
مىباشد و در عین حال صفاى نفس و تزكیه قلب و تهذیب اخلاق و وارستگى از آلودگیهاى
مادى و حیوانى نقش مهمى را در تعالى آن ایفاء مىكند و به هر حال همه تكاملهاى
معنوى و عقلانى در گرو توفیق الهى است
نقش عقل در شناختخدا
بدون تردید
ابزار كار عقل مفاهیم ذهنى است و اساسا عقل همان نیروى درك كننده مفاهیم كلى است
مفاهیم عقلى چنانكه در بخش شناختشناسى گذشت به دو دسته كلى تقسیم مىشوند یك دسته
مفاهیم ماهوى یا معقولات اولى كه بطور خودكار از مدركات جزئى و شخصى انتزاع مىشود
و از حدود وجودى آنها حكایت مىكند و یك دسته مفاهیمى است كه با فعالیتخود عقل
بدست مىآید و هر چند از نوعى ادراك شخصى و حضورى مایه مىگیرد ولى در چارچوبه حدود
آن محدود نمىگردد و قابل توسعه و تضییق مىباشد .
همه شناختهاى عقلانى در باره
وجود و مراتب آن و هر چیزى كه از سنخ ماهیات نیست و همچنین در باره ماوراء طبیعت به
كمك این مفاهیم حاصل مىشود چنانكه مفاهیم عدمى و سلبى هم از همین قبیل مىباشد .
با توجه به این نكته روشن مىشود كه مفاهیم ماهوى كه نشانگر محدودیتهاى موجودات
امكانى هستند قابل اطلاق بر خداى متعال نیستند و اما دیگر مفاهیم عقلى در صورتى كه
از وسعت و كلیت كافى برخوردار و از شوائب نقص و امكان بركنار باشند مىتوانند
وسیلهاى براى شناخت صفات و افعال الهى قرار بگیرند چنانكه مفاهیم واجب الوجود و
خالق و رب و سایر اسماء حسناى الهى از همین قبیلاند ولى باید توجه داشت كه این
مفاهیم نوعا مشكك و داراى مصادیق مختلف هستند و مصداق این مفاهیم در مورد خداى
متعال با سایر مصادیق تفاوت دارد تفاوتى كه به هیچ وجه قابل سنجش و اندازهگیرى
نیست زیرا تفاوتى است بین متناهى و نامتناهى .
و به همین جهت پیشوایان
معصوم(علیهم السلام) در مقام تعلیم صفات خداى متعال این مفاهیم را با قید تنزیه و
نفى مشابهت با صفات مخلوقین بكار مىبردهاند و مثلا مىفرمودهاند: عالم لا كعلمنا
قادر لا كقدرتنا و همین است معناى كلام خداى متعال (لیس كمثله شىء).
صفات
ثبوتیه و سلبیه
مفاهیم را بطور كلى مىتوان به مفاهیم ثبوتى و مفاهیم سلبى
تقسیم كرد مفاهیم ثبوتى گاهى از موجودات محدود یا حیثیت محدودیت و نقص آنها حكایت
مىكنند بگونهاى كه اگر از جهت محدودیت و نقص آنها صرف نظر شود به مفاهیم دیگرى
تبدیل مىشوند مانند همه مفاهیم ماهوى و یك دسته از مفاهیم غیر ماهوى كه نشانگر ضعف
مرتبه وجود و نقص و محدودیت آن است نظیر مفاهیم قوه و استعداد بدیهى است چنین
مفاهیمى را نمىتوان براى خداى متعال اثبات كرد ولى سلب آنها را مىتوان بعنوان
صفات سلبیه قلمداد كرد مانند سلب شریك و تركیب و جسمیت و زمان و مكان .
یك دسته
دیگر از مفاهیم ثبوتى از كمالات وجود حكایت مىكنند و متضمن هیچ جهت نقص و محدودیتى
نیستند گو اینكه ممكن است بر مصادیق محدودى هم اطلاق شوند مانند مفهوم علم و قدرت و
حیات اینگونه مفاهیم را با شرط عدم محدودیت مصداق مىتوان بعنوان صفات ثبوتیه به
خداى متعال نسبت داد و سلب آنها صحیح نخواهد بود زیرا لازمهاش سلب كمال از موجود
بىنهایت كامل است .
بنا بر این همه مفاهیمى را كه حكایت از كمالات وجودى
مىنمایند و متضمن معناى نقص و محدودیتى نیستند مىتوان بعنوان صفات ثبوتیه براى
خداى متعال اثبات كرد و همچنین سلب همه مفاهیمى را كه متضمن نوعى نقص و محدودیت
هستند مىتوان از صفات سلبیه واجب الوجود بشمار آورد و اگر تاكیدى بر عدم استعمال
اسماء جعلى در مورد خداى متعال شده بدین جهت است كه مبادا مفاهیمى بكار گرفته شود
كه متضمن معناى نقص و محدودیت باشد .
و اما كسانى كه صفات ثبوتیه خداى متعال را
هم به معناى سلبى تاویل كردهاند پنداشتهاند كه بدین وسیله مىتوانند به تنزیه
مطلق دستیابند و از نسبت دادن مفاهیمى كه در مورد ممكنات هم بكار مىرود به خداى
متعال خوددارى كنند در صورتى كه اولا سلب یكى از نقیضین در حكم اثبات دیگرى است و
اگر ملتزم به اثبات نقیض دیگر نشوند مىبایست ارتفاع نقیضین را تجویز كنند و ثانیا
هنگامى كه مثلا علم تاویل به نفى جهل مىشود در واقع معناى عدمى جهل از ساحت الهى
سلب مىگردد و تصور این معناى عدمى بدون تصور مقابل آن علم ممكن نیست پس بایستى در
رتبه مقدم علم را اثبات كرده باشند
صفات ذاتیه و فعلیه
صفاتى كه به خداى
متعال نسبت داده مىشود یا مفاهیمى است كه از ذات الهى با توجه به نوعى از كمال
وجودى انتزاع مىشود مانند علم و قدرت و حیات و یا مفاهیمى است كه عقل از مقایسه
بین ذات الهى و مخلوقاتش با توجه به نوعى رابطه وجودى انتزاع مىكند مانند خالقیت و
ربوبیت دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه مىنامند و گاهى صفات
ذاتیه را به این صورت تعریف مىكنند صفاتى كه از مقام ذات انتزاع مىشود و صفات
فعلیه را به این صورت صفاتى كه از مقام فعل انتزاع مىشود .
نسبت دادن صفات
ذاتیه به خداى متعال بدین معنى نیست كه غیر از ذات الهى امر دیگرى در درون ذات یا
بیرون از آن وجود دارد بگونهاى كه بتوان ذات را جداى از آنها و فاقد آنها در نظر
گرفت آنچنانكه مثلا در مورد مادیات مىتوان آنها را فاقد رنگ و بوى و شكل خاص تصور
كرد به دیگر سخن صفات الهى امورى زائد بر ذات و مغایر با آن نیستند بلكه عقل هنگامى
كه كمالى از كمالات وجودى مانند علم یا قدرت را در نظر مىگیرد بالاترین مرتبه آن
را براى ذات الهى اثبات مىكند زیرا وجود او در عین بساطت و وحدت واجد همه كمالات
نامتناهى مىباشد و هیچ كمالى را نمىتوان از او سلب كرد و به عبارت سوم صفات ذاتیه
واجب الوجود مفاهیمى است عقلى كه از مصداق واحدى انتزاع مىشوند بدون اینكه نشانه
هیچگونه تعدد و كثرتى براى ذات الهى باشند و گاهى از این حقیقت اینگونه تعبیر
مىشود كه كمال التوحید نفى الصفات عنه چنانكه از امیر مؤمنان على ع نقل شده است .
در این زمینه دو گرایش افراطى و تفریطى نیز وجود دارد از یك سوى اشاعره صفات
الهى را امورى خارج از ذات و در عین حال ناآفریده پنداشته قائل به قدماء ثمانیه
شدهاند و از سوى دیگر معتزله قائل به نفى صفات شده اسناد آنها را به خداى متعال
نوعى مجاز تلقى كردهاند .
ولى لازمه قول اول این است كه یا العیاذ بالله شرك
در وجوب وجود را بپذیرند و یا اینكه قائل به وجود موجوداتى شوند كه نه واجب الوجود
هستند و نه ممكن الوجود .
چنانكه لازمه قول دوم این است كه ذات الهى فاقد
كمالات وجودى باشد مگر اینكه سخن آنان را حمل بر نارسائى تعبیر كنیم و منظور ایشان
را نفى صفات زائد بر ذات بدانیم .
همچنین نسبت دادن صفات فعلیه به خداى متعال
بدین معنى نیست كه غیر از وجود او و وجود مخلوقاتش امر عینى دیگرى بنام صفت فعلى
تحقق مىیابد و خداى متعال به آن موصوف مىگردد بلكه همه این صفات مفاهیمى است
اضافى كه عقل از مقایسه خاصى بین وجود خداى متعال و وجود مخلوقاتش انتزاع مىكند
مثلا هنگامى كه وابستگى وجود مخلوقات را به خداى متعال در نظر مىگیرد مفاهیم خالق
و فاطر و مبدع را با عنایتهاى خاصى انتزاع مىكند . |
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2 |
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب