حركت در اعراض
یک شنبه 1 خرداد 1390 7:59 PM
تقسیمات حركت |
شامل: مقدمه، تقسیم حركت بر اساس شتاب، تكامل متحرك در اثر
حركت.
مقدمه
مقومات حركت در تمام حركات وجود دارد و قابل تنوع و تفاوت نیست
تا بر اساس اختلاف آنها بتوان اقسام مختلفى را براى حركت در نظر گرفت اما مشخصات و
لوازم حركت كمابیش قابل تفاوت و تنوع است و مىتوان بر حسب اختلاف آنها اقسامى را
براى حركت اثبات كرد مثلا اختلاف مدار در حركات انتقالى كاملا محسوس است و اشكال
مختلفى كه براى آن تصور مىشود موجب تفاوت حركات مربوطه مىگردد ولى از یك سوى
اختلاف مدارات انواع محصورى ندارد و از سوى دیگر نتیجه فلسفى خاصى بر این تنوع
مترتب نمىشود از این روى تقسیم حركات بر حسب اختلاف مدارات چندان فایدهاى در بر
نخواهد داشت .
همچنین جهات حركات هر چند از نظر كلى قابل تقسیم به شش جهت اصلى
معروف است اما اولا این اقسام قراردادى است و ثانیا تقسیم حركات بر حسب اختلاف آنها
فاقد ثمره فلسفى مىباشد نیز سرعتحركت مراتب بىشمارى دارد اما این اختلاف مراتب
تاثیرى در تحلیل فلسفى آنها ندارد .
اما تقسیم حركت بر حسب اختلاف فاعلها در
واقع تابع اقسام فاعل است و بطور كلى مىتوان حركت را به دو قسم طبیعى و ارادى
تقسیم كرد زیرا فاعلهاى بالقصد و بالعنایه و بالرضا و بالتجلى همه فاعلهاى ارادى
هستند و فاعلهاى بالجبر و بالتسخیر هم حالات خاصى از آن بشمار مىروند چنانكه فاعل
قسرى حالتخاصى از فاعل طبیعى محسوب مىشود .
در میان همه ویژگیهاى حركت
مهمترین چیزى كه محور بحثهاى فلسفى در اقسام حركت واقع شده بستر و مسافتحركت است
ولى قبل از آنكه به این مبحث بپردازیم سزاوار است بحث كوتاهى در باره تقسیم حركت
بحسب اختلاف شتاب داشته باشیم و ضمنا مسئله تكاملى بودن حركت و رابطه آن را با شتاب
مورد بررسى قرار دهیم
تقسیم حركت بر اساس شتاب
اتومبیلى را در نظر بگیرید
كه عقربه كیلومتر شمار آن تدریجا از صفر به طرف یكصد كیلومتر در ساعت بالا مىرود و
مدتى روى این شماره مىایستد و سپس تدریجا به طرف صفر پایین مىآید این اتومبیل در
طول مدت حركتخود از نقطه الف به نقطه ب انتقال مىیابد كه حركتى انتقالى و در بستر
مكان مىباشد اما در این جریان دو تغییر تدریجى دیگر هم مشاهده مىشود یكى تغییر
سرعت از صفر به یك صد و دیگرى تغییر آن از یك صد به صفر این تغییر نیز از نظر فلسفى
مشمول تعریف حركت است و مىتوان آن را نوعى حركت كیفى بشمار آورد از این جهت كه تند
شدن و كند شدن دو كیفیت ویژه حركت محسوب مىشوند كه عارض كمیتسرعت آن مىگردند .
نظیر همین تغییر را در انواع دیگرى از حركت مىتوان در نظر گرفت و حتى یك حركت
كیفى از نظر دیگرى مىتواند متصف به حركت كیفى دیگرى شود مثلا فرض كنید كه جسم بى
رنگى تدریجا سیاهرنگ مىشود و مدتى به همان حالتسیاهى باقى مىماند و سپس رنگ آن
تدریجا مىپرد و دوباره بى رنگ مىگردد بى شك تغییر رنگ جسم حركتى در مقوله كیف
بشمار مىرود اما ممكن است درجه سیاه شدن یا رنگ پریدن آن در همه اجزاء زمان
یكنواخت نباشد و مثلا سرعتسیاه شدن آن تدریجا افزایش یابد و سپس به همین منوال رو
به كاهش برود این تغییر سرعت تغییر دیگرى غیر از اصل تغییر رنگ است و از این روى
مىتوان آن را حركتى روى حركت اول تلقى كرد چنانكه مىتوان حركتیك نواخت را فاقد
این تغییر دانست و آن را از نظر سرعت ثابتشمرد .
بنا بر این مىتوان حركت را
از یك دیدگاه یعنى از دیدگاه ثبات یا تغیر سرعت به سه قسم تقسیم كرد:
1 حركتیك
نواخت و بى شتاب و داراى سرعت ثابت .
2 حركت تند شونده و داراى سرعت افزاینده
یا داراى شتاب مثبت .
3 حركت كند شونده و داراى سرعت كاهنده یا داراى شتاب منفى
.
وجود حركت تند شونده و كند شونده و همچنین حركتیك نواخت امرى محسوس و غیر
قابل انكار است و حتى مىتوان بعضى از مصادیق آنها مانند تغییر تدریجى افزایش و
كاهش سرعتیا یكنواختى آن را در كیفیات و حالات نفسانى با علم حضورى دریافت و بدون
تردید مىتوان كاهش سرعتحركت را نوعى تنزل و ضعف و نقص تدریجى براى حركت بحساب
آورد و بدین ترتیب نوعى حركت تضعفى و تنزلى را اثبات كرد .
در این جا است كه ما
با این سؤال روبرو مىشویم كه آیا وجود حركت كند شونده منافاتى با بعضى از تعاریف
حركت مانند خروج تدریجى شىء از قوه به فعل و كمال اول براى موجود بالقوه از آن جهت
كه بالقوه است ندارد .
براى پاسخ به این سؤال باید دو جهت بحث را از یكدیگر
تفكیك كرد یكى تكامل حركت و دیگرى تكامل موجود متحرك .
توضیح آنكه ممكن است
متحرك در طول حركتخودش همواره به كمالات جدیدى دستیابد اما سرعت نایل شدن به این
كمالات متفاوت باشد یعنى در بخشى از زمان سرعت تكامل رو به افزایش و در بخشى دیگر
رو به كاهش و در بخش سومى ثابت و یك نواخت باشد و یكنواختى سرعت و حتى كاهش آن
منافاتى با تكامل یافتن متحرك ندارد زیرا مثلا جسمى كه آهنگ سیاه شدن آن كند مىشود
بالاخره در لحظه بعدى سیاهتر از لحظه قبلى خواهد بود گو اینكه تغییر رنگ آن كندتر
انجام مىپذیرد پس فرض اینكه حركت موجب كمال بیشترى براى موجود متحرك باشد با فرض
شتاب منفى براى سرعت تكامل هم منافاتى ندارد .
اما اگر كسى ادعا كند كه هر
حركتى در همان حیثیتحركت بودنش تكامل مىیابد ادعاى وى با پذیرفتن حركتیك نواخت و
حركت بى شتاب سازگار نیست و روشن است كه چنین ادعائى خلاف وجدان و بداهت مىباشد و
براى اثبات آن نمىتوان به پارهاى از تعریفات حركت استناد كرد علاوه بر اینكه
تعریفات یاد شده هم چنین ادعائى را اثبات نمىكنند زیرا حد اكثر چیزى كه از آنها
مىتوان استفاده كرد این است كه موجود متحرك در اثر حركت به فعلیت و كمال جدیدى
مىرسد و چنانكه اشاره شد تكامل یافتن متحرك منافاتى با نزولى بودن سرعتحركت ندارد
.
و اما اینكه آیا هر حركتى موجب تكامل متحرك مىشود یا نه مسئله دیگرى است كه
اینك به بررسى آن مىپردازیم
تكامل متحرك در اثر حركت
دانستیم كه تكاملى
بودن حركت بمعناى شدت یافتن و شتاب گرفتن آن كلیت ندارد و هیچكدام از تعاریف حركت
هم اشعارى به این مطلب ندارد و اما بمعناى تكامل یافتن متحرك در اثر حركت ممكن است
از دو تعریف یاد شده چنین استنباطى بشود كه چون متحرك بواسطه حركت به فعلیت و كمال
جدیدى مىرسد ضرورتا هر حركتى اشتدادى و موجب تكامل یافتن متحرك خواهد بود .
كسانى كه چنین استنباطى را كردهاند خود را با مشكل بزرگى مواجه دیدهاند و آن
این است كه بسیارى از اشیاء تدریجا رو به ضعف و پژمردگى و نابودى مىروند و نه تنها
حركات و دگرگونیهاى تدریجى آنها بر كمالشان نمىافزاید بلكه پیوسته از كمالاتشان
مىكاهد و آنها را به مرگ و نیستى نزدیك مىكند چنانكه نباتات و حیوانات پس از
گذراندن دوران رشد و شكوفایى وارد مرحله پیرى و ناتوانى مىشوند و حركت ذبولى و
نزولى آنها آغاز مىگردد .
براى رهایى از این مشكل به این صورت چاره جویى
كردهاند كه اینگونه حركات نزولى و انحطاطى همراه با حركات موجودات رشد یابنده
دیگرى است مثلا سیبى كه در اثر كرم زدگى فاسد مىشود كرم درون آن رشد مىیابد و
حركتحقیقى همان حركت تكاملى كرم است كه موجب كاهش كمالات سیب مىگردد و پژمردگى و
فاسد شدن آن حركتى بالعرض مىباشد .
ولى صرف نظر از اینكه توام بودن حركت نزولى
یك متحرك با حركت اشتدادى متحرك دیگر در همه موارد قابل اثبات نیست نمىتوان تغییر
تدریجى موجود رو به كاهش را نادیده گرفت و از آن بعنوان حركت بالعرض یاد كرد و
بالاخره این سؤال باقى مىماند كه این سیر نزولى تدریجى در موجود كاهش یابنده از
نظر فلسفى چه مفهومى دارد .
و اما اتكاء كردن بر تعریفهاى یاد شده براى نفى
حركت غیر تكاملى نمىتواند پاسخگوى وجود غیر قابل انكار آن باشد و بفرض اینكه مفاد
این تعریفها قابل انطباق بر حركت نزولى نباشد باید در صحت و كلیت آنها تردید كرد نه
اینكه با استناد به آنها دست به توجیهات غیر قابل قبولى زد ولى در عین حال مىتوان
براى تعریفهاى مذكور هم تفسیرى را در نظر گرفت كه مستلزم نفى حركت غیر تكاملى نباشد
.
توضیح آنكه قوه و فعل دو مفهوم اضافى هستند كه از ملاحظه تقدم موجودى بر
موجود دیگر و مشتمل بودن موجود دوم بر كل یا جزئى از موجود اول انتزاع مىشود و این
معنى به هیچ وجه مستلزم كاملتر بودن كل موجود دوم از كل موجود اول نیست همچنین حركت
را كمالى مقدمى براى رسیدن به كمال اصلى انگاشتن مستلزم بقاء همه كمالات سابق در
موجود لاحق نمىباشد زیرا ممكن است لازمه حركت و رسیدن به كمالى كه نتیجه آن بشمار
مىرود این باشد كه متحرك بعضى از كمالات خودش را از دست بدهد و كمالى كه در اثر
حركت برایش حاصل مىشود مساوى با كمال از دست رفته و یا حتى ضعیفتر از آن باشد .
پس تطبیق تعریف ارسطو بر انواع حركت مستلزم این نیست كه كمالى كه در اثر
ركتحاصل مىشود از نظر مرتبه وجودى بر كمالى كه از دست متحرك مىرود برترى و فزونى
داشته باشد و در نتیجه موجود متحرك در مقام مقایسه با وضع و موقعیتسابق لزوما
كاملتر گردد .
ولى اساسا تكیه بر مفهوم قوه و فعل یا مفهوم كمال در تعریف حركت
لزومى ندارد زیرا این مفاهیم كه خودشان نیاز به توضیح و تفسیر دارند نمىتوانند
ابهامى را از حركت بزدایند . |
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2 |
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب