0

ارتباط میان فلسفه و علوم

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

ارتباط میان فلسفه و علوم
یک شنبه 1 خرداد 1390  4:52 PM

ارتباط میان فلسفه و علوم
شامل: ارتباط علوم با یكدیگر، كمكهاى فلسفه به علوم، كمكهاى علوم به فلسفه، رابطه فلسفه با عرفان، كمكهاى فلسفه به عرفان، كمكهاى عرفان به فلسفه.
ارتباط علوم با یكدیگر
علوم به معناى مجموعه‏هایى از مسائل متناسب هر چند با معیارهاى مختلفى از قبیل موضوعات اهداف و روشهاى تحقیق از یكدیگر جدا و متمایز مى‏شوند ولى در عین حال ارتباطاتى میان آنها وجود دارد و هر كدام مى‏توانند تا حدودى به حل مسائل علم دیگر كمك كنند و چنانكه قبلا اشاره شد غالبا اصول موضوعه هر علمى در علم دیگر بیان مى‏شود و بهترین نمونه بهره‏گیرى علمى از علم دیگر را در میان ریاضیات و فیزیك مى‏توان یافت .
ارتباط علوم فلسفى با یكدیگر نیز روشن است و بهترین نمونه آن را در رابطه اخلاق با روانشناسى فلسفى مى‏توان یافت زیرا یكى از اصول موضوعه علم اخلاق اراده داشتن و مختار بودن انسان است كه بدون آن خوب و بد اخلاقى و ستایش و نكوهش و كیفر و پاداشى معنى نخواهد داشت و این اصل موضوع باید در علم النفس فلسفى كه از ویژگیهاى روح انسان با روش تعقلى بحث مى‏كند اثبات شود .
در میان علوم طبیعى و علوم فلسفى هم كمابیش ارتباطاتى برقرار است و در براهینى كه براى اثبات بعضى از مسائل علوم فلسفى اقامه مى‏شود مى‏توان از مقدماتى استفاده كرد كه در علوم تجربى اثبات شده است مثلا در روانشناسى تجربى اثبات مى‏شود كه گاهى با وجود شرایط فیزیكى و فیزیولوژیكى لازم براى دیدن و شنیدن این ادراكات تحقق نمى‏یابد و شاید براى همه ما اتفاق افتاده باشد كه با دوستى برخورد كرده باشیم و در اثر تمركز ذهن در یك موضوعى او را ندیده باشیم یا صداهایى پرده گوشمان را مرتعش كرده باشد و آنها را نشنیده باشیم این مطلب را مى‏توان به عنوان مقدمه‏اى براى اثبات یكى از مسائل علم النفس فلسفى مورد استفاده قرار داد و نتیجه گرفت كه ادراك از سنخ فعل و انفعالات مادى نیست و گرنه همیشه با وجود شرایط مادى آن تحقق مى‏یافت .
اكنون این سؤال مطرح مى‏شود كه آیا میان فلسفه متافیزیك و سایر علوم و معارف هم چنین ارتباطاتى وجود دارد یا میان آنها دیوار نفوذ ناپذیرى كشیده شده و اصلا ارتباطى بین آنها وجود ندارد .
در پاسخ باید گفت میان فلسفه و سایر علوم نیز ارتباطاتى برقرار است و هر چند فلسفه نیازى به سایر علوم ندارد و حتى محتاج به اصول موضوعه‏اى كه در سایر علوم اثبات شود نیست ولى از یك طرف كمكهایى به دیگر علوم مى‏كند و نیازهاى بنیادى آنها را برطرف مى‏سازد و از سوى دیگر بیك معنى بهره‏هایى از علوم دیگر مى‏گیرد .
اینك بطور اختصار رابطه متقابل فلسفه و علوم را در دو بخش مورد بررسى قرار مى‏دهیم.
كمكهاى فلسفه به علوم
كمكهاى بنیادى فلسفه متافیزیك به علوم دیگر اعم از فلسفى و غیر فلسفى در تبیین مبادى تصدیقى آنها یعنى اثبات موضوعات غیر بدیهى و اثبات كلى‏ترین اصول موضوعه خلاصه مى‏شود .
الف) اثبات موضوع علم دانستیم كه محور مسائل هر علمى را موضوع جامع بین موضوعات مسائل آن علم تشكیل مى‏دهد و هنگامى كه وجود چنین موضوعى بدیهى نباشد احتیاج به اثبات خواهد داشت و اثبات آن در قلمرو مسائل همان علم نیست زیرا مسائل هر علم منحصر در قضایایى است كه نمایانگر احوال و عوارض موضوع است نه وجود آن و از سوى دیگر در پاره‏اى از موارد اثبات موضوع به وسیله روش تحقیق آن علم میسر نیست مانند علوم طبیعى كه روش آنها تجربى است ولى وجود حقیقى موضوعات آنها باید با روش تعقلى اثبات گردد در چنین مواردى تنها فلسفه اولى است كه مى‏تواند به این علوم كمك كند و موضوعات آنها را با براهین عقلى اثبات نماید .
این رابطه بین فلسفه و علوم را بعضى از بزرگان رابطه‏اى عمومى قلمداد كرده‏اند و همه علوم را بدون استثناء براى اثبات موضوعاتشان نیازمند به فلسفه شمرده‏اند و حتى بعضى پا را فراتر نهاده و اثبات وجود هر چیزى را وظیفه ما بعد الطبیعه دانسته‏اند و هر قضیه‏اى را كه به شكل هلیه بسیطه باشد یعنى محمول آن موجود باشد مانند انسان موجود است قضیه‏اى متافیزیكى به حساب آورده‏اند (
[1]) . ظاهر این سخن گر چه مبالغه آمیز به نظر مى‏رسد ولى جاى شكى نیست كه موضوعات غیر بدیهى علوم نیازمند به براهینى است كه از مقدمات كلى و متافیزیكى تشكیل مى‏یابد .
ب) اثبات اصول موضوعه چنانكه بارها اشاره كرده‏ایم كلى‏ترین اصول مورد نیاز همه علوم حقیقى در فلسفه اولى مورد بحث واقع مى‏شود و مهمترین آنها اصل علیت و قوانین فرعى آن است اینك به توضیحى در این باره مى‏پردازیم .
محور همه تلاشهاى علمى را كشف رابطه على و معلولى و سبب و مسببى بین اشیاء و پدیده‏ها تشكیل مى‏دهد دانشمندى كه سالهاى درازى از عمر خود را در آزمایشگاه صرف تجزیه و تركیب مواد شیمیایى مى‏كند در جستجوى این است كه دریابد چه عناصرى موجب پیدایش چه موادى مى‏شود و چه خواص و عوارضى از آنها پدید مى‏آید و چه عواملى موجب تجزیه مركبات مى‏گردد یعنى علت و سبب پیدایش این پدیده‏ها چیست .
همچنین دانشمند دیگرى كه براى كشف میكرب یك بیمارى یا داروى آن به آزمایش مى‏پردازد در واقع مى‏خواهد علت بروز آن بیمارى و علت بهبود آن را بشناسد .
پس دانشمندان قبل از آغاز كردن تلاشهاى علمى خودشان بر این باورند كه هر پدیده‏اى علتى دارد و حتى نیوتن كه از مشاهده افتادن سیبى از درخت به كشف قانون جاذبه نائل گردید به بركت همین باور بود و اگر چنین مى‏پنداشت كه پدید آمدن پدیده‏ها تصادفى و بى علت است هرگز به چنین كشفى نائل نمى‏شد .
اكنون سؤال این است كه خود این اصل كه هم مورد نیاز فیزیك است و هم شیمى و هم پزشكى و هم سایر علوم در كدام علمى مورد بررسى قرار مى‏گیرد .
پاسخ این است كه بررسى این قانون عقلى در خور هیچ علمى به جز فلسفه نیست .
همچنین قوانین فرعى علیت مانند این قانون كه هر معلولى علت مناسب و ویژه‏اى دارد و مثلا غرش شیرى در جنگلهاى آفریقا موجب ابتلاء یك نفر در آسیا به مرض سرطان نمى‏شود و نغمه سرایى بلبلى در اروپا هم موجب بهبودى او نخواهد شد و نیز این قانون كه هر جا علت تامه‏اى تحقق یافت معلول آن هم بالضروره به وجود خواهد آمد و تا سبب تام تحقق نیابد هرگز مسبب آن هم موجود نخواهد شد تبیین این قوانین هم شان هیچ علمى بغیر از فلسفه نیست .
دانشمندان پس از انجام آزمایشات لازم هم بى‏نیاز از اصل علیت نیستند زیرا داده‏هاى بى واسطه آزمایشها چیزى جز این نیست كه در موارد آزمایش شده پدیده‏هاى خاصى همزمان یا به دنبال پدیده‏هاى دیگرى تحقق یافته‏اند .
اما كشف یك قانون كلى و ادعاى اینكه همیشه این اسباب و علل موجب پیدایش این مسببات و معالیل بوده و خواهد بود نیازمند به اصل دیگرى است كه هرگز از راه آزمایش به دست نمى‏آید و نظر صحیح این است كه آن اصل همان اصل علیت است‏یعنى هنگامى یك دانشمند مى‏تواند بطور یقینى یك قانون كلى را ارائه دهد كه موفق شود عامل مشترك در همه موارد را كشف كند و به وجود علت پدیده در همه موارد مورد آزمایش پى‏ببرد در این صورت است كه مى‏تواند بگوید هر وقت و در هر جا چنین علتى تحقق یافت پدیده معلول آن هم به وجود خواهد آمد .
نیز هنگامى این قانون مى‏تواند به صورت كلى و استثناء ناپذیر مورد قبول واقع شود كه قانون ضرورت على پذیرفته شده باشد و گرنه ممكن است كسى احتمال بدهد كه وجود سبب تام همیشه مستلزم پدید آمدن معلول نمى‏شود یا پیدایش معلول بدون وجود سبب تام هم ممكن است و در این صورت كلیت و ضرورت قانون مزبور خدشه‏دار خواهد شد و از قطعیت‏خواهد افتاد .
البته بحث در باره اینكه آیا تجربه توان كشف سبب تام و انحصارى پدیده‏ها را دارد یا نه بحث دیگرى است ولى بهر حال ضرورت و قطعیت‏یك قانون كلى اگر چنین قانونى در طبیعیات با روش تجربى قابل كشف باشد در گرو پذیرفتن اصل علیت و فروع آن است و اثبات این قوانین از جمله كمكهایى است كه فلسفه به علوم مى‏كند
كمكهاى علوم به فلسفه
مهمترین كمكهاى علوم به فلسفه هم به دو صورت انجام مى‏گیرد:
الف) اثبات مقدمه بعضى از براهین، گاهى براى اثبات پاره‏اى از مسائل علوم فلسفى مى‏توان از مقدمات تجربى استفاده كرد چنانكه از عدم تحقق ادراك با وجود شرایط مادى آن مى‏توان نتیجه گرفت كه ادراك پدیده مادى نیست همچنین با استفاده از این مطلب زیست‏شناختى كه سلولهاى بدن حیوانات و انسان تدریجا مى‏میرند و سلولهاى دیگر جاى آنها را مى‏گیرند به طورى كه در طول چند سال همه سلولهاى بدن باستثناى سلولهاى مغز عوض مى‏شوند و با ضمیمه كردن این مطلب كه پیكره سلولهاى مغز هم تدریجا با تحلیل رفتن مواد اولیه و تغذیه از مواد غذایى جدید عوض مى‏شوند مى‏توان براى اثبات روح استفاده كرد زیرا وحدت شخصى و ثبات روح امرى وجدانى و غیر قابل انكار است ولى بدن دائما در حال تبدیل و تبدل مى‏باشد پس معلوم مى‏شود كه روح غیر از بدن و امرى ثابت و تبدیل ناپذیر است و حتى در پاره‏اى از براهین اثبات وجود خداى متعال مانند برهان حركت و برهان حدوث به یك معنى از مقدمات تجربى استفاده شده است .
اكنون با توجه به این رابطه‏اى كه بین علوم طبیعى و علوم فلسفى وجود دارد مى‏توانیم رابطه‏اى هم میان آنها و متافیزیك اثبات كنیم به این صورت كه براى اثبات این مساله متافیزیكى كه وجود مساوى با ماده نیست و مادى بودن از خواص كل هستى و از عوارض همه موجودات نمى‏باشد و به عبارت دیگر وجود منقسم به مادى و مجرد مى‏شود از مقدماتى استفاده كنیم كه مثلا از روانشناسى فلسفى گرفته شده و اثبات آنها هم به نوبه خود با كمك گرفتن از علوم تجربى انجام گرفته است و نیز براى اثبات این مساله كه وابستگى لازمه لاینفك هستى نیست و موجود ناوابسته و مستقل واجب الوجود هم وجود دارد از برهان حركت و حدوث استفاده كنیم كه مبتنى بر مقدمات تجربى است .

[1] . ر. ك قبسات ص 191.
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد1
  

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها