0

پاسخ به شبهات فلسفی - کلامی

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:پاسخ به شبهات فلسفی - کلامی
یک شنبه 1 خرداد 1390  2:56 PM

پرسش: 
ازکجا معلوم که واقعيتي باشد يا خير؟ و بالفرض که واقعيتي موجود باشد ، از کجا معلوم که خدايي موجود باشد يا خير؟

اولاً؛ انکار واقعيت خود مستلزم اثبات واقعيت است . زيرا خود مقوله انکار واقعيت از دو حالت خارج نيست ؛ 1) يا خود واقعيت دارد 2) و يا خود واقعيت ندارد.
در صورت اول که انکار واقعيت ،خود واقعيتي داشته باشد، لازمه اش اين است که حداقل يک واقعيت را پذيرفته ايم واين با مدعاي ما سازگاري ندارد زيرا مدعاي ما اين بود که واقعيتي موجود نيست در حالي که واقعيتي را پذيرفته ايم.
و اما در صورت دوم که انکار واقعيت ،خود واقعيتي نداشته باشد ، لازمه اش اين است که شبهه اي در مساله نباشد زيرا انکار واقعيت ، واقعيت ندارد.
بنابراين واقعيت قابل انکار نيست بلکه تحقق ان يک امر بديهي است.
ثانيا؛ پذيرفتن نا گزيري اصل واقعيت ،خود مستلزم پذيرفتن واجب الوجود است.زيرا با پذيرفتن اصل واقعيت اين سئوال مطرح مي شود که مصداق حقيقي اصل واقعيت چيست و کدام است ؟ در پاسخ اين سئوال هرگز ما نمي توانيم بگوييم که مصداق اصل واقعيت ، يک امرممکن الوجود مي باشد.زيرا با نبودن ممکن الوجود ، اصل واقعيت نابود نمي شود. به طور مثال با نبودن پرويز ، اصل واقعيت زير سئوال نمي رود بلکه مصداق ان بايد امري باشد که اصل واقعيت و موجوديت بدون هيچ قيد و شرطي بر ان ،صادق باشد و با ارتفاع ان مصداق ، اصل واقعيت نيز مرتفع شود .( به بيان ديگر در اصطلاح فلاسفه، مصداق ان بايد امري باشد که اصل واقعيت و موجوديت به نحو ضرورت ازليه و حيثيت اطلاقيه بر ان صادق باشد نه به نحو حيثيت تعليليه يا تقييديه.)و ان مصداق چيزي جز واجب الوجود نخواهد بود که اصل واقعيت و موجوديت بدون هيچ قيد و شرطي بر ان صادق است و با نبود ان ،اصل واقعيت نيز نابود خواهد شد.
بنابراين ميتوان گفت که وجود واجب الوجود نيز امري بديهي است .زيرا با پذيرفتن واقعيت که خود امري بديهي است بدون هيچ واسطه اي ( اعم از استحاله دور و تسلسل و يا توقف ممکن الوجود بر واجب الوجود) به وجود واجب تعالي انتباه مي يابيم .
در اصطلاح فلاسفه اين نوع برهان انتباهي را برهان صديقين مي گويند که در ان از هيچ واسطه اي استفاده نشده است بلکه از خدا به خدا رسيدن است، يعني از وجود به وجوب رسيدن است يا به عبارت ديگر از اصل موجوديت به واجب الوجود رسيدن است به خلاف براهين ديگر که از غير به خدا رسيدن است( مانند برهان نظم ، برهان حرکت ، برهان ممکن الوجود و...) و تا مادامي که غيري پذيرفته نشود، نمي توان وجود حق تعالي را اثبات نمود واز همين جهت است که نمي توان اين نوع براهين را براهين صديقين ناميد زيرا در انها نوعي کجي واعوجاج متحقق است و ان از غير به خدا رسيدن است در حالي که "افتاب امد دليل افتاب"
" انت دللتني عليک."
البته براهين صديققين متعدد است و مشهورترين انها برهان بوعلي ، برهان ملا صدرا ، برهان سبزواري و برهان علامه طباطبائي است و برهان مذکور از مرحوم علامه مي باشد.
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها