پاسخ به::: اشعار رضوی
سه شنبه 4 خرداد 1389 1:48 PM
و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم
و بستم رشته پرواز خود را با هزاران زائر دیگر
به قفل پنجره فولاد آقا هر چه محکم تر
و گفتم ای کران تا بی کران صحن و رواقت
زائرم کردی و و غمها را زودودی از وجودم
زبانم، آشیانم، آب و نانم داده ای
بگذار همین جا بال و پر گیرم
در این جا این وسیع نور، قاصد گردم این زوار عاشق را
همان دشت شقایق را
بگو تا نامه بر باشم
ز بام خود هوایم کن
برای یک سفر امشب دعایم کن
که تا کرب و بلا پر گیرم و
بوسم دوباره خاک سرخی را که بوی سیب سرخ می آید
هوایم کن هوایم کن
برای یک سفر امشب دعایم کن
که تا کرب و بلا پر گیرم
بوسم دوباره خاک سرخی را که بوی سیب سرخ می آید
از آن شش گوشه روشن
هوائیم هوائیم
دوباره کربلائیم
هوایم کن هوائیم
دوباره کربلائیم
وقتی به طوس، جا به کنار تو میکنم
احساس وصل حق، به جوار تو می کنم
در بین خلق از همه با آبرو ترم
چون کسب آبرو ز غبار تو می کنم
یک حج به نامه عملم ثبت می شود
با هر قدم که رو به دیار تو می کنم
بر یازده امام چو دلتنگ می شوم
می آیمو طواف مزار تو می کنم...