پاسخ به:نجوم در قرآن
دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 9:50 AM
موضوعات علمی نجومی مطرح شده در قرآن
1. قرآن با نگرشى خوش بینانه به «هیئت و نجوم » تلاش و کوشش همه سویه انسان به عظمت و گران مایگى این دانش را دست آوردى بزرگ برشمرده و سوگند به جاى گاه ویژه و فواصل معین ستارگان یاد کرد و افزوده است: اگر بدانید این سوگندى بزرگ است: «فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم » (واقعه/75و76)
2. نجوم، نشانه هایى ارزنده و بسیار بزرگ برعظمت آفرینش، قدرت خداوند و خلقت روز به شب، آسمان، زمین، انسان، حیوان و جماد است و تدبر و پژوهش درآن نشانه شکوفایى عقل مى باشد: «و سخر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره، ان فى ذلک لآیات لقوم یعقلون »؛ و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام کرد، و ستارگان مسخر فرمان اویند. مسلماً در اینها برای مردمی که تعقل می کنند شواهدی است. (نحل/12)
3. نجوم، تقویم سال و روز شمار است «الشمس و القمر بحسبان » (الرحمن/5)؛ خورشید و ماه بر حسابى روانند. «لتعلموا عدد السنین و الحساب » (اسرا/12)؛ تا شماره سال ها و حساب عمرها را بدانید.
4. نجوم، وسیله هدایت و ره یابى در جغرافیا (خشکى و دریا) است «و هو الذى جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر..» (انعام/97)؛ او است کسى که ستارگان را براى شما قرار داد تا به وسیله آن ها در تاریکى هاى خشکى و دریا راه یابید، «و علامات و بالنجم هم یهتدون » (نحل/16)؛ و نشانه هاى دیگر نیز قرار داد و آنان به وسیله ستاره (قطبى) راه یابى مى کنند.
5. نجوم، زینت ناظران زمین هستند: «و لقد جعلنا فى السماء بروجا و زیناها للناظرین » (حجر/16)؛ به یقین ما در آسمان برج هایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم.
6. نجوم و اجرام فضایى از مواد درسى و آموزشى کیهان شناسى به حساب مى آیند و درکنار آن ها نکات دقیق، سودمند و برجسته خاطر نشان شده مانند اشاره به حدود فضا طول و عرض آسمان، پیدایش فصول چهارگانه و... «تبارک الذى جعل فى السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا» (فرقان/61)؛ فرخنده و بزرگوار است آن کسى که در آسمان برج هایى برافراشت، و در آن چراغ (خورشید) و ماهى نوربخش قرار داد.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مى فرماید: «بروج » همان اختران هستند برجهاى بهار و تابستانى عبارت اند از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله (برابر و مقارن با فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور) برج هایى که به پاییز و زمستان تعلق دارند عبارت اند از: «میزان، عقرب، قوس، جدى، دلو و قوت (برابر و مقارن با مهر، آبان، آذر، دى، بهمن، اسفند).
خداوند، خلقت چو آغاز کرد *** خرد آفرید و جهان باز کرد
زد و دو بخار و یکى در سبز *** جهان را پى افکند زیبا و نغز
به شش روز خلقت به پایان رسید *** ز ناهید و تیر و ز بهرام و شید
زبرجیس و کیوان و گردون سپهر *** ز گاو و بره، شیر و میزان و مهر
هم عیوق و پروین پردیس چهر *** نشسته به تخت نو عروس سپهر
شباهنگ و شعرى و دبران و ماه *** همه سر به سر شاه را چون سپاه
7. در آیات نجومى قرآن، نشانه هایى است از گرانش عمومى (قانون جاذبه عمومى) که اساس هیئت جدید یعنى مدل خورشید مرکزى را تشکیل داده است: «الله الذى رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر کل یجرى لاجل مسمى » (رعد/2)؛ خداوند همان کسى است که آسمان ها را بدون ستون هایى که آن ها را ببینید برافراشت; آن گاه بر عرش استیلا یافت، و خورشید و ماه را رام گردانید، و هر کدام براى مدتى معین به سیر خود ادامه مى دهند، «خلق السماوات بغیر عمد ترونها» (لقمان/10) گروهى از مفسران هم چون علامه طباطبایى قدس سره معتقداند این آیات اشاره به قانون جاذبه عمومى دارند.براین اساس، خورشید میلیون ها بل میلیاردها سال است در مرکز منظومه شمسى قرار گرفته و به نظر ما مى رسد هر روز از مشرق طلوع مى کند و در مغرب ناپدید مى شود; چنان که ماه نیز در همین مدت گرد کره زمین مى گردد، و هر دو در پیرامون خورشید مى گردند.
زمین با طول خط شعاع متوسط 150 میلیون کیلومتر فاصله گرفته و نیروى عظیم جاذبه (F = G.Mm/1o2) سبب مى شود مدار زمین بیضوى و شتاب آن به جانب خورشید 59% سانتى متر در ثانیه باشد، یعنى زمین در هر ثانیه با شتاب 59% سانتى متر به سوى خورشید مى افتد» و نیروى گریز از مرکز تجاوز بیش از این رقم را جلوگیرى مى کند.
هم چنین ماه با شعاع متوسط 000/384 کیلومتر مسیرى تقریبا دایره شکل را طى مى کند و نیروى جاذبه زمین آن را به سوى خود مى کشد، و تعادلى دقیق بین نیروى گرانش زمین و بین فرار از مرکز ماه برقرار است که این چنین گردش زیبا و منظم را در برابر دید همگان قرار داده است «ذلک تقدیر العزیز العلیم » (انعام/96)؛ این اندازه گیرى خداوند تواناى دانا است.
به هر روى، در قرآن بیش از 150 آیه درباره هیئت و نجوم نازل شده که این رقم نسبت به کل آیات قرآن نسبتى بزرگ مى نماید و عظمت این دانش را خاطر نشان مى سازد. براین پایه بسیارى از احکام عبادى و غیر عبادى اسلام به هیئت و نجوم پیوند ناگسستنى دارند، از جمله، نماز، روزه، وقت شناسى (فلق، ظهر، عصر، مغرب، عشاء، شفق، نیمه شب) جهت یابى هنگام اوقات شرعى، قبله شناسى و دانستن جغرافیاى زمین و فضا، هلال شناسى، هلال یابى (استهلال و استحباب آن) ذبح هاى شرعى، کسوف، خسوف، احکام محتضر، دفن اموات، شکل دهى قبرها، و... حرمت رو به قبله و پشت به قبله نشستن هنگام تخلى، و استحباب قرائت قرآن روبه قبله و...
خداوند در سوره الرحمن می فرماید:«الشمس و القمر بحسبان، الرحمن/5»؛ خورشید و ماه با حسابی موجود هستند. یعنی در کار اینها حساب و نظم معین هست، در حرکاتی که اینها دارند حساب و نظمی در کار است. از اینجا این مطلب شروع می شود که در کار عالم حساب و نظم برقرار است، چیزی بی حساب و بی قاعده وجود ندارد در حرکت وضعی و حرکت انتقالی که هر یک از این ذرات آسمانی بلکه کهکشانها صدها جور حرکت دارند - و در همه چیزشان - حساب است، تصادفات و بی نظمی در کار عالم وجود ندارد.
چرا این را می گوید؟، برای اینکه انسان را بگوید: ای انسان! سر را تسلیم حساب کن، خیال نکن در کار عالم حسابی نیست «الا تطغوا فی المیزان* و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان »؛ و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید! (الرحمن/9و8) «و النجم و الشجر یسجدان»؛ و گیاه و درخت براى او سجده مى کنند! (الرحمن/6).
نجم معنی معروفش ستاره است ولی به گیاه هم اطلاق می شود. قرآن می گوید نجم و درخت هم خدای خود را سجده می کنند، ساجد خدای خود هستند. گیاه همین عمل روییدنش سجده خداست، نه اینکه مقصود این است که درخت مثلا شبها که مردم به خواب می روند سرش را کج می کند و روی زمین می گذارد. سجده او چیز دیگری است، اطاعت است: در مقابل امر پروردگار خود خاضع هستند.
«ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین» (فصلت/11)؛ آن وقت که استوا پیدا کرد (به آسمان)، یعنی سماء و آسمان و این جو فوق را تحت تسلط خود قرار داد در حالی که او دود بود یعنی گاز بود، در وقتی که او به صورت یک گاز بود، خدا به این علویات و به زمین گفت بیاید (یعنی دستوری که من می دهم اطاعت کنید)، گفتند آمدیم در حالی که مطیع هستیم. معلوم است که آنجا سخن لفظ نیست، جواب لفظ هم نیست، امر پرورودگار و قانون الهی را که بدون تخلف عمل می کنند، آن اطاعت آنهاست.
در آیه 17 سوره الرحمن آمده: «رب المشرقین و رب المغربین»؛ او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است! «فبای الاء ربکما تکذبان»؛ پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟! (الرحمن/18) در قرآن در بعضی جاها مشرق و مغرب ذکر شده «و لله المشرق و المغرب»؛ شرق و مغرب، از آن خداست! (بقره/115)، در بعضی جاها " مشارق و مغارب " ذکر شده، یعنی مشرقها و مغربها، و در بعضی جاها " مشرقین و مغربین " ذکر شده، دو مشرق و دو مغرب.
اینجا قرآن در مقام تعدید و شمارش نعمتهاست، می خواهد بگوید اینکه خورشید میان این دو حد (آخرین حد زمستان و آخرین حد تابستان) حرکت می کند، خود همین یک حساب است که اگر این جور نبود کار زمین تنظیم نمی شد، یعنی اگر همیشه مثلا مانند روز اول بهار بود، آن فوایدی که برای تابستان هست و فوایدی که برای (پاییز هست و فوایدی که برای زمستان هست وجود نداشد). خوبی اش این است که در میان این دو مشرق و در میان این دو مغرب همیشه زمین و خورشید در حرکت هستند.