اعجاز دو قرض نان
سه شنبه 16 فروردین 1390 9:52 AM
در تفسير امام حسن عسكى عليه السلام آورده (شده ) است كه روزى رسول صلى الله عليه و آله و سلم روى به ياران كرد و گفت : دوش (114) كدام يك از شما خود را از برادر مؤمن پنهان داشته است تا شرم زده نگردد. بعد از آن كار وى بساخته است ؟ شاه مردان عليه السلام گفت : يا رسول الله ! من بودم . رسول الله ! فرمود كه مى دانم كه تو بودى ، يا على ! ياران را خبر ده از آنچه كردى تا به تو اقتدا كنند - و اگر چه هيچ كس از شرق تا به مغرب به تو نتوانند رسيد و فضايل تو حاصل نتواند كرد.
شاه مردان عليه السلام گفت : يا رسول الله ! دوش مى گذشتم ، مردى از انصار را ديدم در مزبله اى پوستهاى خربزه و خيار بر مى چيد. دانستم كه گرسنه است و نخواستم كه مرا بيند - تا از من خجل و شرم زده نگردد. بازگشتم و به خانه شدم و دو قرص كه از براى افطار نهاده بودم ، پيش وى بردم و گفتم : اين قرصها بستان و هر چه تو را آرزو بود از طعامها و ميوه ها به نيت آن چيز پاره اى از وى بشكن ، كه حق تعالى آن پاره قرص را به آن چيز گرداند كه تو را آرزو بود. چون به وى دادم ، شيطان مرا وسوسه كرد كه اين قرصهاى با بركت كه بدين مرد دادى ، شايد كه اين مرد منافق باشد؛ با شيطان جهاد كردم و گفتم : اگر او اهل آن نباشد، من اهل آنم و از حق تعالى بخواهم تا او را مؤمن مخلص گرداند. پس گفتم خداوندا! به جاه (115) محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه او را مؤمن و مخلص گردان . آن مرد را ديدم كه به روى افتاد و سجده كرد. گفتم : حال چيست ؟ گفت : يا على ! در دل من شكى و شبهتى بود. اين ساعت حجاب برداشتند و بهشت و دوزخ را به من نمودند، آن شك و شبهه از دل من زايل شد.
خواجه صلى الله عليه و آله و سلم گفت : اى على ! خداى عزوجل تو را به به مقدار هر حبه اى از آن قرصها، در بهشت درجه اى كرامت كرد بزرگتر از دنيا و آنچه در اوست . به تو، روز قيامت جدا كند مؤمنان را از كافران و مخلصان را از منافقان و پاكان را از ناپاكان