0

جبرئيل خادم اميرالمؤمنين عليه السلام

 
sadali
sadali
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 1442
محل سکونت : خراسان رضوی

جبرئيل خادم اميرالمؤمنين عليه السلام
سه شنبه 16 فروردین 1390  9:22 AM

عبد الله عباس گفت : روزى خواجه كونين و فخر عالمين از نماز ديگر فارغ شد و گفت : هر كه مرا دوست مى دارد و اهل بيت پاك مرا، بايد كه متابعت من كند و در عقب من بيايد. ما همه در عقب او روان شديم تا برسيديم به منزلى از آن زهره فلك نبوت و نقطه خطبه رسالت ، چراغ اهل بيت مصطفى ، فاطمه زهرا عليها السلام خواجه صلى الله عليه و آله و سلم دست بر حلقه در نهاد و آهسته حلقه بر در زد. تا جدار سوره هل اتى ،(95) شهسوار ميدان لافتى ،(96) مشرف به شرف انما،(97) مخصوص به عنايت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى اميرالمؤمنين على مرتضى - عليه السلام - بيرون آمد گليمى بر خود پيچيده و دستهاى مبارك گل آلود كرده . مهتر عالم فرمود: يا على ! حدث الناس بما راءيته امس ؛ حديث كن مردم را بدانچه ديروز مشاهده كردى و معاينه ديدى . گفت : يا رسول الله ! پدر و مادرم فداى تو باد! دى (98) در وقت نماز پيشين ، خواستم كه طهارتى كنم و فرض ‍ ايزدى (99) به جاى آورم . آب نبود، روى بدان دو در درياى عصمت ، دو گوهر كان حكمت ، دو نازش كونين ، حسن و حسين آوردم و ايشان را به طلب آب فرستادم . ساعتى تاءخير افتاد. آوازى شنيدم كه يا اباالحسن ! به جانب راست خود نگاه كن . نظر كردم ، سطلى ديدم از زر معلق در هوا، در وى آبى بود سفيدتر از برف و شيرين تر از عسل ، بوى گل از آن به مشام من رسيد. از آن آب وضو كردم و به دلم رسيد. مهتر عالم گفت : يا على ! مى دانى كه آن سطل از كجا بود؟ گفت : خدا و رسولش بدان عالمترند. رسول صلى الله عليه و آله و سلم گفت : آن سطل از سطلهاى بهشت بود و آن آب از زير درخت طوبى بود و آن قطره اى كه بر سرت چكيد از زير عرش بود. پس مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم ، مرتضى عليه السلام را به سينه خود بازنهاد و ميان هر دو چشم او را بوسه داد و گفت : حبيب من و روشنى چشم من آن كسى است كه ديروز خادم او جبرئيل امين بوده است .

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها