اوصاف قرآن در نگاه معصومین (ع)
چهارشنبه 12 اسفند 1388 4:07 AM
در روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ اوصاف فراواني براي قرآن ذكر شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود: 1ـ اوّلين مهمان خداي سبحان پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «أنا أوّلُ وافدٍ علي العزيز الجبّار يوم القيامة و كتابُه و أهلُ بيتي»[1]. در قيامت كه همه مخلوقها به خالق باز ميگردند: «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ»[2]، اولين مهماني كه بر خداي سبحان وارد ميشود، پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ و قرآن كريم و اهل بيت پيامبر است و چون چنين كثرت نوري با وحدت حقيقي هماهنگ است، ميتوان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و مهمان يگانه ياد كرد و گفت: اولين مهمان. 2ـ برترين مخلوق خداوند همچنين آن حضرت ميفرمايد: «القرآن أفضل كل شيء دون الله فمن وَقَّر القرآن فقد وَقَّرَ اللهُ و مَن لم يُوَقِّرِ القرآن فقد استخفّ بحرمة الله»[3]. قرآن كريم پس از خداي سبحان از هر چيزي برتر است. پس هر كس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر كس آن را بزرگ نشمارد، حريم خداي سبحان را سبك شمرده است. قرآن كريم مراحل مختلفي دارد: در مرحلة نازله، «عربي مبين» است و در مرحلة برتر، «عليّ حكيم»: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»[4] و بين اين دو مرحله نيز مراتب متوسط است. قرآن ريسمان پيوسته و مستحكمي است كه يك سوي آن به دست خداي سبحان و سوي ديگر آن در دست انسانهاست و تمسك و اتصال به ريسمان خدا ماية سعادت و آقايي دنيا و آخرت است. خداي سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن ميدهد و ثمرة آن را محبوبيّت خدا و خلق ذكر ميكند. پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «يقول الله عزّ و جلّ: يا حملة القرآن تحبّبوا إلي الله تعالي بتوقير كتابه يَزدكم حباً و يُحببكم إلي خلقه»[5]؛ خدا ميفرمايد اي حاملان قرآن به واسطهي بزرگ شمردن كتاب خدا محبوب خدا شويد تا دوستي شما را زياد كند و شما را محبوب خلق خود نمايد. شايان ذكر است كه، قرآن مرتبههايي دارد؛ چنانكه ولايت رسول گرامي و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيز داراي مراتب است. مرتبه والاي قرآن و ولايت نور واحد است و از اين رو در آن جا سخن از برتري دارنده و برتري داشته شده نيست. اگر كثرت مرتبهها ملاحظه شود، مرتبهي والاي قرآن از مرتبه نازل ولايت افضل است و تفصيل آن را در نوشتار ديگر نويسنده به نام (عليّ بن موسي الرضا و القرآن الحكيم) ميتوان يافت. 3ـ كتاب نجات بخش معاد بن جبل ميگويد: كنّا مع رسول الله ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ في سفر فقلت يا رسول الله: حدّثنا بما لنا فيه نفع. فقال: «إن أردتم عيشَ السّعداء و موتَ الشهداءو النّجاةُ يومَ الحشر و الظّلَ يومُ الحرور و الهُدي يوم الضلالة فادرسوا القرآن فإنّه كلامُ الرّحمن و حرزٌ من الشيطان و رجحانٌ في الميزان»[6]؛ در سفري همراه پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ بوديم. به آن حضرت عرض كردم براي ما سخن سودمندي بگوييد. آن حضرت فرمودند: اگر زندگي سعادتمندانه، مرگ شهيدانه، نجات روز حشر، ساية روز سوزندگي (قيامت) و هدايت روز گمراهي ميطلبيد، به درس قرآن بپردازيد كه آن، سخن خداي رحمان و سپري در برابر شيطان و ماية سنگيني كفّة عمل در ميزان عدل است. 4ـ راهنماي بهشت پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «تَعلّموا القرآن و اقرؤوه و اعلموا أنّه كائنٌ لكم ذكراً و ذُخراً و كائن عليكم وزراً فاتّبعوا القرآن و لا يَتبِعُنَّكم فإنّه مَن تَبِعَ القرآن تَهجُمَ به علي رياض الجنإ و من تبعه القرآن زَجّ في قفاهُ حتي يَقْذِفَهُ في جهنّم»[7]؛ قرآن را فرا گيريد و آن را قرائت كنيد و بدانيد كه قرآن نام شما را بلند ميكند ووسيلهاي براي ياد خداست. قرآن هم ذُخْر (ذخيره) است و هم وِْزر؛ اگر امام و پيشواي انسان بود براي او ذخيرة نيكويي است و اگر كسي خود را امام و پيشواي قرآن قرار داد، قرآن بار سنگيني بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ ميافكند. حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نيز دربارةقرآن ميفرمايد: هر كس قرآن را در پيش روي خود قرار داد، «جلودار» او به سوي بهشت خواهد بود و هر كس آن را به پشت سر افكند، «كشانندهي» او به سوي دوزخ خواهد بود: «من جعله أمامه، قاده إلي الجنّة و من جعله خلفه، ساقه إلي النار»[8]. 5ـ راه ربّاني شدن انسان پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «ما مِن مؤمنٍ، ذَكر أو أنثي، حُرٍّ أو مملوك إلّا و لله عليه حقٌ واجب: أن يَتَعَلّم من القرآن و يتفقّه فيه. ثمّ قرء هذه الآية: «وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ»[9]؛ حق خداي سبحان بر همگان اين است كه قرآن را فقيهانه فراگيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربّاني شدن فرا ميخواند و راه آن را نيز فراگيري قرآن ميداند. عالم ربّاني كسي است كه هم پيوندي محكم با ربّ العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبي بپروراند و گفتار امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ: «فنحن العلماءو شيعتنا المتعلمون»؛[10] (علما ما هستيم و شيعيان ما شاگردانند) نيز براي بيان مصداق كامل عالم رباني است، نه حصر آن در اهل بيت ـ عليهم السلام ـ. البته كاملترين مصاديق عالم ربّاني امامان ـ عليهم السلام ـ هستند؛ اما راه ربّاني شدن براي شاگردان آنان نيز باز است. 6ـ عامل صعود بهشتيان مردي از حضرت سجّاد ـ عليه السّلام ـ سؤالاتي كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «مكتوبٌ في الإنجيل: لا تطلبوا علمَ ما لا تعلمون و لمّا عَمِلْتم بما عَلِمْتُم فإنَّ العالمَ إذا لم يَعمل به لم يزدهُ من الله إلّا بُعداً» ثم قال: «عليك بالقرآن فإنّ الله خَلَقَ الجنة بيده لِبَنَةً مِن ذهبٍ و لِبنةً من فضّة و جعل مَلاطَهَا الِمسك و ترابَهَا الزعفران و حَصاهَا اللؤلؤ و جعل درجاتَها علي قدر آيات القرآن فمَن قرء القرآن قال له اِقرء و ارقَ و من دخل منهم الجنّة لم يكن أحدٌ في الجنّة أعلي درجةً منه ما خلَا النبيين و الصديقين»[11]؛ در انجيل آمده است: تا به آموختههاي پيشين خود عمل نكردهايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم ميشود علم را براي عمل نميخواهيد و) علمي كه براي عمل نباشد عامل دوري از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتي از طلا و خشتي از نقره آفريد و ملات آن را مِشك و خاك آن را زعفران و ريگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازة آيات قرآن قرار داد. پس كسي كه (در دنيا) قرآن خواند، خداوند به او ميفرمايد: بخوان و بالا برو و كسي كه از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبران و صدّيقان. حفص ميگويد: حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ به مردي فرمودند: «أتحبّ البقاء في الدّنيا»؛ آيا بقاي در دنيا را دوست داري؟ آن شخص كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آري آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براي آن كه به قرائت سورة محبوب خود، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بپردازم[12]. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ پس از لحظهاي سكوت فرمودند: «يا حفص! مَن مات مِن أوليائِنا و شيعتنا و لم يُحسنِ القرآنَ عُلّمَ في قبره ليرفع اللهَ به مِن درجته فإنّ درجاتَ الجنة علي قدر آيات القرآن يقالُ له: اقرأ وارقَ. فيقرأُ ثم يرقي»؛ اگر از شيعيان ما، كسي قرآن را به خوبي فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده ميشود تا خداي سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازة آيات قرآن است. به قاري گفته ميشود: بخوان و بالا برو. او نيز ميخواند و بالا ميرود. در جهان برزخ زمينهاي براي تكامل عملي نيست، تا انسان با انجام كاري واجب يا مستحب به كمال برتر عملي برسد، ولي راه تكامل علمي باز است؛ نظير آنچه در خواب براي روح معلوم ميشود و براي آگاهي به آنْ حركت فراگيري از قبيل كوششهاي بدني در زمان بيداري راه ندارد و بسياري از علوم و معارف دين در آن جا براي انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نوراني قرآن كريم است، براي امضاء و نشانهگذاري درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهرهمند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق» ميخوانند و در درجات بهشت صعود ميكنند. صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف و عمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست؛ بلكه صعود بهشتيان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنياست. حفص ميگويد: «فما رأيت أحداً أشدً خوفاًَ علي نفسه من موسي بن جعفر ـ عليهما السلام ـ و لا ارجأ النّاس منه و كانت قرائته حزناً فإذا قرء فكانه يخاطب انساناً»[13]؛ در خوف و رجا كسي را مانند موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ نيافتم و قرائت او با حزن آميخته بود هنگامي كه قرآن را قرائت ميكرد گويا با كسي سخن ميگفت و اين ويژگي تلاوت با تدبّر و تفكّر است كه قاري متدبّر خود را گاهي «مخاطِب» و گاهي «مخاطَب» خداوند مييابد. [1] . جامع الأحاديث الشيعه، ج 15، ص 6. [2] . سورة شوري، آية 53. [3] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 7. [4] . سورة زخرف، آيات 3ـ 4؛ قرآن را عربي گردانيديم تا تعقّل و تفكّر و انديشه كنيد و براستي كه قرآن در اصل كتاب نزد ما بلند مرتبه و باحكم است. [5] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 7. [6] . جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 9. [7] . همان، ص 10. [8] . بحار، ج 89، ص 17. [9] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 9 «سورة آل عمران، آية 79». [10] . اصول كافي، ج 1، ص 34. [11] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 15. [12] . در يكي از جنگهاي صدر اسلام كه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از سوي رسول اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ فرماندهي لشكر را برعهده داشت، پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ پس از بازگشت لشكر، از برخي سپاهيان گزارش سفر خواست و پرسيد فرماندة لشكر خود را چگونه يافتيد؟ آنان از مداومت حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ بر قرائت سورة توحيد در نمازها، نزد پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ گلايه كردند. رسول اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ پرسيدند: دربارة اين گزارش چه ميگوييد؟ حضرت امير المؤمنين در پاسخ عرض كرد: من تلاوت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348). [13] . جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 15. |
تسنيم ـ آيت الله جوادي آملي |