0

ღ♫عشق یعنی یه پلاکღ♫

 
zemzemeh
zemzemeh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 8
محل سکونت : تهران

پاسخ به: ღ♫عشق یعنی یه پلاکღ♫
دوشنبه 10 اسفند 1388  12:10 PM

سلام سلام سلام
ممنونم از داداغلام گرامی ، که شعر زیبایی قرار دادند
1

شبای جمعه که میشه

دلا بهونه میگیره

هر کی میاد سر یه قبر

ازش نشونه میگیره

یکی سر قبر پدر

یکی کنار مادرش

یکی کنار خواهر و

یکی پیش برادرش

امایه مادرغمگین و آرام

میاد کنارشهید گمنام

یه جعبه خرما برای

فاتحه خونی میاره

آرو میاد میشینه و

سر روی سنگش میذاره

میگه تو جای بَچمی

گوش بده به حرفای من

از بس که اینجا اومدم

درد اومده پاهای من

آخر نگفتی کسی رو داری

یاکه مث من بی کس و کاری

مگه تو مادر نداری

برای تو گریه کنه

غروب پنجشنبه بیاد

به قبرتو تکیه کنه

غصه نخور من مادرت

منم همیشه یاورت

نمیذارم تنها بشی

مدام میام بالا سرت

از تو چه پنهون

یه بچه دارم

چند ساله از اون

خبر ندارم

آخ که دلم برات بگه

از پسرم یه خاطره

موقع جبهه رفتنش

ساعتی که میخواست بره

از اون لباس خاکی و

از اون پیام آخرش

هرقدمی میرفت جلو

نگا میکرد پشت سرش

دیگه نیومد

رفت ناپدید شد

چشام به درب

خونه سفید شد...

دیگه از اون روز تا حالا

منتظر زنگ درم

بس که دلم شور میزنه

نصفه شب از خواب میپرم

کاشکی بود و نگاه میکرد

یزید سرش رفت بالا دار

سزای اعمالشو دید

لکه ننگ روزگار

من مطمئنم الآن اگر بود

سرگرم شادی از این خبر بود..

او شبی که نشون میداد

صدام چشاشو بسته بود

یادم اومد لحظه ای که

دل مارو شکسته بود

روزایی که نمک میریخت

روداغ قلب پدرا

داغ برادر میگذاشت

رو سینه برادرا

الحمدلله

دعام اثر کرد

سوی جهنم

عزم سفرکرد...

***

بسه دیگه خسته شدی

دوباره خیلی حرف زدم

با اینکه قول داده بودم

امابازم گریه شدم

با صد امید و آرزو

مادر مفقود الاثر

بلند شد از کنار قبر

شاید براش بیاد خبر

چند ساله مادر...

کارش همینه...

خبر نداره..

{بچه اش همینه...}

خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
روز اول که خدا ساخت سرشت و گلشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها