0

بچه هاي محله

 
vbolandi
vbolandi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 421
محل سکونت : تبریز

پاسخ به:بچه هاي محله
یک شنبه 9 اسفند 1388  6:48 AM

 قسمت هشتم و نهم

قسمت هشتم: لبخند احمدي

عكس چاپ شده دست به دست مي چرخيد به دست من كه رسيد خيلي حسرت خوردم كه چرا من در آن ساعت خبردار نشدم.

«احمدپور پيرعلي» كه در محل به او «احمدي» مي گفتيم داشت به جبهه اعزام مي شد. مهدي پوراسد دوربين «ياشيكا»يش را برداشت و بچه ها دوراحمد جمع شدند. علي اخوت دوربين مهدي را توي دستش گرفت چندمتر عقب تر ايستاد و...

¤¤¤

در بهار سال 62 خبردادند كه احمدي زخمي شده است. روي يكي از تخت هاي بيمارستان «شهداي يافت آباد» احمدي را ديديم.

با بچه هاي محله مان به عيادتش رفتيم. احمد روي تخت دراز كشيده بود. روي انگشت ها و زير چانه اش يادگاري چند تركش ديده مي شد.

احمدي مي خنديد و ما شيريني مي خورديم و عكس مي انداختيم.

احمدي لاغر شده بود. تركش ها از آن «احمدي» چپ پا كه شوت و «يه پا، دوپا» هايش معروف بود يك احمدي لاغر درست كرده بودند كه روي تخت دراز كشيده بود ولي هرچه بود احمدي داشت لبخند مي زد.

او يكي از بهترين بازيكنان خط حمله تيم محله و تيم فوتبال وحدت مسجد امام رضا عليه السلام بود.

احمدي گوش راست حمله تيم وحدت بود و علت رفتنش به سمت راست اين بود كه نزديكي هاي كرنر سرتوپ بزند و با پاي چپش توپ را بفرستد روي دروازه حريف.

توي تيم محل احمدي به ما ياد داد كه چگونه «كات» بيرون پا بزنيم. حالا ما بوديم و دوستي كه در 16سالگي روي تخت دراز كشيده بود.

اول فكر كرديم احمدي فقط چند تا تركش خورده و فردا خوب مي شود و برمي گردد توي تيم اما وقتي شنيديم يكي از تركش هاي بدجنس به نخاع دوستمان خورده است درجا خشكمان زد.

- يعني پاهاي احمدي ...

يادم مي آيد چند بار خواب احمدي را ديدم كه پاهايش سالم شده و دارد با ما فوتبال بازي مي كند.

 

قسمت نهم:تيم وحدت

تيم فوتبال محله ي ما در سال 60 تشكيل شد.

بعد از گذشت چند وقت با خبر شديم كه مربي تيم وحدت مسجد امام رضا عليه اسلام آقاي عباس(پرويز) صادقي نيك چند نفر از بچه ها ي محله را به تيم شان دعوت كرده است.

تيم وحدت در مسابقات ليگ برتر جوانان مجموعه ي شهيد باباخاني شركت كرده بود.

جمعه ها براي تماشاي بازي تيم وحدت به زمين بابا خانب مي رفتيم.

زمين باباخاني چند زمين خاكي داشت.

يك بار يادم مي آيد در اوايل دهه ي 60 تيم پرسپوليس به زمين محله ي ما آمد.

آن روز ما بعد از ظهري بوديم و آخرهاي بازي رسيديم.

علي پروين آمد كرنر بزند زود سوار ماشين شد و رفت تا دست هوادارانش به او نرسد!

داشتم از تيم وحدت مي گفتم.

اين تيم با تمام تيم هاي ديگر زمين باباخاني فرق داشت.

تمام بازيكنان وحدت از بچه هاي مسجدي و قرآني بودند.

هميشه قبل از بازي قرائت سوره ي «عصر» و سورد همگاني محمد امين(ص) در دستور كار تيم بود.

هنوز صداي دوست خوش صدايمان«رضا عربيه» در گوشم طنين انداز است:

اين شخص كيست

كه از غار حرا به پا خاسته

و صداي آزادگي را به گوش جهانيان مي رساند

و همه با هم مي خواندند:

محمد امين است

محمد امين است

الها صل علي محمد و آل محمد

- در جنگ بدر و احد مجاهدي دلير است

- محمد امين است...

¤¤¤

تيم وحدت بازيكنان خوبي داشت.

درون دروازه سيد علي رضا صفوي بود معروف به عقاب وحدت.

بازيكنان ديگر تيم عبارت بودند از:

محسن سعيدي،احمد پور پير علي،حسن نوروز جو، محمد رضا جليلي، مهدي اكبر لو، مهدي احمد پور،محمد رضا اكبري، كاظم طلادار،حميد ظهرابي،داود اكبري،حسن مسلم خاني، مجتبي حديثي، علي نيكبخت، علي صادقي،مصطفي عنابي، سيد جواد و سيد محسن مطلبي، علي گوران مهدي پور اسد،حسين بشنام و ... .


تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها