دفتر شعر نو ( بوته)
دوشنبه 13 آذر 1391 1:43 PM
من، رشک میبرم
به خار بوتهی تنهایی
که بر نشیب فراموش گشتهی کوهی
به دست باد
سپردست گیسوانش را
من رشک میبرم
به یک پرندهی کوچک که اوج پروازش
زشاخههای تمشکی، به شاخه بیدی است
من رشک میبرم، به جاری همه قطرههای برف آبی
که از بن برف، و از سر سنگ
در آن بلندترین درههای برف زده
تمام بازی یک پونه بهاری را همیشه میشوید
من رشک میبرم به خواب راحت یک ماهی قزل آلا
درون بستر یک رودبار زمزمهگر
من رشک میبرم
به خاربوته تنها
به یک پرنده خرد
به پونههای بهاری
به خواب راحت ماهی
به هرچه، هرچه در آن جلوهای ز آزادی است