0

ریشه ضرب المثل های فارسی

 
pasargad54
pasargad54
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 2135
محل سکونت : اصفهان

دعوا سر لحاف ملا بود
دوشنبه 16 فروردین 1389  10:00 PM

دعوا سر لحاف ملا بود

در يك شب زمستاني سرد ، ملا  در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد .

زن ملا به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است .

ملا گفت : به ما چه ، بگير بخواب. زنش گفت : يعني چه كه به ما چه ؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد .

سرو صدا ادامه يافت و ملا كه مي دانست بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد . با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت .

  گويا دزدي به خانه يكي از همسايه ها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد. دزد در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است . بطرف ملا دويد ، لحافش را كشيد و به سرعت دويد و در تاريكي گم شد.

وقتي ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسيد : چه خبر بود ؟

ملا جواب داد : هيچي ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافي كه ملا رويش انداخته بود ديگر نيست .

 

 

اين ضرب المثل را هنگامي استفاده مي شود كه فردي در دعوائي كه به او مربوط نبوده ضرر ديده يا در يك دعواي ساختگي  مالي را از دست داده است .

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها