كسي كه همسايهاش از آزار او در امان نباشد، مؤمن نيست
جمعه 23 بهمن 1388 1:52 PM
پيامبر (ص) چند روزي است كه سخت بيمارند، اما با حال نامناسبي كه دارند با
هر زحمتي كه هست، براي نماز جماعت به مسجد ميآيند و بعد از نماز موضوعاتي
را كه لازم است به مردم تذكر ميدهند.
يكي از روزهاي بيماري، در حالي كه سر مباركشان را با پارچهاي بستهاند
و امام علي (ع) و فضل بن عباس زير بغلشان را گرفتهاند، به مسجد ميآيند.
روي منبر مينشينند و ميفرمايند: «وقت آن رسيده است كه من از ميان شما
بروم. اگر به كسي قولي دادهام و به قولم عمل نكردهام، بگوييد تا وفا
كنم».
از گوشه مسجد جواني بلند ميشود و ميگويد: «شما به من قول داده بوديد
كه اگر ازدواج كنم مبلغي به من هديه ميكنيد. من ازدواج كردهام ولي شما
هديهتان را ندادهايد».
مردم منتظرند كه عكسالعمل پيامبر (ص) را ببينند. لبخندي به چهره
مباركشان مينشيند. به فضل بن عباس دستور ميدهند مبلغي را كه قرار بود به
اين جوان هديه كنيم، بپردازد. آنگاه از منبر پايين ميآيند و به منزل
ميروند.
*
امروز جمعه است و حال پيامبر (ص) بدتر از روزهاي گذشته شده است، اما
ايشان باز هم به مسجد آمده و ميخواهند با مردم صحبت كنند. بايد حرف مهمي
داشته باشند. به سختي سخن ميگويند و ميفرمايند: «هركس حقي بر گردن من
دارد، برخيزد و اظهار كند تا حق او را ادا كنم، زيرا قصاص در اين جهان در
نزد من آسانتر از قصاص در روز رستاخيز است».
چند روزي است كه سراسر مدينه را دلهره و اندوه فرا گرفته است. در تمام
ساعات شبانهروز، عدهاي در خانه و اطراف خانه رسول خدا (ص)، اشك ميريزند
و براي سلامتي پيامبرشان دعا ميكنند. همه جا رنگ غم گرفته و همه چيز از
حادثهاي عظيم حكايت ميكند.
رنگ آفتاب روز دوشنبه 28 صفر، نشان از غم بزرگي دارد. پيامبر سر بر
دامن امام علي (ع) نهاده و فرشته وحي بر ايشان نازل ميشود كه «آيا
ميخواهيد بهبود يابيد و به زندگي ادامه دهيد يا به سراي باقي بشتابيد و با
«انبياء»، «صديقين»، «شهدا» و «صالحين» همنشين شويد؟» ايشان در پاسخ
فرمودند: «لا، الرفيقالاعلي» و جان به جان آفرين تسليم كردند.
نخستين كسي كه بر پيكر پيامبر (ص) نماز ميخواند، علي بن ابيطالب (ع)
است، ولي دوستان و ياران پيامبر (ص) تا ظهر سهشنبه، دسته دسته بر پيكر
مطهر پيامآور نور نماز ميخوانند.
من به دنبال پيام پيامآور جديد هستم، بهترين جايي كه ميتوانم پيام او
را بيابم، خانه دختر اوست. به خانه فاطمه (س) ميروم و ضمن عرض تسليت از
ايشان ميخواهم كه پيام و يادگاري از رسول خدا (ص) به من دهند. ايشان به
خدمتكارشان فرمودند: «هات تلكة الجريدة» آن صفحه نوشته شده را بياور.
خدمتكار رفت و گشت و پيدا نكرد. حضرت زهرا (س) به او فرمود: «واي بر تو،
واي بر تو! ارزش آن نوشته براي من به اندازه ارزش حسن و حسين است! زود برو
آن را پيدا كن و بياور.»
رفت و گشت و گشت تا بالاخره نوشته را پيدا كرد. من با خودم فكر
ميكردم، اين چه پيامي است، چه نوشتهاي است كه ارزش آن از حسن و حسين
بيشتر است؟ حضرت با احترام نوشته را باز كرده و شروع به خواندن ميكنند:
«كسي كه همسايهاش از آزار او در امان نباشد، مؤمن نيست. كسي كه به خدا
و روز قيامت ايمان داشته باشد، همسايهاش را اذيت نميكند. كسي كه خدا و
قيامت را قبول دارد يا سكوت ميكند و يا حرف خوب ميزند. خداوند آدمهاي
خيرخواه، بردبار و پاكدامن را خيلي دوست دارد و انسانهاي كينهتوز، بدزبان
و آدمهايي كه از ديگران كمك مادي طلب ميكنند را اصلاً دوست ندارد. بدان
كه حيا قسمتي از ايمان است و ايمان موجب ورود به بهشت ميشود. بدان كه فحش
دادن و ناسزاگويي قسمتي از بيحيايي و بيشرمي است و بيحيايي و بيشرمي
عاملي است كه باعث ورود به آتش جهنم ميشود».
*منبع: زندگي چهارده معصوم (ع) نوشته آيتالله مظاهري
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه