روايتي از بزرگترين استراتژيست دفاع مقدس
شنبه 10 بهمن 1388 9:59 PM
شب سوم شعبان بود شب ولادت دردانه پروردگار يعني حسينبنعلي (ع) و به شكرانه اين ميلاد در آسمان و زمين جشن بر پا بود.
درست در چنين روزي نوزاد ديگري در گوشهاي از جهان، در يكي از
محلههاي تهران چشم به اين جهان گشود، نوزادي كه قرار بود راه سالار
شهيدان را ادامه دهد؛ خانواده اين نوزاد به يمن همزماني ولادت فرزندشان با
ميلاد حسين بن علي (ع)، نام غلامحسين را بر وي نهادند.
غلامحسين در دامن مادري مهربان پرورش يافت و از همان اوان كودكي درس
عشق و آزادگي را از نگاه پدر سرمشق گرفت و آموخت كه نبايد در برابر ظلم
سكوت كرد.
غلامحسين دوران دبستان را در مدرسه مترجم الدوله و سپس دوران
دبيرستان را در مدرسه مروي سپري كرد و بعد از اخذ ديپلم در رشته دامپروري
در دانشكده كشاورزي شهر اروميه به تحصيل پرداخت.
زندگي سراسر عشقش بود كه تكليف را بر هر چيزي مقدم دانست و در راه
مبارزه با اهريمنان عقل را به كار گرفت و به عنوان عنصري مذهبي و
تاثيرگذار نهايتاً بعد از يك و سال نيم تحصيل، به علت ضربات سهمگيني كه
به رژيم شاهنشاهي وارد ساخت، از دانشگاه اخراج شد.
غلامحسين كه دل در گرو عشق الهي داده بود، اخراج را از دانشگاه
مانعي بر سر راهش نديد و با رفتن به ايلام و گذراندن خدمت سربازي، صفحه
جديدي از زندگي خود را ورق زد.
فضاي نظامي نيز مانع از فعاليتهاي غلامحسين نشد و او در مدت كوتاهي
كه در آنجا بود، سهم زيادي در آگاهي و ارشاد سربازان ايفا كرد و چون
آموخته بود كه در هر امري خط خود را بايد از ولايت اختيار كند با اشاره
امام خميني (ره) مبني بر فرار سربازان از پادگانها، به سوي امت حزبالله
رهسپار شد و براي اينكه قدمهاي حضرت امام (ره) به ايران برسد، از تمام
سرمايههاي وجودياش مايه گذاشت تا بالاخره روز پيروزي را با چشمانش نظاره
كرد.
پس از پيروزي انقلاب با همكاري در سرويس سياسي و فرهنگي روزنامه
جمهوري در سال 58 متن تازهاي را در صفحات زندگي خود به نگارش درآورد و
شايد جرقههاي ايجاد يك پايگاه اطلاعاتي از همين دوران در ذهن او ايجاد
شد.
غلامحسين به دعوت جنبش امل لبنان پاسخ مثبت داد و طي سفر 15روزه خود
به لبنان و اردن گزارش جامعي از اوضاع نابسامان مسلمانان در آن منطقه تهيه
كرد.
وي بعد از اتمام مأموريتش در خرداد 58 راهي تهران شد و با رتبه 104
در رشته حقوق قضايي دانشگاه تهران قبول شد، اما گويي توطئههاي دشمنان
قرار نبود كه تمام شود و غلامحسين را بر اين داشت كه دوباره قيد درس را
بزند و براي مبارزه با گروهكهاي ضدانقلاب در واحد اطلاعات سپاه مشغول به
خدمت شود و از اين رو بود كه غلامحسين افشردي با نام مستعار حسن باقري قدم
در ميدان عشق گذاشت.
شهيد باقري در روز اول جنگ كولهبار خود را بست و به همراه چندي از
دوستانش راهي جبهههاي جنوب شد و تمام حياتش را در سنگر دفاع از انقلاب
سپري كرد و حماسههاي ماندگاري را از خود به يادگار گذاشت.
شهيد باقري بلوغ سرشارش را بكار گرفت تا با استفاده از تجربيات دوران خبرنگارياش واحد اطلاعات و عمليات سپاه را تاسيس كند.
از معاونت ستاد عمليات جنوب و فرماندهي محور دارخوين گرفته تا
فرماندهي قرارگاه نصر و كربلا همه و همه بيانگر اين است كه حسن باقري نه
تنها بزرگترين استراتژيست دوران دفاع مقدس بود بلكه فردي بود كه شوق پرواز
را سرلوحه كار خود قرار داد و قصد كرده بود تا به وصال معشوق نرسد دست از
عشقبازي با محبوبش برندارد.
غلامحسين هرگز به مسئوليتها توجه نداشت و شايد همين بيتوجهي او
بود كه بعد از گذشت 29 ماه از جنگ، ديگر نيرويي براي گام نهادن بر روي اين
زمين خاكي را در پاهاي خود نديد و تمام عشقش را خرج كرد تا بالي براي
پرواز پيدا كند.
او كه صبحگاهان تا شام مشغول طراحي عمليات و كشف اطلاعات جديد بود و
شامگاهان با معبود خويش خلوت ميكرد تا از ياري او مدد گيرد، در شبهاي
آغازين ماه بهمن حالتي متفاوت پيدا كرده بود.
در اين ايام در شب نشينيهايش با محبوب خويش نيازش را كه بالي براي
وصال بود درخواست كرد و چون محبوب نيز دلش تنگ ديدار حسن شده بود وقتي او
براي شناسايي در منطقه فكه حضور پيدا كرد گلولهاي كه آرزوي حسن را
برآورده ميكرد به سنگر ديدهباني برخورد كرد و مراحل عرفان شهيد باقري كه
رسيدن به وصال بود را كامل كرد.
شهيد باقري با رفتنش در 9 بهمن 1361رسالتي را بر دوش تك تك مسلمانان قرار داد.
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه