کمی تب داشتم رفتی و قرص ماه آوردی
برایم شیشه ای از عطر بسم الله آوردی
من از صد بار اسماعیل و هاجر تشنه تر بودم
تو این زمزم ترین را از کدامین راه آوردی
من از بی قبلگانم کافری از من نمی پرسد
مسلمان کافرا! کی رو بدین درگاه آوردی
عزیز مصر بود این دل که بخشیدم به تو روزی
امان از گرگ یوسف خورده ای کز چاه آوردی
دوباره شنبه ام تعطیل شد یکشنبه ام تعطیل
دوباره یادم از آن جمعه ناگاه آوردی