سريع خواندن نماز جماعت عصر پيامبر (ص) بود. ظهر فرا رسيد، مؤذن در مسجد النبي مدينه اذان ظهر را گفت و
یک شنبه 22 اسفند 1389 9:01 PM
سريع خواندن نماز جماعت عصر پيامبر (ص) بود. ظهر فرا رسيد، مؤذن در مسجد النبي مدينه اذان ظهر را گفت و مردم را به شركت در نماز جماعت، باپيامبر (ص) دعوت نمود.
پيامبر (ص) به مسجد آمد، مسلمين ازدحام كردند و صفوف نماز تشكيل شد، و نماز جماعت شروع گرديد، در وسطهاي نماز ناگاه ديدند رسول خدا (ص) ميخواهد با شتاب و عجله نماز را تمام كند.
خدايا چه شده است؟! مگر بيماري شديدي بر پيامبر (ص) عارض گرديده؟!
او همواره به وقار و آرامش در نماز سفارش ميكرد، اكنون چرا مستحبات نماز را رعايت نميكند؛ آن همه عجله براي چه؟ چرا؟ يعني چه؟!
چند لحظه نگذشت كه نماز به پايان رسيد، مردم به نزد آن حضرت شتافتند؛ احوال پرسيدند، ميگفتند:
« اي رسول خدا!آيا پيشامدي شده؟ حادثة بدي رخ داده؟ چرا نماز را اينگونه با شتاب و عجله به پايان رساندي؟!»
پاسخ همة اين چراها، فقط اين جمله بود، كه پيامبر(ص) به آنها فرمود :
« اَما سُمِعًتُمً صُراخَ الصّبِيّ » : آيا شما صداي گريه و جيغ كودك شيرخوار را نشنيديد؟
معلوم شد كودك شيرخواري در نزديكي آنجا گريه ميكند و كسي نبود كه او را آرام نمايد، پيامبر (ص) نماز را با شتاب تمام كرد، تاكودك را آرامش و نوازش دهد.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی