«مشروعیت سب و لعن از دیدگاه اهل سنت
یک شنبه 22 اسفند 1389 2:01 PM
مدارک توهینها و ناسزاگوئی عائشه نسبت به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله را در دو بخش نقل خواهیم کرد :
صحابهای که عائشه به آنها ناسزا گفته است:
صحابهای که عائشه آنها را لعن کرده است:
صحابهای عائشه به آنان دشنام داده است :
سکوت عائشه در برابر دشنام به امیرمومنان علی علیه السلام :
عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ قال جاء رَجُلٌ فَوَقَعَ فی علی وفی عَمَّارٍ رضی الله عنهما عِنْدَ عَائِشَهَ فقالت أَمَّا علی فَلَسْتُ قَائِلَهً لک فیه شَیْئاً واما عَمَّارٌ فإنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول لاَ یُخَیَّرُ بین أَمْرَیْنِ الا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا
مسند أحمد بن حنبل ج ۶ ص ۱۱۳ ش ۲۴۸۶۴
از عطاء بن یسار روایت شده است که شخصی آمد و در نزد عائشه به علی × و عمار دشنام داد ؛ پس عائشه گفت : اما در مورد علی چیزی به تو نمیگویم ؛ اما در مورد عمار از رسول خدا ’ شنیدم که میفرمود : وی اگر در بین دو کار مخیّر شود بهترین آنها را انتخاب می کند
دشنام او به زینب بنت جحش (همسر رسولخدا ص) و اهل بیت علیهم السلام:
گذشت که در صحیح بخاری و مسلم و سایر صحاح سته ، روایتی عجیب آمده است که میگوید زنان رسول خدا ’ به خاطر محبت بی اندازه آن حضرت نسبت به عائشه ، حسادت بسیار پیدا کرده و فاطمه زهرا ÷ را به نزد رسول خدا ’ فرستادند تا آن حضرت با پدر خویش سخن گفته و از حضرت بخواهند کمی عدالت داشته باشند !
رسول خدا ’ با فاطمه زهرا ÷ سخن گفته و آن حضرت را نیز قانع میکنند ؛ این کار بر سایر زنان حضرت گران آمده ، زینب دختر جحش که از همسران آن حضرت است ، به نزد حضرت ’ آمده و به عائشه در جلوی حضرت دشنام میدهد ؛ در این هنگام رسول خدا ’ به عائشه دستور میدهند که ای عائشه تو نیز به او دشنام بده !
وقتی که عائشه در دشنام دادن بر زینب بنت جحش پیروز میشود ، رسول خدا ’ خندان میگویند : او دختر ابوبکر است !
... فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَهَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَهَ وَهِیَ قَاعِدَهٌ فَسَبَّتْهَا حتى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیَنْظُرُ إلى عَائِشَهَ هل تَکَلَّمُ قال فَتَکَلَّمَتْ عَائِشَهُ تَرُدُّ على زَیْنَبَ حتى أَسْکَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى عَائِشَهَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبی بَکْرٍ
صحیح البخاری ج ۲ ص ۹۱۱ ش ۲۴۴۲ کتاب الهبه بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ
او (زینب بنت جحش) به نزد پیامبر ’ آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو میخواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و کار را به جایی رساند که پیامبر ’ به عائشه نگاه کرده و فرمودند : آیا پاسخ میدهی ؟
عائشه شروع به پاسخ کرده آنقدر به زینب جواب داد تا او را مجبور به سکوت کرد !
پیامبر ’ به عائشه نگاه کرده و فرمودند : او دختر ابوبکر است !!!
همین روایت را مسلم با کمی اختلاف در مضمون ذکر کرده است :
... قالت عَائِشَهُ فَأَرْسَلَ أَزْوَاجُ النبی صلى الله علیه وسلم زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ زَوْجَ النبی صلى الله علیه وسلم ... فقالت یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فی ابْنَهِ أبی قُحَافَهَ قالت ثُمَّ وَقَعَتْ بِی فَاسْتَطَالَتْ على وأنا أَرْقُبُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَأَرْقُبُ طَرْفَهُ هل یَأْذَنُ لی فیها قالت فلم تَبْرَحْ زَیْنَبُ حتى عَرَفْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَا یَکْرَهُ أَنْ أَنْتَصِرَ قالت فلما وَقَعْتُ بها لم أَنْشَبْهَا حین أَنْحَیْتُ علیها قالت فقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَتَبَسَّمَ إِنَّهَا ابْنَهُ أبی بَکْرٍ
صحیح مسلم ج ۴ ص ۱۸۹۱ ش ۲۴۴۲ کتاب فضائل الصحابه باب فی فضل عائشه
... زنان پیامبر زینب دختر جحش ، همسر پیامبر را به نزد آن حضرت فرستادند ... او گفت : ای رسول خدا ! همسران تو مرا فرستادهاند و از تو میخواهند که در مورد عائشه عدالت را اجرا کنی ! و سپس به من دشنام داد . و مدتی طولانی چنین کرد .
من به رسول خدا ’ نگاه می کردم که آیا به من با چشم اشاره میکند !
مدتی طول نکشید که دانستم پیامبر ’ راضی است که انتقام بگیرم!
وقتی که من به زینب دشنام دادم ، چنان به سمت او هجوم (لفظی) بردم که او را شکست دادم !
پیامبر ’ در حال خنده گفتند : او دختر ابوبکر است !!!
ابی داود نیز این روایت را به صورت ذیل نقل می کند که پیامبر صریحا به عائشه دستور دادند که به زینب دشنام بدهد ! و عائشه نه تنها به زینب ، بلکه به خانواده امیر مومنان علی × دشنام داد !
قال ابن عَوْنٍ: وَزَعَمُوا أنها کانت تَدْخُلُ على أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ قالت: قالت أُمُّ الْمُؤْمِنِینَ : دخل عَلَیَّ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَعِنْدَنَا زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ فَجَعَلَ یَصْنَعُ شیئاً بیده فقلت: بیده حتى فَطَّنْتُهُ لها فَأَمْسَکَ وَأَقْبَلَتْ زَیْنَبُ تُقَحِّمُ لِعَائِشَهَ رضی الله عنها فَنَهَاهَا فَأَبَتْ أَنْ تَنْتَهِیَ فقال لِعَائِشَهَ: سُبِّیهَا فَسَبَّتْهَا فَغَلَبَتْهَا فَانْطَلَقَتْ زَیْنَبُ إلى عَلِیٍّ رضی الله عنه فقالت: إِنَّ عَائِشَهَ رضی الله عنها وَقَعَتْ بِکُمْ وَفَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ فقال لها إِنَّهَا حِبَّهُ أَبِیکِ وَرَبِّ الْکَعْبَهِ فَانْصَرَفَتْ ...
سنن أبی داود ج ۴ ص ۲۷۴ ش ۴۸۹۸
ابن عون – که علما اعتقاد دارند که او به نزد عائشه میرفته است- از عائشه روایت می کند که گفت : روزی پیامبر ’ به نزد من آمده و زینب دختر جحش نیز در پیش ما بود ؛ رسول خدا با دست خویش کاری کردند (که در مقابل زینب شایسته نبود) ، من با دست به رسول خدا اشاره کرده و او را از وجود زینب آگاه کردم .
زینب به نزد عائشه آمده و شروع به دشنام کرد ، رسول خدا ’ او را از این کار بازداشتند اما او قبول نکرد !!!! به همین سبب رسول خدا ’ به عائشه گفتند : تو نیز به او دشنام بده !!! عائشه به زینب دشنام داد و دشنام او از دشنام زینب قویتر افتاد !!!
زینب به نزد علی علیه السلام رفته و گفت عائشه به شما دشنام داد و چنین کرد ؛ فاطمه ÷ به نزد پیامبر ’آمد ؛ پیامبر ’ به او فرمودند : قسم به پروردگار کعبه عائشه محبوبه من است ! به همین سبب فاطمه بازگشت !!!
واضح است که چنین روایتی برای اثبات فضل عائشه ، جعل شده است ، اما به چه قیمتی ؟!
دشنام عائشه به عثمان بن عفان :
از جمله کسانی که مورد دشنام عائشه واقع شده اند ، عثمان بن عفان است ؛ و در این زمینه روایات فراوانی در کتب اهل سنت وجود دارد :
اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!
۱- لما انتهت عائشه رضی الله عنها إلى سرف راجعه فی طریقها إلى مکه لقیها عبد بن أم کلاب وهو عبد بن أبی سلمه ینسب إلى أمه فقالت له مهیم قال قتلوا عثمان رضی الله عنه فمکثوا ثمانیا قالت ثم صنعوا ماذا قال أخذها أهل المدینه بالاجتماع فجازت بهم الأمور إلى خیر مجاز اجتمعوا على علی بن أبی طالب فقالت والله لیت أن هذه انطبقت على هذه أن تم الأمر لصاحبک ردونی ردونی فانصرفت إلى مکه وهی تقول قتل والله عثمان مظلوما والله لأطلبن بدمه فقال لها ابن أم کلاب ولم فوالله إن أول من أمال حرفه لأنت ولقد کنت تقولین اقتلوا نعثلا فقد کفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولی الاخیر خیر من قولی الأول فقال لها ابن أم کلاب :
فمنک البداء ومنک الغیر ومنک الریاح ومنک المطر
وأنت أمرت بقتل الإمام وقلت لنا إنه قد کفر
فهبنا أطعناک فی قتله وقاتله عندنا من أمر
ولم یسقط السیف من فوقنا ولم تنکسف شمسنا والقمر
الفتنه ووقعه الجمل ج ۱ ص ۱۱۵ - الإمامه والسیاسه ج ۱ ص ۴۸ - تاریخ الطبری ج ۳ ص ۱۲ – الکامل فی التاریخ ج ۳ ص ۱۰۰- تاریخ مختصر الدول ج ۱ ص ۵۵ – الفخری فی الآداب السلطانیه ج ۱ ص ۲۹
وقتی عائشه در مسیر بازگشت از مکه به سرف رسید در آنجا عبد بن امکلاب را دید ؛ پس به وی گفت : خبر مهمی است ؛ عثمان را کشتهاند ؛ و سپس هشت روز توقف کردند ؛ عائشه پرسید بعد از آن چه کردند ؟
پاسخ داد : بهترین کار ؛ همه ایشان گرد علی جمع شدند .
عائشه گفت : کاش آسمان به زمین آمده بود و مردم با علی بیعت نمیکردند !!!
من را برگردانید ؛ پس به سمت مکه به راه افتاد و می گفت : قسم به خدا عثمان را مظلوم کشتند !!! قسم به خدا من خونخواه وی خواهم بود !!!
پس ابن ام کلاب به او گفت : چگونه ؟ قسم به خدا اولین کسی که نام عثمان را تغییر داد تو بودی !!! و تو بودی که می گفتی : نعثل (پیرمرد یهودی خرفت کنایه از عثمان) را بکشید که کافر شده است !!!
عائشه گفت : ایشان قبل از مرگ وی را توبه داده و سپس کشتهاند !!!
درست است که قبلا سخنانی گفته ام اما سخن فعلی من از سخن قبلی من بهتر است !!!
پس ابن ام کلاب به وی گفت :
همه کارها از تو شروع شد و حال خودت می خواهی آن را عوض کنی !!!
اگر بادی بود از تو بود و اگر بارانی از تو (همه طوفانها از تو برخواست)
تو بودی که به کشتن امام دستور دادی
و به ما گفتی که او کافر شده است
پس ما از تو در کشتن او اطاعت کرده
و قاتل همان کسی است که به کشتن او دستور داد
و به خاطر کشتن او نه از آسمان شمشیری آمد تا ما را نابود کند
و نه خورشید و ماه گرفت (کنایه از اینکه عثمان مظلومانه کشته نشد)
۲- أول من سمّى عثمان نعثلاً عائشه
شرح نهج البلاغه ج ۶ ص ۱۳۱
اولین کسی که عثمان را نعثل (پیرمرد یهودی خرفت) نامید عائشه بود
امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!