0

امامان بعد از پيامبر 12 نفرند

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

امامان بعد از پيامبر 12 نفرند
یک شنبه 27 دی 1388  3:06 PM

امامان بعد از پيامبر 12 نفرند

علاوه بر روايت "ثقلين" رواياتي كه از طرق شيعه و سني از پيامبراكرم (ص) نقل شده است كه آن حضرت حجج و اوصياء يا ائمه بعد از خويش را دوازده نفر معرفي مي فرمايد، همگي بر حجيت و جنبه هدايتگري از سوي عترت دلالت مي كند.

اين روايات را مي توان در سه بخش بيان كرد:

بخش اول : روايات دال بر وجود دوازده وصي براي پيامبر (ص)

پيامبراكرم (ص) طبق رواياتي به طور كلي فرموده است : "اوصياي من دوازده تن هستند و همه آنها از قريش مي باشند". از جمله :

1 - جابر بن سمرة مي گويد: از پيامبر(ص) در حجة الوداع شنيدم كه فرمود:

"پيوسته اين دين بر مخالفين پيروز مي شود و هيچ مخالف و راهزني نمي تواند ضرري بر آن وارد سازد، تا آنكه از امت من دوازده امير كه همگي از قريش هستند بگذرند".(1)

2 - پيامبر(ص) فرمود:

"پيوسته دين اسلام تا روز قيامت بر پا خواهد بود، و دوازده خليفه كه همگي از قريش هستند بر مردم خلافت خواهند كرد".(2)

3 - جابر بن سمرة گويد كه پيامبر(ص) فرمود:

"بعد از من دوازده امير خواهند بود". و سپس پيامبر(ص) كلمه اي ديگر نيز گفت كه من نشنيدم، ولي پدرم مي گفت : آن كلمه اين بود كه : "همگي آن دوازده امير از قريش هستند".(3)

4 - پيامبر(ص) فرمود:

"بعد از من دوازده خليفه مي باشد".(4)

مضمون اين روايات نيز در "المستدرك"(5) "سنن ابي داود"(10) "مسند الطيالسي"،(9) "المعجم الكبير"،(8) "سنن ترمذي"،(7) و "مسند احمد"(6)

آمده است . و دهها روايت ديگر به همين مضمون كه در كتب اهل سنت نقل گرديده است ; در بيش از سي روايت از آنها به "اثناعشر خليفة" تعبير شده است، و در بسياري از روايات به عبارت "اثناعشر عدد نقباء بني اسرائيل"، و در بعضي از روايات هم هر دو تعبير آمده است . ضمنا در بسياري از روايات عبارات : "امير"، "قيم" و "ملك" ديده مي شود.

به هرحال در اينكه روايات ذكر شده، علاوه بر روايات منقول از طرق شيعه، متواتر مي باشد - هرچند تواتر اجمالي يا معنوي - شكي نيست . و از طريق اين روايات حجيت سنت دوازده خليفه (يا امير، قيم و ملك) براي هدايت در كنار حجيت سنت پيامبر(ص) و حجيت قرآن به اثبات مي رسد; زيرا معقول نيست پيامبراسلام (ص) كساني را براي هدايتگري در كنار قرآن به مردم معرفي كند كه در پيشگاه خداوند سنت آنان معتبر و موجب هدايت امت نباشد.

منظور پيامبر (ص) از اوصياء و خلفا

ممكن است گفته شود اين روايات كلي و مجمل است، پس به كدام دليل تعبيرات "خلفائي" و "اوصيائي" و... را بر ائمه دوازده گانه شيعه منطبق مي كنيد؟

در رد اين توهم مي گوييم :

اولا: در بخش دوم و سوم از روايات - كه به دنبال همين بخش خواهد آمد - خود پيامبر(ص) منظور از خلفا و اوصياء را بيان مي كنند، كه به طور اختصار به آن خواهيم پرداخت .

ثانيا: چگونه ممكن است پيامبراكرم (ص) كه "از روي هوا سخن نمي گويد و سخن او جز وحي نمي باشد"(11) در مواقف حساسي همچون حجة الوداع امت خود را به افرادي ارجاع دهد كه براي مردم ناشناخته و مجمل باشند، به نحوي كه هركسي مطابق سليقه خود از سخن پيامبر تفسير و برداشتي داشته باشد. اگر به تواتر ثابت شد كه پيامبر(ص) مسأله دوازده خليفه را براي مردم مطرح نموده اند، ديگر قابل قبول نيست كه بگوييم آن حضرت راهي براي شناخت آنها معلوم نكرده است .

ثالثا: از تعبير "خلفائي" و مانند آن كه در روايات زيادي مطرح شده است، مي توان استفاده نمود كه تمام صفات و خلقيات خلفا بايد متناسب با پيامبر(ص) و هدف او باشد; خليفه به معناي جانشين و نايب مي باشد و لزوم تناسب و تشابه بين نايب و منوب عنه نزد عقل و عقلا قطعي است . بنابراين خلفاي پيامبر(ص) بايد در علم و عصمت و ساير خصال نفساني تالي تلو و قائم مقام او باشند; لذا تعبير "خلفائي" به طور قطع نمي تواند بر خلفاي بني اميه و بني عباس و امثالهم منطبق باشد، زيرا گذشته از عدم سنخيت و شباهت علمي و عملي بني اميه و بني عباس با پيامبر(ص)، تعداد آنها نيز با عدد دوازده منطبق نمي شود.

و توهم بعضي كه اگر خلفاي صالح از آنها را - نظير عمر بن عبدالعزيز و مهدي عباسي - منظور پيامبر(ص) بدانيم به همراه ابوبكر، عمر، عثمان، علي و حسن دوازده خليفه مي شوند نيز توهمي باطل است ; زيرا بر فرض صالح بودن آن بعض، لازمه اين كلام قطع شدن رشته خلافت پيامبر(ص) بعد از زمان امام حسن (ع) تا زمان عمربن عبدالعزيز است، و حال آنكه در بسياري از روايات تعبير "لايزال" و يا "متواليا" آمده كه در پيوسته بودن رشته خلافت پيامبر و عدم انقطاع آن ظهور دارد، و حتي در كتاب مسند احمد و المعجم الكبير(12) به "لن يزال" تعبير شده كه وضوح دلالتش بر پيوسته بودن خلافت بيشتر است .

علاوه بر آن، مطابق عموم و يا اطلاق روايت : "هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است"(13) در هر زمان امامي صالح وجود دارد كه شناختن او لازم مي باشد; برخلاف توهم فوق كه لازمه اش خالي بودن بعضي زمانها از امام و خليفه شايسته و صالح مي باشد.

تطبيق خلفا بر ائمه (ع) از ديدگاه فاضل قندوزي

درباره مقصود پيامبر(ص) از "خلفاي دوازده گانه" در روايات منقول از آن حضرت، فاضل قندوزي - كه از بزرگان علماي اهل سنت است - چنين مي گويد:

"بعضي از محققين گفته اند: احاديث دال بر تعداد خلفاي پيامبر(ص) از طرق زيادي نقل شده و مشهور و معروف مي باشد; و از قرائن زماني و مكاني معلوم مي شود كه مراد پيامبر(ص) فقط ائمه دوازده گانه شيعه مي باشد، زيرا علاوه بر اينكه در روايت عبدالملك بن جابر آمده : "كلهم من بني هاشم" تعداد خلفاي هر كدام از بني اميه و بني عباس از دوازده عدد بيشتر بوده است، و رفتار آنان نيز با آيه شريفه : (قل لا أسئلكم عليه أجرا الا المودة في القربي)(14) "بگو - اي پيامبر - من از شما براي كار خودم هيچ اجر و مزدي طلب نمي كنم مگر مودت و دوستي ذوي القربي" و نيز با حديث كساء وفق نمي دهد. پس با توجه به اينكه آنان - دوازده امام شيعه - اعلم و اورع و اتقي در زمان خود و نيز داراي بهترين نسب و كرامت ها و فضيلت ها بودند، راهي جز حمل روايات فوق بر آنان باقي نمي ماند".(15)

 

زير نويسها :

 

[1] جابر بن سمرة قال : سمعت رسول الله (ص) يقول في حجة الوداع : "لايزال هذا الدين ظاهرا علي من ناواه و لايضره مخالف و لامطارق حتي يمضي من امتي اثناعشر اميرا كلهم من قريش". (مسند احمد حنبل، ابي عبدالله الشيباني، ج 1، ص 398 و 406 ; و ج 5، ص 89).

[2] عن النبي (ص) قال : "لايزال الدين قائما حتي تقوم الساعة و يكون عليهم اثناعشر خليفة كلهم من قريش". (الجامع الصحيح (صحيح مسلم)، قشيري نيشابوري، ج 6، ص 4)
[3] جابر بن سمرة أن النبي (ص) قال : "يكون بعدي اثناعشر أميرا". فقال كلمة لم أسمعها، فقال أبي انه قال : "كلهم من قريش". (صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل البخاري، ج 8، ص 127).
[4] عن النبي (ص): "يكون بعدي اثناعشر خليفة". (كنز العمال، متقي هندي، ج 11، ص 629، حديث 33065 ; الصواعق المحرقة، ابن حجر هيثمي، ص 189 ; ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ج 3، ص 289).
[5] سنن ابي داود، السجستاني الازدي، ج 2، ص 309 .
[6] مسند الطيالسي، ابي داود الطيالسي، ص 105 و 180 .
[7] المعجم الكبير، سليمان بن احمد الطبراني، ج 2، ص 255، حديث 2067 .
[8] سنن ترمذي، محمد بن عيسي سليمي الترمذي، ج 3، ص 340 .
[9] مسند احمد حنبل، ج 1، ص 398 ; ج 5، ص 86، 90، 93، 98 و 101 .

[10] المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيسابوري، ج 3، ص 617 .
[11] (و ما ينطق عن الهوي، ان هو الا وحي يوحي); سوره نجم، آيه 3 و 4 .

[12] مسند احمد حنبل، ج 5، ص 86 ; و المعجم الكبير، ج 2، ص 215 .
[13] "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية". مضمون اين روايت، از طريق اهل سنت نيز در حد تواتر نقل شده است ; از جمله در كتب ذيل : المعجم الكبير، ج 19، ص 388 ; حلية الاولياء، ابي نعيم، ج 3، ص 224 ; مجمع الزوائد، ابي بكر هيثمي، ج 5، ص 218 ; كنز العمال، ج 1، ص 103 ; مسند احمد حنبل، ج 4، ص 96 ; شرح المقاصد، تفتازاني، ج 5، ص 239، و بسياري از كتب ديگر).

[14] سوره شوري، آيه 23 .
[15] ينابيع المودة، ج 3، ص 293 .

 

محمد صالحي – 27/10/88

http://mahsan.parsiblog.com /

منبع :  موعود اديان - حضرت آيت الله العظمي منتظري - ص 33 تا 38

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها