پاسخ به:عاشورائیان
جمعه 27 اسفند 1389 2:48 PM
مي خواست حسين گونه شهيد شود...
روز بيست و چهارم دي ماه بود كه باد سرد زمستان پوست را مي تركاند. صداي رگبار گلوله ها هر لحظه بيشتر مي شد و با انفجار هر توپ يا خمپاره عزيزي از تبار ايرانيان بر خاك مي افتاد. احمدرضا به طرف خاكريز رفت، كمي سرش را بالا گرفت، تانكهاي عراقي را ديد، سلاحش را برداشت و بي تأمل چهار تانك عراقي را به آتش كشيد. دود غليظي به آسمان بلند شد برخاست تا پنجمين تانك را نابود سازد، اما ناگهان گلوله اي سربي به سرش اصابت كرد. احمدرضا به زمين افتاد، اما سرش در كنارش بود فرياد ياحسين (ع) نيروها به آسمان بلند شد، يا زهرا (س)، يا زهرا(س) يا زهرا(س).
در همين لحظه به ياد وصيت نامه اش افتادم: «دوست دارم علي گونه شهامت داشته باشم و حسين گونه شهيد شوم.» و بالاخره برات عاشقي او به دست بهترين زن عالم امضا شد و احمدرضا در سرزمين فاطميون به جمع كاروانيان عاشورا پيوست.
به نقل از همرزم شهيد احمدرضا سلطاني
احمدرضا در سال 1347 در منطقه «رهنان» شهر اصفهان در جمع خانواده اي كشاورز و روستايي ديده به جهان گشود. در سن چهار سالگي به عشق عبادت خداوند متعال سر بر سجده نهاد و خدا را خاضعانه سپاس گفت. درست در همين زمان اسامي 12 امام شيعه را فرا گرفت و به حقانيت ولايت اميرمومنان (ع) شهادت داد. 10سال بيشتر نداشت كه انقلاب به پيروزي رسيد. احمدرضا از شادي در پوست خود نمي گنجيد. با اتمام دوره راهنمايي به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و براي مدت هفت ماه در جبهه ديواندره جنگيد. بعد از عمليات كربلاي چهار «احمدرضا» آماده نبرد در عمليات كربلاي پنج شد و در تاريخ (24/10/1365 ) در سن 18 سالگي به لقاء حق شتافت. شلمچه قتلگاه عاشقان عاشورا، قربانگاه عشق احمدرضا گشت و سلطاني با تني بي سر، دست در دست ملائك به آسمان پر گشود.
با تشکر