پاسخ به:عاشورائیان
جمعه 27 اسفند 1389 2:45 PM
گلوله ها گناهانم را مي ريزد!
آنقدر خودش را در جبهه به آب و آتش مي زد كه از اين نظر بنام شده بود، يك بار از او سوال كردم: «شما نمي ترسي؟» در جواب من گفت: «وقتي مرخصي مي رويم در محيطي قرار مي گيريم كه گناه فراوان است بخشي از اين گناهان، دامن مرا هم مي گيرد، وارد جبهه كه مي شوم، چند روز اول هر گلوله اي كه مي آيد، بدنم را به لرزه مي اندازد ولي هر كدام از اين گلوله ها كه به طرف من مي آيد، اندكي از گناهانم را مي ريزد، چند روزي كه مي گذرد و گناهانم صاف مي شود، ديگر مشكلي ندارم و نمي ترسم.»
به نقل از همرزم شهيد مهدي ميرزايي صفي آبادي
مهدي سال 1341 در شهر مقدس مشهد در خانواده اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود. پس از اتمام مقطع ابتدايي به دليل شرايط پيرامونش راهي ميدان كار و تلاش شد. در اواخر دوران حاكميت رژيم پهلوي در تظاهرات خياباني حضوري فعال داشت و در جريان تصرف يكي از شعبه هاي ساواك واقع در خيابان پاستور مشهد، از نخستين كساني بود كه سلاح در دست گرفت و مزدوران ساواك را خلع سلاح كرد. پس از پيروزي انقلاب تلاش خود را براي حراست از انقلاب اسلامي با فعاليت در گشت هاي شبانه خياباني آغاز كرد و با آغاز جنگ تحميلي جزء اولين نيروهاي اعزامي جهاد خراسان به جبهه ها بود. پس از چند ماه به تقاضاي خودش، از جهاد به سپاه پاسداران منتقل شد و در عمليات هاي زيادي شركت كرد و چندين بار نيز مجروح شد. در عمليات بيت المقدس از ناحيه شانه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زماني كه تيپ 21 امام رضا (ع) تشكيل شد، مهدي مسئول گروه تخريب آن تيپ شد. در عمليات مقدماتي والفجر(1) همچنان به عنوان مسئول تخريب، مأموريت خطير انهدام تلمبه خانه هاي دشمن را در داخل خاك عراق به همراه گروهي از يارانش به انجام رساند. شجاعت او سبب شد كه به عنوان معاون فرمانده تيپ امام موسي (ع) برگزيده شود. پس از سه ماه كه از اين مسئوليتش مي گذشت، جهت قدرداني از زحمات بي وقفه اش در جبهه به زيارت مكه معظمه مشرف شد و در تاريخ (28/7/63) مصادف با شب شهادت حضرت امام زين العابدين(ع)- دوازدهم محرم- در عمليات ميمك با رمز يا اباعبدالله الحسين(ع) پس از رشادت هاي فراوان به شهادت رسيد.
با تشکر