پاسخ به:عاشورائیان
جمعه 27 اسفند 1389 2:39 PM
مهلت 24 ساعته!
مادر چشم از تلفن برنمي داشت. نمي گذاشت كسي تلويزيون را زياد كند و يا سر و صدا داشته باشد. مدام گوش به زنگ بود تا شايد حسين تماس بگيرد و او از سلامت فرزند مطمئن شود.
اسفندماه سال 1359 بود؛ عصر پنج شنبه تلفن زنگ زد و مادر بيقرار و سراسيمه گوشي را برداشت. صداي حسين را كه شنيد، قلبش آرام شد. پرسيد:« عزيزم حسين! چرا به مرخصي نمي آيي؟» و حسين مثل هميشه با مهرباني پاسخ داد: «مادرجان! تو كه به من مهلت دادي، 24 ساعت ديگر مهلت بده!»
اما مگر 24 ساعت ديگر چه اتفاقي قرار است بيافتد. مادر دل خوش كرد به اين كه يك روز ديگر صبر كند فرزندش از سفر برمي گردد، اما افسوس كه حسين از مادر اجازه خواست تا براي سفر آخرت حاضر شود. او راهي خط مقدم فياضيه آبادان شد و به وصال معشوق رسيد و مادر چشم انتظار بازگشتش، ديده به در دوخت.
به نقل از خانواده شهيد حسين مرادي
«حسين» روز تاسوعا در روستاي ميشان به دنيا آمد و اولين جرعه شير مادر را در حالي نوشيد كه همه جا نواي يا حسين(ع) طنين انداز بود و مادر ذكر يا حسين بر لب داشت. او در وادي صفا و صميميت ايلي رشد كرد و پا به پاي تحصيل، تهذيب نفس نصب العين او قرار گرفت. او به نماز و قرآن عشق مي ورزيد تا آن جا كه در روستاي ميشان صداي اذان حسين، همه را به سوي نماز فرا مي خواند.
در زمان اوج گيري انقلاب او دانش آموز هنرستان فني گچساران بود و شاهد پرپر شدن گل هاي عزيزي كه در حادثه خونين مسجد شهيدان به خون خويش غلتيدند. با پيروزي انقلاب با تمام وجود از دستاوردهاي انقلاب حمايت كرد و در مقابله با گروهك هاي منحرف با معرفت به مباني ديني نقش ارزنده اي ايفا كرد. در انجمن اسلامي هنرستان صادقانه تلاش كرد و در سال 1358 بعد از اخذ مدرك ديپلم به جمع غيورمردان سپاه پيوست و همراه پاسداران گچساران به جبهه جنوب اعزام شد.
وي سرانجام در سن18 سالگي در تاريخ(7/12/1359) در فياضيه آبادان بر اثر اصابت تركش به سر به فوز عظيم شهادت رسيد. مزار پاكش در گلزار شهداي گچساران قرار دارد.
با تشکر