پاسخ به:عاشورائیان
جمعه 27 اسفند 1389 2:32 PM
گريه هاي تو ناراحتم مي كند!
بعد از شهادت «خوب علي» اعضاي خانواده در فراق و دوري او حسرت بسيار خورده و مخصوصاً خواهرش بي تابي فراواني از خود نشان مي داد و بيشتر روزهاي هفته، موقع غروب آفتاب خودش را به مزار برادر مي رسانيد و ساعت ها در آن جا به گريه و زاري مي پرداخت.
محبت و عواطف بين اعضاي خانواده موجب شده بود تا او قرار دل از كف بدهد تا اين كه يك شب «خوب علي» به خواب خواهرش آمده و از گريه و زاري و بي تابي او شكوه كرده بود و گفته بود:« تو با حضور مداوم و گريه هاي سوزناك و بي امان خودت موجب ناراحتي و اندوه من مي شوي. در حالي كه من در بهترين شرايط و اوج سعادت و خوشبختي هستم و تنها، غم و غصه و گريه هاي توست كه ناراحتم مي كند.»
او سپس خواهرش را قسم داده بود كه اگر برادر را دوست مي دارد، هيچ گاه براي او گريه نكند و اگر ديدن مزار برادر داغ دلش را تازه مي كند، هرگز به سر مزارش نرود. خواهرش نيز به او قول داده بود و بعد از آن وقتي كه بر سر مزار برادر مي رود، به خاطر قولش به او هيچگاه گريه نمي كند.
به نقل از پدر شهيد خوب علي سبلاني
«خوب علي» در سومين روز از فروردين ماه سال 1337 در روستاي قونسول كندي اردبيل ديده به جهان گشود. او پس از طي دوران كودكي جهت تحصيل و كسب دانش، قدم به مدرسه نهاد و با سعي و كوشش، مقاطع ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت در اردبيل سپري كرد و در سال 1354 به جهت عشق و علاقه وافر به خدمت در ارتش، به استخدام نيروي زميني ارتش درآمد. در سال 1357 ازدواج كرد كه حاصل آن دو پسر و يك دختر است. او پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اردبيل منتقل شد. چندي بعد از پيروزي انقلاب، او به همراه همرزمان شجاع خويش همزمان با تهاجم عراق به مرزهاي جنوبي كشور رهسپار ديار مبارزه شد و با جان و دل به خدمت پرداخت و سر انجام نيز در نهمين روز فروردين سال 1363 در منطقه عملياتي چنانه در سن 26سالگي به درجه رفيع شهادت رسيد و پيكر پاكش در گلزار شهداي غريبان اردبيل به خاك سپرده شد.
با تشکر