غزليات عبيد زاكاني: زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی
سه شنبه 17 اسفند 1389 9:45 PM
غزل شمارهٔ ۱۰۳
زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی دل برد به پیشانی زلف به پریشانی
گر زلف بیفشانی صد جانش فرو ریزد صد جانش فرو ریزد گر زلف بیفشانی
یک لحظه به پنهانی گر وصل تو دریابم گر وصل تو دریابم یک لحظه به پنهانی
صد بوسه به آسانی از لعل تو بربایم از لعل تو بربایم صد بوسه به آسانی
آخر نه مسلمانی رحم آر بر این مسکین رحم آر بر این مسکین آخر نه مسلمانی
میبینی و میدانی احوال عبید آخر احوال عبید آخر میبینی و میدانی
« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط