غزليات عبيد زاكاني: حال خود بس تباه میبینم
سه شنبه 17 اسفند 1389 9:31 PM
غزل شمارهٔ ۷۸
حال خود بس تباه میبینم نامهٔ دل سیاه میبینم
یوسف روح را ز شومی نفس مانده در قعر چاه میبینم
خط طومار عمر میخوانم همه واحسرتاه میبینم
در دل بیقرار مینگرم ناله و سوز و آه میبینم
ره دراز است و دور من خود را همه بیزاد راه میبینم
پایمردی که دست او گیرد محض لطف اله میبینم
عذر خواه عبید بیچاره کرم پادشاه میبینم
« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط