غزليات عبيد زاكاني: نه بر هرخان و خاقان میبرم رشگ
سه شنبه 17 اسفند 1389 9:30 PM
غزل شمارهٔ ۷۵
نه بر هرخان و خاقان میبرم رشگ نه بر هر میر و سلطان میبرم رشگ
نه دارم چشم بر گنجور و دستور نه بر گنج فراوان میبرم رشگ
نه میاندیشم از دوزخ به یک جو نه بر فردوس و رضوان میبرم رشگ
نه بر هر باغ و بستان مینهم دل نه بر هر قصر و ایوان میبرم رشگ
ز من چرخ کهن بستد جوانی بر آن ایام و دوران میبرم رشگ
چو رنج دیگرم بر پیری افزود به حال هرکسی زان میبرم رشگ
چو دردم میشود افزون در آن حال بر آن کو میدهد جان میبرم رشگ
عبید از درد مینالد شب و روز بر آن کو یافت درمان میبرم رشگ
« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط