غزليات عبيد زاكاني: سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت
سه شنبه 17 اسفند 1389 9:09 PM
غزل شمارهٔ ۱۸
سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت عتاب او چو جفای فلک ز حد بگذشت
لطافت لب و دندان و مستی چشمش چو می پرستی ما یک به یک ز حد بگذشت
بلابه گفت که از حد گذشت جور رقیب به طنز کفت که بی هیچ شک ز حد بگذشت
بنوش بادهٔ صافی ز دست دلبر خویش که بیوفائی چرخ و فلک ز حد بگذشت
عبید را دل سنگینش امتحان کردند عیار دوستیش بر محک ز حد بگذشت
« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط