رانش كوه با روستاى لبد چه كرد؟
پنج شنبه 12 اسفند 1389 9:21 PM
اشاره: در يكى از روايتهايى كه در باب علائم آخر الزمان وارد شده مىخوانيم:
سيكون فى اخر الزمان خسف و قذف و مسخدر آخر الزمان خسف، قذف، و مسخ واقع خواهد شد. (1)
خسف: به معناى فرو رفتن در زمين است و قذف: به معناى پرتاب چيزى از مكانى به مكان ديگر است، كه از آن جمله است پرتاب سنگ. معناى مسخ نيز دگرگونى سيرت و صورت چيزى استبه شكلى جز آنچه هست. مثلا تبديل شدن انسان به حيوانى همچون خوك و يا ميمون. (2)
در اينكه اينگونه وقايع در آخر الزمان رخ مىدهد جاى ترديد نيست، زيرا اين موضوع در روايات بسيارى مورد اشاره قرار گرفته است. اما اينكه چه وقايعى را مىتوان به عنوان مصاديق اين روايات ذكر كرد محل تامل است; و واقعا نمىتوان گفت كه فلان واقعه طبيعى كه در فلان منطقه رخ داده مصداق واقعه پيش بينى شده در روايات ياد شده استيا خير؟ اما توجه به حوادث و رويدادهايى كه هر از چند گاه در گوشه و كنار جهان رخ مىدهد و برخى از آنها نيز در نوع خود بى نظير هستند خالى از فايده نيست و حداقل مىتواند ما را به تامل بيشتر در موضوع آخرالزمان و نشانههاى ظهور وا دارد.
با اين مقدمه توجه شما عزيزان را جلب مىكنيم به گزارش رويدادى كه در يكى از مناطق كشورمان رخ داده و در مطبوعات منعكس شده است.
در مشاهدات علم زمينشناسى هر گاه جنس لايههاى تحتانى كوه سستتر از طبقات فوقانى آن باشد، اين عامل بر اثر آب و رطوبت و همچنين فشار لايههاى فوقانى آن، در جائى كه مشرف به دره باشد باعثحركت اين قسمتخواهد شد يعنى طبقات بالايى كوه به سمت پايين آن سقوط كرده و جا به جا مىشود كه اصطلاحا به آن رانش كوه مىگويند و نمونه بارز آن يكى دو سال قبل در يكى از روستاهاى اطراف شهرستان بانه اتفاق افتاد كه بر اثر رانش كوه چندين خانه كه در دامنه كوه بنا شده بود زير خروارها سنگ و خاك مدفون گشت و نمونه ديگر آن در سال76 در جاده هراز به وقوع پيوست كه باعث تخريب قسمتى از جاده شده و تعدادى ساختمان را نيز در خود مدفون نمود. اما در 12/1/77 در روستاى لبد از توابع شهرستان فارسان در دامنه كوه كىنو (چهار محال بختيارى) وضعى متفاوت از ساير نقاط و حتى جهان اتفاق افتاد كه علم زمينشناسى از تفسير آن عاجز است.
ساعت 45/6 بعدازظهر و هنگامه غروب است. آفتاب در پشت كوههاى غرب پنهان گشته و هوا رو به تاريكى است و در خانههاى روستايى منطقه كوهستانى، فانوسها روشن مىشود، گوسفندان از چرا برگشته و در آغلهاى خود آرميدهاند و مرغها به لانههاى خود خزيده و در آبادى سگها با عوعوى خود ضمن اعلام حضور مشغول نگهبانى از روستا مىباشند. روستاييان در حالى كه روز پر تلاشى را پشتسر گذاشتهاند در كلبههاى خود جا خوش كرده احتمالا همسران خانواده در تدارك شام مختصر اعضاى خانه مىباشند و تعدادى هم خسته از كار روزانه در حالى كه به پشتىهاى خود تكيه دادهاند و در افكار خود مسائلى را كه در روز بر آنان گذشته است مرور مىكنند و لابد براى فرداى خود نقشه مىكشند، كسى چه مىداند، شايد فردايى نباشد.
كه داند بجز ذات پروردگار كه فردا چه بازى كند روزگار
روستاى لبد بر عكس سمت مقابل كوه كه شيب تندى دارد در قسمتى از دره قرار گرفته است كه تا حدودى امكان احداث كلبههاى روستايى و نگهدارى احشام در آن وجود دارد.
ناگهان در آن سوى دره يعنى در مقابل روستاى لبد واقعه عجيبى اتفاق مىافتد كه مشابه آن را از ازمنه قديم تا كنون در هيچ جاى دنيا كسى سراغ ندارد و بجز اشاراتى كه در قرآن كريم به آن شده (آيه 4 سوره اعراف) مورد ديگرى در تاريخ ثبت نشده است.
صداى مهيبى شنيده شده و گرد و غبار عظيمى هوا را تاريكتر از شب تيره مىكند. انگار محشرى بر پا گرديده، پس از انعكاس اين صداى عجيب در كوهستان و منطقه، روستاييان پايين دست واقع در امتداد دره، چون شب است فانوس بدست در كنار جاده مشرف به دره مجاور روستاى خود كنجكاو شده، سمت و سوى حادثه را در بالا دستخود كه همين روستاى لبد است، مىنگرند اما چون شب كوهستان همه جا را زير چتر سياه خود پنهان كرده، بجز خاموش شدن تنها منبع روشنايى روستاى لبد يعنى فانوسها چيز ديگرى را درك نمىكنند، اما اين را مىدانند كه آن صداى مهيب كه تا آن هنگام دهشتناكتر از آن را نشنيدهاند، اتفاق مهمى در بطن خود دارد، اما چه كنند چون شب است و همه جا پرده سياهى كشيده شده و راه مالرو است. دسترسى به روستاى مورد نظر در روز غير ممكن است و دشوار تا چه رسد به شب تار، لاجرم تنها كارى كه مىتوانند بكنند اين است كه فانوس بدست تا صبح بيدار بمانند و دره را مشاهده كنند، چنانچه سيلى در كار باشد، زودتر باخبر شده، خود و اعضاى خانواده را در جاى امنترى هدايت كنند، تا در حال خواب غافلگير نشوند، بايد منتظر بمانند تا چراغ روز همه جا را روشن كند. وقتى سپيده سر مىزند، اهالى روستاى پايين دست مىخواهند بدانند آيا براى روستاى لبد اتفاقى افتاده استيا نه؟ ولى هر چه نگاه مىكنند كمتر مىيابند. انگار چنين روستايى در بالا دست آنان با آن همه آثار و علائم وجود نداشته است، ولى مگر چنين چيزى ممكن است؟ شايد چشمان آنان از سو افتاده است. اينطور چيزى دستگيرشان نمىشود، بايد تكانى خورد و بايد از نزديك ديد كه چه شده است. لذا حركت مىكنند و با دلهره و زحمت فراوان خود را به محل روستاى لبد مىرسانند، اما لبدى وجود ندارد، نه خانهاى و نه اهالى روستا و نه آغلى و نه گاو و گوسفندى و نه باغى و نه درختى و ميوهاى و نه... خداى من اصلا جنبندهاى در اينجا پر نمىزند و آثار حياتى در اين روستا مشاهده نمىشود به جز خاك و سنگهاى تازه جابجا شده چيز ديگر رويت نمىگردد، دره سالم است و شكل طبيعى خود را دارد و نهر خشك آن پا بر جاست، ولى در آن سوى دره و در كمركش كوه انگار توده عظيمى از كوه را تازه از آن جدا كردهاند، اما چگونه و به كجا بردهاند؟! مگر مىشود اين همه خاك و سنگ را يك شب به اين سمت دره آورد، و روستاى لبد را با آن همه آثار و علائم و خانهها و باغها در زير آن مدفون كرد؟ اما پس از كاوشهاى بعدى معلوم مىشود قطر اين تودههاى خاك به 70 متر مىرسد، باور كردنى نيست، اما چشم بينا هيچوقت اشتباه نمىبيند همان را مىبيند كه در معرض ديد است، هزاران تن خاك و سنگى كه از كمركش كوه مجاور جدا شده اگر سقوط مىكرد يعنى اگر رانش داشتبا آنهمه حجم عظيمى كه داشت نمىتوانست دره زير پاى خود را به دليل وسعت زياد آن پر كند و به آن تغيير وضعيتبدهد، تا چه رسد به اينكه اين سوى دره بيايد و كل روستا را زير خود مدفون كند. پس چه شده است؟ مثل اين است كه ميليونها تن سنگ و خاك از كوه مجاور جدا كرده و در منجنيق گذاشته و از بالاى دره به سوى روستاى لبد پرتاب نمودهاند كه در آن واحد روستاى فوق را زير خود مدفون كرده و فرصت عكسالعملى به هيچ جنبندهاى در اين واقعه داده نشده است. علم زمينشناسى براى اين واقعه هيچ تفسير و ادلهاى ندارد و از توجيه آن عاجز است و اين از وقايع نادرى است كه فقط قرآن به آن اشاره دارد; واقعهاى كه براى عذاب قومى و عبرت سايرين اتفاق مىافتد.
والسلام
خدايا ما را مشمول رحمتت قرار بده (امين)
منبع:
- روزنامه جمهورى اسلامى پنجشنبه9 ارديبهشت 1378
پىنوشتها:
1. ابن طاوس، على بن موسى، الملاحم والفتن فى ظهور الغائب المنتظر، ص 102; القندوزى، سليمان بن ابراهيم، ج3، ص146. همچنين ر. ك: المجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج53، ص 131، الشيخ المفيد، الارشاد، ص 338.
2. ر. ك: سليمان، كامل، روزگار رهايى، ترجمه علىاكبر مهدىپور، ج 2، ص 854.
ناگهان در آن سوى دره يعنى در مقابل روستاى لبد واقعه عجيبى اتفاق مىافتد كه مشابه آن را از ازمنه قديم تا كنون در هيچ جاى دنيا كسى سراغ ندارد و بجز اشاراتى كه در قرآن كريم به آن شده (آيه 4 سوره اعراف) مورد ديگرى در تاريخ ثبت نشده است.
ماهنامه موعود شماره 14
|