سلام
البته اون مطلبی که در اولین پستم گذاشتم را به این صورت هم نقل میکنند
محبت ناصرالدین به امام حسین (ع)
در حین ورود به کربلا
بعد از غسل زیارت بحرم ابولفضل تشرف شد . اطرافیان جسارتاٌ بعرض رساندند که معمولاٌ تشرف بحرم حسینی را مقدم میدارند در جواب فرمود : این دستگاه سلطنت است و با اصول آن من آشناتر از شما هستم. کسی که بخواهد بحضور شاهنشاه برود ، اول باید نخست وزیر دربار را دیده و استجازه نماید.
و وقتی در حرم مطهر حسینی خلوت کرده بودند خواستار روضه خوانی می شود فوراٌ سید حبیب روضه خوان حاظر و روی قبر مطهر ایستاده ، عرض کرد:ای جد مظلوم ، ناصرالدین عرض میکند فراموش نمی کنم آن ساعتی را که در عرصه کربلا یکه و تنها پشت به نیزه کرده و هل من ناصر میگفتی ، اینک آمدم ولی افسوس بعد از وقت آمدم. :
شاه از کثرت بی تابی غش کرد و بی حال شد .
معروف است که بعد از این صحنه به حال عادی برگشت در تحت تاثیر و گداختگی و التهاب آن جذابیت و گیرایی روضه و مرثیه و نام مبارک امام حسین (ع) قرار گرفت در آن فضای روح بخش و روحانی حرم حسینی ، با سوز و گداز این رباعی را به حضرت امام حسین (ع) عرض کرد:
گر دعوت دوست می شنودم آن روز – من گوی مراد می ربودم آن روز
آن روز که بود روز هل من ناصر – ای کاش که ( ناصر) تو بودم آن روز