نام كاملا ایرانی اش و معنای آن حاكی از یك چهره استثنایی میكند كه گویی با آسمان سنخیت بیشتری دارد تا زمین ، سهراب سپهری. شخصیتی نه چندان زمینی كه بیش از نیم قرن در بین زمینیان زیست سفرها كرد و سعی كرد آنچه خالقش در وی به ودیعه گذاشته است را بشناسد . سهراب خودیش را، جامعه اش را و اطرافیانش را خوب میشناخت . خلاق ، آرام ، فكور، نرمخو و كم حرف بود.
در شعر مسافر توصیه میكند كه وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت. و واقعا خود نیز چنین بوده و شاید كه این كوتاهترین و رساترین تعریفی باشد كه بتوان از سهراب كرد. در كنار آن علاقه به صلح جویی دلسوزیها و به قول منصور اوجی من انسان مدارانه دارد كه همه زمانی و همه مكانی است و میتوان آن را بی شمار در اشعارش دید و برای مثال در صدای پای آب چنین سروده :
..من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی، سایه اش را بفروشد به زمین.
رایگان می بخشد، نارون شاخه خود را به كلاغ.
شاعر رنگها - نقاش شاعر- شاعر طبیعت - عارف آب آیینه و گل با سهرابی كه من میشناسم فرقی ندارد اما همه اینها هست و هیچكدام به تنهایی نیست. مسافری است كه سفرهای دور و درازش از منتهای فكر تا آنجا كه من میتوانم درك كنم را رفته. و هر وقت كه از یافته ای جدید اطمینان پیدا كرده با دیگری نیز به شراكتش گذارده است و راه را باز میكند و به دیگری نیز میشناساند این است كه در تمامی اشعارش با پیامی خاص، كوتاه و صریح شعر را به اتمام میرساند تا كه مخاطبش را هدایت كند.
شخصیت نرمخو و آرام سهراب به طور حتم در باطن، آرامش همیشگی نداشته و لایه زیرین شخصیت وی بوده كه تنهایی هایی متمادی ، طولانی و بسیار منحصر بفرد برایش ساخته است. سهراب تنها ترین شاعر معاصرایران است رنگ و جنس تنهایی اش نیز متفاوت با دیگر تنهایی هایی است كه هر كسی دیده و تجربه كرده است .چندان هم بعید نیست كسی كه كركس را زیبا میداند، چترها را می بندد و به زیر باران میرود و نگران گل آلودی آب است به طور حتم تنهایی متفاوتی را هم تجربه میكند تنهایی سهراب گونه. تنها بود گر چه كه صدای پای آب جایزه ادبی سال را برد شعرهایش چاپ می شد و مردم میشناختندش و دوستش میداشتند. تنها بود آن زمان كه در باغ گلستانه( كه برای همین تنهایی هایش فراهم كرده بود ) در را می بست و احدی را به داخل راه نمی داد. یا آن زمان كه دلدادگی شاگرد جوانش را نادیده می گیرد و فقط خود میداند كه در این راه چه تنهایی كشیده است كسی كه نمی تواند موری را از خود برنجاند...
عمق این تنهایی ها بر ما پوشیده است ولی میتوان به كرانش نزدیك شد و ابعاد دو بعدی اش را درك كرد و برای رسیدن به بعد سوم كه عمق تنهایی اش باشد باید با وی زندگی كرد و سنخیت داشت و راه نزدیك شدن به سهراب سفر در اشعار و نقاشی هایش است.