پاسخ به:sms1
یک شنبه 8 اسفند 1389 8:37 PM
امروز با غرورت باز م مرا شکستی / با ناز و قهر و کینه مهرم زدل گسستی
دانی که بی تو هیچم ای ماه بی مروت / باشد که بار دیگر قلب مرا شکستی . . .
.
.
.
گلی از شاخه اگر می چینیم ، برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن را هی بخوانیم
و ببوسیم و معطر بشویم ، شاید از باغچه ی کوچک اندیشه یمان گل روید . . .
.
.
.
گفتی : ما به درد هم نمی خوریم
اما هرگز ندانستی که من تو را برای دردهایم نمی خواستم . . .
.
.
.
ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم / زنده با عشقم ، اسر سود و سودا نیستم
عاشق دیوانه ای بودم که بر دریا زدم / رهرو گمگشته ای هستم که بینا نیستم . . .
گویی این روزها آدم ها
به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...