پاسخ به:مناظرات علما و بزرگان شيعه فارسي
یک شنبه 1 خرداد 1390 9:45 PM
|
بیان رؤیت خدا در قرآن
مناظره مناظره دانشجو و
روحاني شيعي
|
در یكی از مجالس كه جمعی از مؤمنین حضور داشتند، بین یك نفر
دانشجو و یك نفر روحانی، مناظره علمی زیر، رخ داد:
دانشجو: در چندین مورد از
قرآن، از جمله در آیه 143 سوره اعراف[1] چنین میخوانیم كه موسی ـ علیه السّلام ـ به خدا عرض كرد:
«رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرُ اِلَیْكَ ؛« پروردگارا خودت را به من نشان بده تا تو را
ببینم». ولی خداوند در پاسخ او فرمود: «لَنْ تَرانِی : «هرگز مرا نخواهی دید».
سؤال من این است: با این كه ذات پاك خدا، نه جسم است و نه مكان دارد، و نه قابل
رؤیت است، حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ كه از پیامبران اولوالعزم و بزرگ است، چرا
این سؤال را كرد؟ با اینكه چنین سؤالی حتّی از افراد عادی، ناپسند است.
روحانی: احتمال دارد كه منظور از تقاضای موسی ـ علیه السّلام ـ مشاهده با چشم
دل است، نه مشاهد با چشم سر، موسی ـ علیه السّلام ـ با این تقاضا میخواست، به یك
شهود كامل روحی و فكری برسد، یعنی: « خدایا به گونهای كن كه قلبم سرشار از یقین
گردد، كه گوئی تو را مینگرم»[2] و
بسیار میشود كه كلمه «رؤیت» در این معنی به كار میرود، مثلاً میگوئیم: «من در
خودم این قدرت را میبینم كه فلان كار را انجام دهم»، در حالی كه قدرت، قابل دیدن
نیست، بلكه منظور این است كه من به وضوح، این حالت را در خودم مییابم.
دانشجو:
چنین تفسیری برخلاف ظاهر آیه است، زیرا ظاهر واژه «اَرِِِنِی» (خودت را به من نشان
بده ...) مشاهده با چشم سر است، وانگهی از جواب خداوند كه میفرماید: لَنْ تَرانِی
(هرگز مرا نخواهی دید) فهمیده میشود كه تقاضای موسی ـ علیه السّلام ـ مشاهده با
چشم سر بوده است، و اگر منظور شهود روحی و فكری، و دیدار باطنی بود، نمیبایست كه
جواب خدا به موسی ـ علیه السّلام ـ منفی باشد، زیرا خداوند چنین شهودی را به بندگان
برجستهاش خواهد داد.
روحانی: فرض میكنیم كه موسی ـ علیه السّلام ـ تقاضای
دیدن ذات پاك خدا نموده است، چنانكه از ظاهر عبارت فهمیده میشود، ولی اگربه تاریخ
ماجرا توجه كنیم، چنین به دست میآوریم كه تقاضای موسی ـ علیه السّلام ـ از زبان
قوم خود بود، آن حضرت آنچنان در برابر فشار و اصرار قوم قرار گرفت كه ناگزیر از
زبان آنها این تقاضا را كرد.
توضیح اینكه: پس از هلاكت فرعونیان و نجات
بنیاسرائیل، صحنههای دیگری بین موسی ـ علیه السّلام ـ و بنیاسرائیل پدید آمد،
یكی از آن صحنهها این بود كه جمعی از بنیاسرائیل با تأكید از موسی ـ علیه السّلام
ـ خواستند كه خدا را ببینند، و در غیر این صورت، هرگز به او ایمان نیاورند، سرانجام
موسی ـ علیه السّلام ـ هفتاد نفر از بنیاسرائیل را انتخاب كرد، و آنها را همراه
خود به میعادگاه پروردگار (طور) برد، و در آنجا تقاضای آنها را به درگاه الهی عرضه
داشت. خداوند به موسی ـ علیه السّلام ـ وحی كرد: لَنْ تَرانی: «هرگز مرا نخواهی
دید.» (اعرافـ 143) و این پاسخ همه چیز را در این زمینه، برای بنیاسرائیل، روشن
نمود. بنابراین موسی ـ علیه السّلام ـ از زبان قوم، چنین تقاضایی كرد، زیرا در
برابر فشار و اصرار آنها قرار گرفت، از اینرو وقتی كه زلزله و صاعقهای آمد و همه
هفتاد نفر از همراهان موسی ـ علیه السّلام ـ به هلاكت رسیدند، موسی ـ علیه السّلام
ـ به خدا عرض كرد: «اَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا ؛ «آیا ما را به
آنچه سفیهانمان انجام دادهاند هلاك میسازی؟»، (اعراف ـ 155). تكمیل سخن اینكه:
خداوند به موسی فرمود: «هرگز مرا نخواهی دید، ولی به كوه (طور) بنگر، اگر در جای
خود باقی ماند، مرا خواهی دید»، وقتی كه پروردگارش جلوه بر كوه كرد، آن كوه را
همسان زمین قرار داد و موسی ـ علیه السّلام ـ مدهوش بر زمین افتاد، وقتی كه به هوش
آمد به خدا عرض كرد: «سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَیْكَ وَ اَنَا اَوَّل الْمُؤْمِنینَ ؛
خداوند! تو منزّه هستی ( از اینكه قابل دیدن باشی) من توبه كردم و من نخستین
مؤمنان هستم» (اعراف ـ 143). جلوه الهی بر كوه، همان نشان دادن آثار الهی، مانند
نیروی اتم، یا امواج شدید صاعقه و ... است، كه موجب متلاشی شدن كوه شد، به طوری كه
موسی ـ علیه السّلام ـ و همراهان مدهوش شدند، خداوند با این قدرتنمائی خواست به
همراهان موسی ـ علیه السّلام ـ بفهماند كه شما قدرت و ظرفیّت تحمّل یكی از آثار
خداوند را ندارید، چگونه میخواهید ذات پاك خدا را بنگرید، شما هرگز نمیتوانید با
چشم سر، كه جسم و از مادّه است، خداوند را كه مجرّد مطلق است بنگرید. بنابراین با
این جلوه الهی، همراهان موسی ـ علیه السّلام ـ خدا را با چشم دل دیدند، و دریافتند
كه نمیتوان او را با چشم سر دید. و توبهی موسی ـ علیه السّلام ـ مثل خود تقاضای
دیدن خدا، به نمایندگی از مردم بود، و برای رفع شبهه، لازم بود كه موسی ـ علیه
السّلام ـ ایمان خود را آشكار نماید، و همراهان بدانند كه او هرگز خودش تقاضای
بیمورد و خلاف ایمان نكرده، بلكه آن تقاضا را به نمایندگی از آنها نموده است.
دانشجو: از توضیحات شما، سپاسگزارم، در این مورد قانع شدم، امیدوارم، با
اینگونه توضیحات منطقی، سایر شبهههای ما نیز حلّ گردد، شبههی دیگری دارم كه به
خواست خدا در جلسه آینده، مطرح خواهم كرد.
روحانی: جالب اینكه غالب مفسّرین
اهل تسنّن، در ذیل تفسیر «آیهالكرسی»( 255 بقره)، شبیه مطلب فوق را در مورد حضرت
موسی ـ علیه السّلام ـ نقل میكنند، كه خلاصه آن این است: موسی ـ علیه السّلام ـ در
عالم خواب، فرشتگان را دید و از آنها پرسید آیا پروردگار ما میخوابد؟ (یا در
بیداری این سؤال را كرد)، خداوند به فرشتگانش وحی كرد. نگذارید موسی ـ علیه السّلام
ـ بخوابد، فرشتگان سه بار موسی ـ علیه السّلام ـ را از خواب بیدار كردند و مراقب او
بودند كه نخوابد، وقتی كه كاملاً موسی احساس خستگی و نیاز به خواب كرد، طبق وحی
الهی، دو شیشه پر (از آب) را به دست موسی ـ علیه السّلام ـ دادند، و او با هر دستش
یكی از آن شیشهها را نگهداشت، آنگاه فرشتگان موسی ـ علیه السّلام ـ را رها كردند،
چند لحظه نگذشت كه خواب موسی ـ علیه السّلام ـ را ربود، هماندم شیشهها از دستش
افتادند و شكستند . خداوند به موسی ـ علیه السّلام ـ وحی كرد: من آسمانها و زمین را
به قدرت خود، نگه میدارم ، فَلَوْ اَخَذَنِی نَوْمٌ اَوْ نُعاسٌ لَزالَتا: «اگر
خواب یا چرت، مرا فرا گیرد، آسمانها و زمین از بین میروند»[3] در اینجا این سؤال میشود، كه چگونه موسی ـ
علیه السّلام ـ چنین سؤالی را از فرشتگان نمود، با اینكه او پیامبر بود و میدانست
كه خداوند در معرض عوارض مربوط به جسم، مانند خواب قرار نمیگیرد. فخررازی در پاسخ
این سؤال میگوید: «بر فرض صحّت روایت فوق، ناگزیر باید بگوئیم كه این سؤال موسی ـ
علیه السّلام ـ از زبان قوم نادان (و لجوج) او بوده است».[4]
به عبارت روشنتر: موسی ـ علیه السّلام ـ در برابر فشار و
اصرار قوم جاهل خود قرار گرفته، و این سؤال را از خداوند نموده، تا خداوند با بروز
آثاری، آن قوم را هدایت كند، و شكستن شیشهها در دست موسی ـ علیه السّلام ـ گرچه به
نظر، حادثه سادهای است. ولی برای فهماندن عوام. بسیار حادثه عمیق و جالب و كاملی
خواهد بود. و نیز ممكن است گفته شود، در میان قوم موسی ـ علیه السّلام ـ افرادی
اینگونه تردید و سؤال را داشتند، و موسی ـ علیه السّلام ـ برای هدایت آنها،
اینگونه سؤالات را از خدا مینمود، تا پاسخ عینی خداوند، قوم او را از گمراهی نجات
دهد.
[1] . آیه 55 ، 56 بقره، ، 153 نساء و
155 سوره اعراف، نیز این مطلب آمده است.
[2] . چنانكه حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ در مورد دریافت حقیقت
معاد، چنین تقاضائی نمود، (بقره، 260).
[3] . تفسیر روح البیان، ج1، ص 400 ـ تفسیر قرطبی، ج2، ص 1018ـ
تفسیر فخررازی، ج7، ص 9.
[4] .
تفسیر فخررازی، ج7، ص 9. |
محمد محمدي اشتهاردي-يكصد و يك مناظره ص 383 |
|
|
|
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب