پاسخ به:مناظرات علما و بزرگان شيعه فارسي
یک شنبه 1 خرداد 1390 9:36 PM
حدیث غدیر و خلافت امام علی(ع)
مناظره دكتر
تيجاني و دانشمند تونسي (سني)
|
دكتر محمّد سماوی تیجانی پس از آنكه با تحقیق و آگاهی كامل،
شیعه شد، میگوید: با یكی از دانشمندان اهل تسنّن در كشور تونس به گفتگو پرداختیم،
در این گفتگو و مناظره به او چنین گفتم:
آیا شما حدیث غدیر را قبول دارید؟ (كه
پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ در صحرای غدیر در حضور بیش از صد هزار نفر
مسلمان، فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ : كسی كه من مولاو
رهبر او هستم،علیـعلیه السّلامـ مولاو رهبر او است».
دانشمند تونسی: آری
قبول داریم،حدیث صحیح میباشد، من در مورد قرآن، تفسیری نوشتهام، اتّفاقاً (به
مناسبت آیه 67 مائده) حدیث غدیر را مطرح كردهام، و به صحّت آن اعتراف نمودهام.
آنگاه تفسیرش را به من داد، و همانجا را كه حدیث غدیر را ذكر كرده بود، به من
نشان داد، دیدم در آن كتاب بعد از ذكر حدیث غدیر چنین نوشته است:
«شیعیان
معتقدند كه این حدیث (غدیر) به روشنی صراحت بر صحّت خلافت سیّد ما علی (كَرَّمَ
اللّهُ وَجْهَهُ) بهجای پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ دارد، ولی این عقیده
(یعنی دلالت این حدیث بر خلافت علی علیه السّلام) از نظر اهل تسنّن، باطل
است،زیرا با خلافت آقای ما ابوبكر صدیق و آقای ما عمر فاروق و آقای ما عثمان صاحب
دونور (دو همسر كه هر دو دختران پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ بودند) منافات
دارد، پس لازم است كه از ظاهر صراحت حدیث دست برداریم و آن را تأویل كنیم (یعنی به
گونه دیگر معنی كنیم و بگوئیم منظور از «مَوْلی» (رهبر نیست بلكه به معنی) دوست و
یاور میباشد، چنانكه چنین لفظ در قرآن به معنای دوست و یاور آمده است، و خلفای
راشدین (ابوبكر و عمر و عثمان) و اصحاب بزرگ پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ نیز
از این لفظ (مولی) چنین فهمیدهاند، سپس تابعین و علمای مسلمین، همین مطلب را
پیروی نموده و پذیرفتهاند، بنابراین اعتباری به عقیده شیعیان نیست ... »
دكتر
سماوی: آیا اصل ماجرای غدیر خُم، در تاریخ رخ داده است یا نه؟
دانشمند
تونسی:آری، اگر رخ نمیداد علماء و محدّثان،آن را نقل نمیكردند.[1].
دكتر سماوی: آیا شایسته است كه رسول
خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ بیش از صد هزار نفر از اصحاب خود را (پس از سفر حجّ)
ـ با اینكه در میان آنها زنان و سالخوردگان بودند ـ در صحرای بسیار داغ در برابر
تابش سوزان خورشید، نگهدارد و برای آنها خطبه طولانی بخواند، فقط برای اینكه به
آنها بگوید: «علیـعلیه السّلامـ دوست و یاور شما است؟»، آیا چنین تأویل و
توجیهی را برای دست برداشتن از ظاهر و صریح حدیث غدیر، میپسندید؟
دانشمند
تونسی: بعضی از اصحاب،از ناحیه علیـعلیه السّلامـ (در جنگها) صدمه دیده
بودند،و بعضی كینه و عداوت علیـعلیه السّلامـ را در دل داشتند، پیامبر ـ صلی
اللّه علیه و آله و سلّم ـ با مطرح كردن ماجرای غدیر خواست كینه آنها را نابود سازد
و به آنها تفهیم كند كه علیـعلیه السّلامـ دوست و یاور شما است، تا آنها
علیـعلیه السّلامـ را دوست بدارند و با او دشمنی نكنند.[2]
دكتر سماوی: مطرح كردن مسأله دوستی
علیـعلیه السّلامـ اقتضا نمیكند كه پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ آنهمه
جمعّیت را در بیابان داغ نگهدارد، و نماز جماعت بخواند و سپس خطبه طولانی ایراد
نماید، و در فرازهای خطبه مطالبی بگوید كه مناسب با مقام رهبری برای علیـعلیه
السّلامـ است نه موضوع دوستی و یاوری علی!
مثلاً یكی از فرازهای خطبه این است
كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ در آغاز خطبه به حاضران رو كرد و فرمود:
«اَلَسْتَ اَوْلی بِكُمْ مِن اَنْفُسِكُمْ : آیا من از جان شما به شما اَوْلَویّت
ندارم؟». حاضران اقرار كردند كه: «آری چنین اولَویّتی داری»: واژه «اولی» معنی واژه
«مولی» را كه در حدیث غدیر آمده، توضیح میدهد كه منظور مقام رهبری است.
وانگهی
اگر آنچه شما میگوئید را ملاك قرار دهیم، برای پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ
ممكن بود كه دشمنان علیـعلیه السّلامـ و آنان را كه كینه علیـعلیه السّلامـ
را در دل داشتند، احضار كند و به آنها بفرماید: «علیـعلیه السّلامـ دوست و یاور
شما است» و غائله تمام میشد، بی آنكه آنهمه جمعیّت را در بیابان داغ خسته و
كوفته، مدّتی طولانی نگه دارد، انسان خردمند هرگز نمیپذیرد كه پیامبرـصلّی
اللّه علیه وآلهـ به خاطر بیان اینكه: علیـعلیه السّلامـ دوست و یاور شماست
بیش از صد هزار نفر را در بیابان خشك و سوزان نگهدارد.
از اینرو خود ابوبكر و
عمر نیز از واژه «مولی» مسأله رهبری امام علیـعلیه السّلامـ را فهمیدند، و در
همان صحرای غدیر نزد علیـعلیه السّلامـ آمده و به او چنین تبریك گفتند:
«بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یَابْنَ اَبِی طالِبٍ اَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا كُلِّ
مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ : به به به تو ای پسر ابوطالب كه مولای من و مولای هر مرد و
زن مسلمان شدی»، كه به حدیث تبریك و تهنیت معروف است، و این حدیث را دانشمندان بزرگ
اهل تسنّن و شیعه نقل كردهاند».[3]
اینك میپرسیم كه آیا یك دوستی ساده، جای این را دارد كه عمر و ابوبكر به
علیـعلیه السّلامـ با تعبیر فوق، تبریك بگویند، و یا پیامبرـصلّی اللّه علیه
وآلهـ بعد از خطبه اعلام كند كه ای مسلمانان!
«سَلِّمُوا عَلَیْهِ بِاِمْرَهِ
الْمُؤْمِنینَ : بر علیـعلیه السّلامـ به عنوان رئیس مؤمنان، سلام كنید»
به
علاوه، پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ ماجرای غدیر را بعد از نزول آیه 67 سوره
مائده عنوان كرد كه در آن آیه میخوانیم:
«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت
برتو نازل شده است به مردم ابلاغ كن و اگر نكنی رسالت خدا را انجام ندادهای»
آیا مسأله دوستی، آنقدر در سطح بالا بود كه اگر پیامبرـصلّی اللّه علیه
وآلهـ آن را مطرح نمیكرد، اصلاً رسالتش را ابلاغ ننموده بود؟!
دانشمند تونسی:
پس چرا بعد از رحلت پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ مسلمانان و خلفا با علیـعلیه
السّلامـ بیعت نكردند؟ آیا گناه كردندو با فرمان رسول خدا مخالفت نمودند،
«اَسْتَغْفِرُ اللّهَ» از این سخن!
دكتر سماوی: وقتی كه خود علمای اهل تسنّن در
كتابهای خود گواهی میدهند كه اصحاب رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ چند دسته
بودند، بعضی با اوامر پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ در عصر خودش، مخالفت
نمودند[4]، بنابراین جای تعجّب نیست
كه بعد از رحلت رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ با آن حضرت مخالفت نموده باشند،
وقتی كه (مطابق نقل شیعه و سنّی) اغلب مسلمین در مورد این كه پیامبرـصلّی اللّه
علیه وآلهـ ، نوجوانی به نام «اُسامه بن زید» را فرمانده لشگر كرد، به خاطر این
كه سنّ كم داشت، ایراد نمودند ـ با اینكه پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ او
را امیر لشگر برای جنگ محدود، برای مدّت كوتاه نمود ـ چگونه مقام رهبری مطلق
علیـعلیه السّلامـ را كه سنّش از دیگران كمتر بود(حدود 33 سال داشت) برای تمام
مدّت عمرش میپذیرند، و تو خود قبلاً اقرار كردی كه بعضی از اصحاب، نسبت به
علیـعلیه السّلامـ كینه و عداوت داشتند(پس چنین نبود كه همه اصحاب قلب صاف
داشته باشند).
دانشمند تونسی: اگر علیـعلیه السّلامـ میدانست كه
پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ او را خلیفه خود قرار داده است، بعد از رسول
خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ سكوت نمیكرد، بلكه با آن شجاعت و صلابت بینظیری كه
داشت، از حقّ خود دفاع مینمود.
دكتر سماوی: آقای من! این بحث، بحث دیگری است،
كه نمیخواهم وارد آن شوم، وقتی كه تو حدیث صریح را تأویل میكنی، با بحث درباره
سكوت امام علیـعلیه السّلامـ چگونه قانع میشوی؟!
دانشمند تونسی لبخندی زد و
گفت: «سوگند به خدا من از كسانی هستم كه علیـعلیه السّلامـ را برتر از دیگران
میدانم، اگر كار در دست من بود هیچ كس را بر علیـعلیه السّلامـ مقدّم
نمیداشتم، زیرا او «مَدینه العلم و اسدالله الغالب» (شهر علم نبوّت و شیر پیروز
خدا) است، ولی خدا چنین خواسته، بعضی را مقدّم میدارد و بعضی را تأخیر می اندازد،
درباره مشیّت (و قضا و قدر) الهی چه بگویم؟» من نیز لبخندی زدم و گفتم: بحث «قضا و
قدر» نیز موضوع دیگری است و ربطی به بحث ما ندارد.
دانشمند تونسی: «من بر عقیده
خود باقی هستم و آن را تغییر نخواهم داد».
آری به این ترتیب، از موضوعی به
موضوع دیگر میپرید، بیآنكه موضوع اوّل كامل شود، و این خود دلیل درماندگی او، و
آنان است كه در برابر استدلال طفره میروند...
[1] . مدارك و اسناد این حدیث در كتب
اهل تسنّن به طور مشروح آمده، به جلد اوّل الغدیر مراجعه شود.
[2] . در اینجا باید به این دانشمند تونسی گفت:
اگر بنا است علیـعلیه السّلامـ را دوست بدارتد، یكی از طرق دوستی این است كه سخن
علیـعلیه السّلامـ را بپذیرند و با پذیرش سخن او، او را خشنود سازند، در حالی كه
آن حضرت بعد از رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ ادّعای خلافت كرد، سخنش را رد
كردند و با اجبار او را برای بیعت بردند، یارانش را سرزنش كرده و بعصی از آنها
(مثل سلمان) را كتك زدند.
[3] .
مسند احمدبن حنبل، ج 4، ص 281 ـ علاّمه امینی در كتاب الغدیر، جلد اوّل، این حدیث
را از شصت نفر از علمای اهل سنّت نقل كرده است.
[4]. صحیح بخاری و صحیح مسلم، مخالفت بعضی از اصحاب با
پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ را در ماجرای«صلح حُدَیْبِیَّه» و فاجعه روز
پنجشنبه كه عمر گفت: پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ هذیان میگوید و ... ذكر
نمودهاند.
|
دكتر محمد تيجاني-مع الصّادقين،ص 58 با تلخيص و
تكميل |
|
|
|
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب