پاسخ به:مناظرات علما و بزرگان شيعه فارسي
یک شنبه 1 خرداد 1390 9:30 PM
نظر شیعه درباره سبّ صحابه و خلفا
مناظره علامه
حسين ابن عبدالصمد عاملي (پدر شيخ بهائي) با عالم سني
|
این مناظره در شهر حلب بین یكی از علمای هوشمند سنّی با پدر
بزرگوار شیخ بهائی، صورت گرفت كه پس از گفتگو، دانشمند سنّی حنفی گفت: من یك سؤال
دارم و آن این كه نظر شما درباره سبّ (ناسزاگوئی) به اصحاب بزرگ پیامبرـصلّی
اللّه علیه وآلهـ چیست؟، آنان كه آن حضرت را با اموال و جانهای خود، یاری
كردند، و با شمشیرها و مجاهدات خود، شهرها و بلاد را تحت حكومت اسلام آوردند،
مثلاً فتوحاتی كه در عصر عمربنخطّاب، تحت رهبری او رخ داد، در عصر هیچیك از
خلفاء، رخ نداده است كه انكارناپذیر است، چنانكه قدرت و شكوه و قاطعیّت او را نیز
نمیتوان انكار نمود، و من وقتی كه به دلائل شما توجّه میكنم، میبینم صحّت عقیده
تشیّع، بسیار روشن و نیرومند است، ولی وقتی كه مذهب شما را مینگرم كه به
ناسزاگوئی اصحاب بزرگ پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ، و پیشیگیرندگان به اسلام
و مقرّبان در حضور آن حضرت،صحّه گذاشته ... مییابم كه این كار، نادرست است، و از
همین راه میفهمم كه مذهب شما (تشیّع) مذهب نادرست میباشد.
حسین: در مذهب ما
چنین دستوری نیست كه ناسزا گوئی به اصحاب پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ واجب
باشد، بلكه عوامالنّّاس، به آنها ناسزا میگویند، ولی در میان علمای ما هیچكس
فتوای به وجوب سبّ آنها را ندادهاست، كتابهای فقهی آنها در دسترس است،هرگز چنین
دستوری در آنها دیده نمیشود.
آنگاه سوگندهای مؤكّد و شدید برای او (دانشمند
حَنَفی) یاد كردم، كه اگر كسی هزار سال در مذهب اهلبیت ـعلیهم السّلامـ (مذهب
تشیّع) زندگی كند و ولایت اهلبیتـعلیهم السّلامـ را بپذیرد، و از دشمنان آنها
بیزاری جوید، و هرگز به صحابه پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ ناسزا نگوید،
خطاكار نیست، و در ایمان او قصوری نخواهد بود.
دانشمند حنفی وقتی كه این سخن را
از من شنید، چهرهاش گشوده شد و اظهار شادی كرد، چرا كه سخن مرا تصدیق نمود.
در
این هنگام به او گفتم: وقتی كه در نزد تو، فزونی و برتری علم اهلبیت پیامبرـصلّی
اللّه علیه وآلهـ و مقام اجتهاد و عدالت و برتری آنها بر سایرین، ثابت شد، پس
آنها سزاوارتر به پیروی هستند، بنابراین از آنها پیروی كن.
دانشمند حَنَفی:
گواهی میدهم كه من پیرو آنها هستم، ولی به صحابه رسول خداـصلّی اللّه علیه
وآلهـ ناسزا نمیگویم.
حسین: تو به هیچیك از صحابه، ناسزا نگو، ولی وقتی كه
به عظمت مقام اهلبیت پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ در نزد خدا و رسولش معتقد
شدی، آنگاه در مورد دشمنان آنها چه خواهی گفت؟
دانشمند حَنَفی(راه یافته):
من از دشمنان اهلبیت رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ بیزار هستم.
حسین:
همین مقدار در صحّت تشیّع تو، برای من كافی است.
در این هنگام، دانشمند حنفی،
به یكتائی خدا و رسالت پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ و به فرشتگان خدا، گواهی
داد، و گفت: من دوستدار و پیرو آنها هستم و از دشمنانشان بیزاری میجویم.
آنگاه كتابی در مورد فقه اهلبیتـعلیهم السّلامـ را از من طلبید، و من كتاب
«مختصر نافع» (شرح شرایع) محقّق حلّی (متوفّی 676 هـ ق) را به او دادم.
شیخ
حسینبن عبدالصّمد میگوید: بعد از مدّتی، دانشمند حنفی را كه شیعه شدهبود دیدم،
ولی بسیار آشفته به نظر میرسید، به خاطر اینكه در قلبش این معنی رسوخ كرده بود
كه اصحاب پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ دارای مقام بسیار ارجمند هستند، ولی به
عقیده او شیعیان به آنها ناسزا میگویند.
به او گفتم: اگر متّعهد شوی كه از
روی انصاف، قضاوت كنی، و گفتگوی مرا پنهان داری، جریان سبّ (ناسزاگوئی به صحابه)
را برای تو روشن خواهم ساخت.
و با سوگندهای مؤكد و شدید و تعهّد محكم، با خدا
عهد كرد كه تا زنده است، از روی انصاف قضاوت كند، و گفتگو با مرا (به خاطر تقیّه)
مخفی كند.
در این هنگام به او گفتم: «نظر شما درباره آن اصحابی كه عثمان (خلیفه
سوّم) را كشتند، چیست؟»
دانشمند حنفی (راه یافته): آن افراد صحابه، این كار
(قتل عثمان) را بر اساس اجتهاد خود انجام دادند، از این رو آنها گناهكار نیستند،
چنانكه علمای ما بر این مطلب تصریح نمودهاند.
حسین: نظر شما درباره عایشه و
طلحه و زبیر وپیروان آنها كه با پدید آوردن جنگ جَمَل با حضرت علیـعلیه
السّلامـ جنگیدند و بر اثر این جنگ حدود شانزده هزار نفر از دو طرف كشته شدند
چیست؟
و همچنین نظر شما درباره معاویه و اصحاب او كه جنگ صفّین را به وجود
آوردند و با حضرت علیـعلیه السّلامـ جنگیدند و در نتیجه حدود شصت هزار نفر از دو
طرف،كشته شدند، چیست؟
دانشمند حَنَفی (راه یافته): این جنگها نیز مانند قتل
عثمان، از روی اجتهاد بود.
حسین: آیا اجتهاد نمودن، مخصوص یك گروه از مسلمانان
است، و گروه دیگر حقّ اجتهاد ندارند؟
دانشمند حَنَفی (راه یافته): نه، بلكه هر
گروهی از مسلمین، صلاحیّت اجتهاد را دارند.
حسین: وقتی كه اجتهاد درباره قتل
اصحاب بزرگ و قتل خلفای مؤمنان، و جنگ با برادر و پسر عموو همسر دختر رسول
خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ حضرت علیـعلیه السّلامـ، روا باشد، یعنی درباره
او كه در علم و زهد و تقرّب به رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ از همگان مقدّمتر
بود، و اسلام به شمشیر او استوار گشت، و رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ از او
تمجید بسیار كرد كه هیچ كس نمیتواند آن را انكار كند، تا آنجا كه خداوند او را
ولیّ (سرپرست و رهبر) همه مردم قرار داد و فرمود:
«اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللهُ
وَ رَسوُلُهُ وَالَّذیِنَ آمَنُوا ... :
ای كسانی كه ایمان آوردهاید، همانا
ولیّ و رهبر شما، خدا و رسولش و كسانی هستند كه ایمان آوردهاند» (مائده ـ55یعنی و
علیـعلیه السّلامـ است، زیرا به اتّفاق علمای اسلام منظور از «وَالَّذینَ
آمَنُوا»، حضرت علیـعلیه السّلامـ است.[1]
و روایات بسیار دیگر، اینك از تو میپرسم، اگر اجتهاد
در سبّ بعضی از اصحاب پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ (به اعتراف شما) جایز است،
چرا اجتهاد در مورد سبّ بعضی از اصحاب دیگر جایز نباشد؟!
ما به كسی ناسزا
نمیگوئیم مگر به كسی كه میدانیم او دشمنی خود را با اهلبیت پیامبرـصلّی اللّه
علیه وآلهـ آشكار ساخت، ولی آنانی كه اهلبیت پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ را
خالصانه دوست دارند، ما آنها را، دوست داریم، مانند سلمان، مقداد، عمّار، ابوذر و
... و ما با دوستی به این افراد به پیشگاه خدا، تقرّب میجوئیم، این است اعتقاد ما
در شأن اصحاب!
سبّ كردن، یكنوع نفرین است كه خداوند متعال اگر بخواهد میپذیرد
و گرنه نمیپذیرد، و همچون ریختن خون صحابه نیست و این معاویه است كه سبّ و
ناسزاگوئی به حضرت علیـعلیه السّلامـ و خاندانش را،سنّت كرد و رواج داد، به
طوری كه هشتاد سال در عصر حكومت بنیامیّه، همین سنّت زشت ادامه یافت، ولی
هیچگونه از قدر و مقام علیـعلیه السّلامـ در نزد شما كم نكرد.
همچنین شیعه
سبّ كردن دشمنان خاندان رسالت، را، بر اساس اجتهاد خود روا دانستند، آنها فرضاً
اگر در اجتهاد خود خطا نموده باشند، ولی گناه نكردهاند.
توضیح بیشتر این كه:
اصحاب پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ، چند گونه بودند، بعضی ستوده بودند، و بعضی
منافق بودند، و تمجید خداوند از بعضی از آنها دلیل عدم فسق و كفر بعضی دیگر نخواهد
شد، اجتهاد ما در جواز سبّ اصحاب منافق پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ است، نه
این كه همه را سبّ كنیم.
دانشمند حنفی از روی تعجّب: آیا اجتهاد بدون دلیل
روااست؟
حسین: دلائل مجتهدین ما، بسیار و روشن است.
دانشمند حنفی: یكی از
آنها را برای من بیان كن.
حسین بن عبدالصّمد، دلائلی را بیان كرد، از جمله
ماجرای آزاررسانی به فاطمهزهراـسلاماللّه علیهاـ را مطرح نمود و آیه 57 سوره
احزاب را خواند كه خداوند میفرماید:
«اِنَّ الّذِینَ یُؤذُونَ اللهَ وَ
رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَهِ : همانا آنان كه خدا و رسولش
را آزار میرسانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، لعنت كند»...
[1] . به اتّفاق مفسّران، آیه فوق
در شأن امام علیـعلیه السّلامـ نازل شده، در آن هنگام كه در ركوع نماز، انگشترش
را به فقیر داد، كتابهائی كه از اهل تسنّن، این مطلب را نقل كردهاند، متجاوز از
سی كتاب، است مانند: ذخائر العقبی ص 88، فتح القدیر، ج 2،ص 50،اسباب النّزول
واحدی، ص 148 ـ كنزالعُمّال، ج 6، ص 391 و ... در این باره به كتاب احقاقالحقّ، ج
2 صفحات 399 تا 410 مراجعه شود. |
شيخ حسينبنعبدالصّمد-المناظره،مؤسسّه قائم آل
محمّد(ص) |
|
|
|
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب