0

حرف های هنری

 
saeedazimi
saeedazimi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1387 
تعداد پست ها : 688
محل سکونت : ESFAHAN

پاسخ به:تایپو گرافی
چهارشنبه 13 خرداد 1388  12:59 PM

یادداشتی درباره‌ی طبیعت در نقاشی معاصر ایران،نامی پتگر
از گذشته‌های دور، در نگارگری ایران، شکل‌های مسطح‌نما، گاه ساده شده و گاه با پیچ‌و‌خم‌های مبالغه‌آمیز و نمادین از کوه‌ها، جویبارها، درختان و گل‌ها و در همه حال به دور از بازنمایی، در پس زمینه نقاشی‌هایی با موضوعات ادبی و شاعرانه، دینی، اساطیری و یادبودی و غیره، سابقه داشته است. تنها در اواخر قاجار منظره‌های ایرانی در آبرنگ‌های «محمودخان صبا» و آثار اولیه «کمال‌الملک» غفاری مشاهده شد. ولی آن چه به نام هنر نقاشی جدید، توسط کمال‌المک و شاگردانش از روش آکادمیک یا واقع‌گرایی اروپایی تقلید شد و به ایران آمد، حرکتی اجتناب ناپذیر بود. به هر حال نقاشی ایرانی ارتباط خویش را با سنت‌های نگارگری گذشته‌ی خود قطع کرد و به شناخت طبیعت، بعدنمایی در آن، تأثیرات جو بر رنگ‌ها و بهره‌جویی از خاصیت توصیفی و تشبیهی نور و رنگ پرداخت. پس از پایان جنگ جهانی دوم و سفر برخی از نقاشان جوان آن روزگار به اروپا و آموختن شیوه‌های امپرسیونیستی و پست امپرسیونیستی، تعداد قابل توجهی از نقاشان معاصر، سه پایه‌های خویش را از آتلیه‌ها بیرون آورده و در دامن طبیعت، پرشورانه به نقاشی با میثاق‌های مکاتب مذکور پرداختند. از آن جایی که بالاخص در روش‌های پست امپرسیونیسم و برخی شاخه‌های نقاشی نوین غرب مانند اکسپرسیونیسم و فوویسم تأثیرهای عمیقی از نقاشی منظره‌ی ژاپن و شرق دور، نهادینه شده بود، در آثار نقاشان ایرانی نیز، اگرچه با حدود نیم قرن تأخیر، به هر حال توجه به ارزش‌های تصویری و بیان تجسمی متأثر از نمودگذاری بصری و ساختارهای مبتنی بر طبیعت ولی مستقل از آن رواج یافت. پیشروانی نظیر محمود جوادی‌پور، حبیب محمدی، سهراب سپهری، حسین محجوبی، ابوالقاسم سعیدی و ناصر عصار و آثار متأخرتر حسینی کاظمی هر کدام با صمیمیت، سرسپردگی و توصیف صرف را کنار گذاشته به فرافکنی اندیشه‌ها و عواطف درونی خود دربرداشت از طبیعت پرداختند. آن‌ها تا حد قابل توجهی به کار اساسی تجسم صورت بدیع ذهنی خود بر محمل فرم‌های طبیعت همت گماشتند. طبیعی بود که در نمایش این جلوه‌ها، از تقلید باز می‌ماندند و یا تغییر و تحریف خطوط و رنگ‌های طبیعی را برخلاف تجربه‌ی بصری، مفید می‌دانستند.
ولی به نظر می‌رسد تمایل به بهره‌برداری از زیبایی‌های طبیعت همواره به نحوی خودجوش در کار عده‌ای از نقاشان نسل بعدی اتفاق می‌افتاد. لذا از اوایل دهه 1360، مجدداً بازگشت به آرامش و صفای طبیعت و تجسم لحظات همیشه شیرین و بهشتی رایج شد. شاید دافعیت کلان شهرها و خستگی از بحران ناشی از تحولات فرهنگی و اجتماعی، در جوامع شهری آشفته از تعارض‌ها و جدل‌های ایدئولوژیک، پس از تحولات سیاسی و اعتقادی ناشی از انقلاب و نیز استرس و فشارهای گوناگونی که از در و دیوار محیط زیست امروزی شهروندهای خسته از «رویش هندسی سیمان، سنگ و سقف بی‌کفتر صدها اتوبوس» می‌بارد و هنوز هم می‌بارد، رویکرد مجدد به دامن مهربان و آسایش‌بخش طبیعت، نوعی محکومیت ناشی از محدودیت‌های «روانی ـ جسمی» عده‌ای از هنرمندان نسل‌های جدیدتر باشد.
به هر حال طی بیست سال اخیر در نمایش‌های دوسالانه‌ها و همچنین برخی از نمایش‌های انفرادی شاهد نتایج این رویکرد بوده و هستیم. اما شکی نیست که نهایتاً آنچه از دیدگاه نقد و تاریخ هنر معاصر اهمیت خواهد داشت، مبتنی بر میزان خلاقیت و نوآوری و کشف دیدگاه‌های بدیع و جلوه‌های گوناگون برداشت تمثیلی و نمادین از عناصر طبیعت خواهد بود.
هیچ‌گاه توصیف و تشبیه در آثار هنر تجسمی کافی و بسنده نیست و در میان تجربه‌های طبیعت در نقاشی معاصر ایران، با همه‌ی تنوعی که دارد، آثاری ماندگار و بحث‌انگیز خواهند بود که کمتر به شیوه‌های معتاد صرفاً غربی شبیه و از صفات ویژه و کم‌سابقه‌تری بهره‌مند باشند. نگارنده‌ی این سطور، صرف نظر از تلاش‌هایی که خود در رویکرد به دلالت‌های تضمنی‌تر و نمادین‌تر از طبیعت در آثار تجسمی خود کرده‌ام، همواره با جهان‌بینی هنرمندان هم‌عصر خود ربط بیشتری گرفته که به نحوی آثارشان یا از ویژگی‌های جغرافیایی با دستخط شخصی‌شان آفریده شده‌اند و یا بهره‌ی بیشتری از خاطره‌ی قومی مرز و بوم خود دارند، همانند علی گلستانه، جلال شباهنگی، یعقوب امدادیان، منیژه میرعمادی، ژرژ هراپد، احمد وثوق احمدی، عارف میرالوند، علی اسماعیل‌پور، محمود سمندریان، ناهید سلماسیان، رضا هدایت و ...
به آینده امیدوار باش./
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها