پاسخ به:تایپو گرافی
شنبه 2 خرداد 1388 3:41 PM
مثال اول : ماجرای یازده سپتامبر و طرح اینفوگرافیکی که در صفحه اول USA TODAY نشست. این طرح گرافیکی ، مخاطب را از خواندن چند ستون شرح و گزارش آن ماجرا ، بینیاز میکرد. در آن طرح با استفاده از علائم و نمادها ، نشان داده شده بود که چگونه این واقعه رخ داده است (برخورد هواپیماها با برجها و چگونگی ریزش آنها) . همانطوری که میبینید این خبر هر سه ویژگی را دارد : مصور شدنی است ، شرح و توضیح دارد و البته مخاطبش عامه مردم هستند. نتیجه اینکه اینفوگرافیک در "زمان" مصرفی مخاطب خبر برای درک ماوقع ، صرفهجویی میکند در عوض فرصت را به رسانه میدهد تا فضای تحلیل را بیشتر کند.
مثال دوم : ماجرای لاله و لادن ، خواهران دوقلوی ایرانی ، سوژه خبری اکثر رسانهها در تیر 82 بود. جریان چه بود ؟ "همه دوست داشتند" ببینند آخرش چه میشود ؟ این عمل جداسازی چگونه موفق خواهد بود و چه موقع ناموفق ؟ "همه دوست داشتند" بدانند چه میشود اما "همه وقت ندارند" تا بنشینند و بحث چند تا پزشک متخصص را در گفتگوی یک ساعتهشان در شبکه خبر ببینند. حق دارند. "همه" اطلاعات ریز تخصصی نمیخواستند ، آنها به اطلاعات اولیهای که حس کنجکاویشان را ارضا کند بسنده کرده بودند. اما هیچ کدام از بخشهای خبری تلویزیون و رسانههای دیگر ، اینطور با موضوع برخورد نکردند. در این میان یکی از شبکههای ماهوارهای خارجی (که اسمش را توقع نداشته باشید یادم مانده باشد) با یک اینفوگرافیک 40 ثانیهای ، به حس کنجکاوی "همه مخاطبان عام" پاسخ و نشان داد که اگر چطوری این رگها بریده و پیوند شوند موفق و چگونه ناموفق خواهد بود.
مثال سوم : مربوط به کشته شدن پسران صدام بود. چگونه باید باور میکردیم که " عدی " و "قصی " واقعا کشته شدهاند ؟ آیا نشان دادن اجساد آنها ما را قانع میکرد؟ آیا تصاویر دوربینی که از طرف آمریکاییها ، صحنه درگیری را ضبط کرده قابل اعتماد خواهد بود ؟ بدیهی است که نه ! چرا که اجساد قابل بازسازی هستند و تصاویر آن دوربین هم یک جانبه و یک سویه است و فقط از زاویه نگاه آمریکاییها ، جریان درگیری را به تصویر میکشد که این زاویه نگاه بیُطرفانه نیست (در خبر، به بیطرفی خیلی نیاز داریم) . چه باید کرد تا خبر باورپذیر شود ؟ طراح مجله تایم پاسخ خوبی به این سوال داد. او با یک اینفوگرافیک دو صفحهای ، کل ماجرا را در کمتر از یک دقیقه برای مخاطبان توضیح داده بود. پلان صحنه درگیری از بالا طراحی شده بود (از زاویهای که کاملا بیطرف است) سپس با شمارهگذاری ، جزییات صحنه درگیری را مصور کرد : شماره 1 : تانکی به پنجره ساختمان شلیک میکند ، شماره 2 : در اثر شلیک تانک و شکسته شدن شیشه پنجره ، تکههای آن به صورت " عدی " برخورد و او را زخمی میکند . شماره 3 : " عدی " به طرف زیرزمین میدود . شماره 4 : . . . میبینید که این اینفوگرافیک ، مثل یک راوی بیطرف کل ماجرا را بیان میکند البته با تصویر و طبیعی است که ا ینگونه روایتگری ، باورپذیری را هم بدنبال خواهد داشت.
مثال چهارم : دی 1383 ، چراغ نفتی کلاسی آتش میگیرد و خانوادههای 13 دانشآموز داغدار میشوند. یک اتفاق ساده و چنین تلفات سنگین ! یادم هست همان شب گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما ، به این موضوع اختصاص پیدا کرد. نکته مهم این بود که حدود پنج دقیقه طول کشید تا مجری برنامه ، ماوقع را بگوید و اینکه جریان چه بوده ؟ اشغال کردن " آنتن " برای پنج دقیقه آنهم برای بازگو کردن یک واقعه بسار بسیار زیاد است. اگر از اینفوگرافیک استفاده میشد در کمتر از سی چهل ثانیه ، ماجرا گفته میشد ضمن اینکه تصویری هم بود و "همه" میفهمیدند.
با توجه به این مثالها میتوان نتیجه گرفت اینفوگرافیک دو هدف را دنبال میکند اول ارائه اطلاعات جامع و کلی از خبر تا به حس کنجکاوی مخاطبان عام جواب بدهد. دوم ، باورپذیر کردن خبر.
در پایان این را هم اضافه کنم که اینفوگرافیک ریشه در گرافیک آموزشی دارد. گرافیکی که در خدمت آموزش و اطلاعات آموزشی قرار میگیرد و با زبان تصویر که یک زبان جهانی است به مخاطبان آموزش میدهد