بي برگ ماندهام
داني كه انتظار تو با ما چه ميكند؟
توفان ببين به پهنه دريا چه ميكند
آشفتهام چو موج به درياي زندگي
آشفتگي ببين به دل ما چه ميكند
يكدم بپرس اين همه غم اين همه بلا
در خاطر شكسته ز غمها چه ميكند
دور از بهار روي تو بي برگ ماندهام
بي برگ و بار مانده به دنيا چه ميكند؟
بنشين ز راه لطف و دمي در كنار دل
آخر بپرس اين دل تنها چه ميكند