پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
جمعه 29 بهمن 1389 12:52 PM
پرسش :
آيا تحقيق در زمينه باورهاي ديني لزومي دارد؟ تا چه اندازه لازم است؟ تحقيقات عوامانه كافي است يا تحقيقات پيچيده هم مورد نياز است تحقيق طولاني لازم است يا كوتاه؟
پاسخ :
پرسش از نسبت عقل و دين همواره مورد توجه بوده است و گرايشهاي مختلفي نسبت به پاسخ اين پرسش پديد آمده است، در اين مختصر پس از طرح ديدگاههاي مختلف به پاسخ صحيح خواهيم پرداخت:
الف: عقلگرايي حداكثري
برخي معتقدند براي آنكه نظام اعتقادات ديني واقعاً و عقلاً مقبول باشد بايد بتوان صدق آن را به گونهاي اثبات كرد كه جميع عقلا قانع شوند[1] از چنين گرايشي به عقلگرايي حداكثري يا خردگرايي افراطي ياد ميشود كليفورد رياضيدان انگليسي از قائلان به چنين ديدگاهي است او ميگويد هر اعتقاد كه بر مبناي قرائن ناكافي پذيرفته شود در خور مذمت و نكوهش ميباشد[2] عقلگرايي افراطي دچار چالشهاي جدي ميباشد كه پارهاي از آنها عبارتست از:
1. عقلگرايي افراطي مبتني بر اين اصل است كه انديشة آدمي معيار و ميزان دين ميباشد و وجود امر برتر از سطح درك و عقل انسان را باور نداشت حال آنكه اولاً دين بخشهاي مختلفي دارد و از آن جمله امور عبادي و تعبدي است كه علت بسياري از آنها بر عقل پوشيده است مانند راز وجوب 30 روز روزه يا 4 ركعت نماز در ظهر و 2 ركعت در صبح و ثانيا حتي تمامي بخشهاي اعتقادي بر عقل آشكار نيست مانند آنچه در قيامت اتفاق ميافتد و اثري كه هر عملي در حيات اخروي در پي دارد.
2. پرسش ديگري كه دربارة عقلگرايي حداكثري مطرح است اين است: آيا ميتوان اين ديدگاه را عملاً مورد استفاده قرار داد؟ به بيان ديگر، آيا عملاً ممكن است كه توصيه قائلين به عقولانيست حداكثري را اجرا كرد و صدق يك نظام اعتقادات ديني خاص را چنان معلوم كرد كه همة عقلاء قانع شوند؟
عقلانيت حداكثري فكر ميكند كه اين كار شدني است امّا در مقابل اين تلقي واقعيتي انكار ناپذير وجود دارد كه عليرغم اينكه قائلين به عقلانيت حداكثري قرنها با ديگران بحث كردهاند هيچ نظام اعتقادات دينياي چنان اثبات نشده است كه همه عقلاً قانع شوند[3] بنابراين آنچه قابل دفاع ميباشد اولاً مدلّل شدن نظام ديني براي خود شخص است نه براي همة عقلا و ثانياً مدلّل شدن بخشهايي از دين است كه بتواند موضوع تاملات عقلي قرار بگيرد و در چنگ عقل در آيد.
ب: ايمانگرايي يا فيدئيزم
ايمانگرايي ديدگاهي است كه نظامهاي اعتقادات ديني را موضوع ارزيابي و سنجش عقلاني نميداند براي مثال اگر بگوييم كه ما به وجود خداوند و عشق او نسبت به انسانها ايمان داريم، در واقع گفتهايم كه ما اين امر را مستقل از هرگونه قرينه و استدلالي پذيرفتهايم و هرگونه كوششي را كه براي اثبات يا انكار عشق خداوند نسبت به انسانها صورت پذيرد، مردود ميدانيم[4] از نظر ايمانگرايان برهان بايد مبتني بر مقدمات يا مفروضاتي باشد و از نظر يك مومن مخلص، بنيانيترين مفروضات، در خود نظام اعتقادات ديني يافت ميشوند از سوي ديگر معتقدند اگر ما كلام خداوند را با منطق يا علم مورد سنجش و داوري قرار دهيم در واقع علم و منطق را پرستيدهايم نه خداوند را[5] از نظر ايمانگرايان پژوهش عقلي و ديني «فرايندي تقريبي است كه شخص در ضمن آن رفته رفته به پاسخ نهايي نزديكتر ميشود امّا هرگز كاملاً به آن دست نمييابد هميشه قرائن ديگري هم وجود دارد كه بايد مورد ملاحظه قرار گيرد، كتابها يا مقالات ديگري هم هست كه بايد مطالعه و ارزيابي شود از نظر ايمانگرايان اصلاً ايمان يعني جست زدن و خطر كردن و «بدون خطر كردن، ايماني در كار نيست» هر چند ظاهراً اين تلقي كه ايمان مستلزم تعهد ورزيدن و تن به خطر دادن است ديدگاهي قابل فهم به نظر ميآيد امّا با مشكلات جدي روبروست كه پارهاي از آنها اشاره ميشود.
1. اگر فرض كنيم كه ايمان نوعي جهش است شخص چگونه تصميم ميگيرد كه به درون كدام ايمان جست بزند؟ ايمان اسلامي يا ايمان مسيحي يا.... بدون شك ضروري است كه پارهاي روشهاي معقول و خرد پسند در اختيار داشته باشيم تا بر مبناي آنها بتوانيم نظامهاي اعتقادي را بررسي و نظام مطلوب را برگزينيم.
2. كلام الهي را مورد ارزيابي قرار دادن در صورتي به پرستش منطقي ميانجامد كه شيفته براهينمان شويم نه تابع متعلق آن يعني در حقيقت از منطق و برهان به عنوان ابزاري استفاده كردن براي رسيدن به حقائق ديني نه تنها منافاتي با دينداري ندارد بلكه مايه دستيابي به ايمان درست ميباشد و همچنين آدمي را در برابر هجوم شبهات ديني حفظ ميكند.
3. قول به فرايند تقريبي يعني عدم دستيابي به هيچ پاسخ قطعي در باب گزارههاي ديني در شكاكيت فلسفي و گرايشهاي خرد ستيزانه ريشه دارد و با توجه به بديهيات عقلي و معجزات اقامه شده بدست انبياء نميتوان به چنين قولي ملتزم شد و وجود اختلاف در پارهاي گزارهها نميتواند مايه اثبات عدم قطعيت در تمامي گزارهها باشد.
ج: عقل گرايي انتقادي
تعريف عقلگرايي انتقادي اين است كه نظامهاي اعتقادات ديني را ميتوان و ميبايد عقلاً مورد نقد و ارزيابي قرار داد اگر چه اثبات قاطع چنين نظامهايي امكان پذير نيست [6] عقلگرايي انتقادي كه متاثر از معرفت شناسي كانت است نميتواند براي سنجش نسبت عقل و دين راهكار و پاسخي مناسب باشد زيرا اولاً همانگونه كه گفتيم اختلاف در پارهاي از گزارهها نميتواند ثابت كند كه دستيابي به قطعيت هيچ گرازهاي امكان ندارد بلكه بايد بديهيات عقلي ميتوان نظام ديني مطلوب را ثابت كرد و ثانياً عقلگرايي انتقادي كه نقدي بر ايمانگرايي است در حقيقت دچار همان چالش ميشود كه ايمانگرايان گرفتار شدند يعني براي ايمان جز حيرت و شك و سرگرداني مبنايي باقي نخواهد ماند و نتيجه چيزي جز ايمان بيمبنا نخواهد بود.
عقلگرايي معتدل
عقلگرايي معتدل كه پاسخ اسلام به نسبت عقل و ايمان است به معناي مبنا قرار دادن عقل براي بخشهايي از دين كه قابليت تاملات عقلاني را دارد در كنار تعبد و ايمان نسبت به موضوعاتي كه قابليت تأملات عقلي را ندارد و نيز طلب عقلانيت از مخاطبان مختلف به ميزاني كه توان عقلاني دارند.
اولاً بايد ميان مخاطبان تفاوت قائل شد نميتوان از همة مردم انتظار آشنايي با ادله پيچيده را داشت و يا پذيرش عقلاني تمام دين را انتظار داشت بلكه كافي است كه اعتقادات اساسي آنها عقلاني باشد يعني اصل دين و محورهاي اساسي آن مانند خدا، معاد، نبوت بطور عقلي پذيرفته شده باشد آن هم به ميزاني كه خود شخص متقاعد شده باشد و البته مطلوب آن است كه تلاش نمايد تا ميزان عقلانيت ديني خود را افزايش دهد شكي نيست عالمان دين بايد كوشش كنند تا دادههاي وحياني و دين را تا حد امكان تبيين و اثبات عقلي نمايند و شبهات و اشكالات وارد شده بر آن را دفع نمايند تا فضاي سالم و نظام متقاعد كننده براي مردم فراهم گردد.
اهميت عقل در اسلام و دعوت تمامي مردم به تفكر و تعقل خصوصاً در اعتقادات اساسي مانند وجود خدا و معاد و موظف كردن عالمان به دفاع از دين در اسلام همگي آنچه را گفتيم ثابت ميكند.
ثانيا: همة اجزاء دين به يك ميزان عقل پذير نيستند از باب نمونه اصول كلي را ميتواند عقل ثابت كند امّا كشف تمامي فلسفه احكام براي عقل امكان پذير نيست و يا اعتقادات جزيي مانند مواقف قيامت و غيره نيز در چنگ عقل نميآيد.
نتيجه آنكه تحقيقات عقلاني در باب دين مطلوب است و تا ميزاني كه به چنگ عقل ميآيد شايسته است عقل به دين پژوهي بپردازد البته كساني كه توانايي يا فرصت تاملات عقلاني را ندارند حداقل لازم است اعتقادات اساسي آنها بر عقل مبتني باشد يعني عقايد اساسي آنها بر ايشان ثابت شده باشد.
معرفي كتاب:
مباني شناخت، محمد محمدي ري شهري، بخش اول، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ چهارم 1373.
[1] . ر.ك، 74.
[2] . ر.ك: 76ـ 74.
[3] . ر.ك: 78.
[4] . ر.ك: 79.
[5] . ر.ك: 82 ـ 81.
[6] . ر.ك: 86.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب