پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
جمعه 29 بهمن 1389 12:45 PM
پرسش :
برخي از پيشگامان نوگرايي اسلامي را نام ببريد.
پاسخ :
همچنان كه اشاره شد، پيشگامان نوگرايي در دوره ي اول (غرب گرايي) عموماً زمامداران كشورهاي اسلامي بودند، كه به عنوان اولين كساني كه در مواجهه با غرب به واكنش روشن و غيرپنهان پرداختند، اغلب دغدغه هاي دنيوي و سياسي داشتند. آنها از هرگونه دغدغه ي ديني ـ فرهنگي و از هرگونه برنامه ي جامعي كه با فرهنگ اسلامي تطابق داشته باشد، فارغ بودند و از همين رو، نتيجه ي آن گرايش گسترده به غرب بود. در دوره ي دوم (غرب زدگي) پيشگامي اين جريان از آنِ به اصطلاح روشنفكراني بود كه با اعزام به غرب و تحصيل در دانشگاه هاي جديد آن، خواسته يا ناخواسته، ابزار دست استعمار شده، و به گسترش فرهنگ منحط غرب و فاصله گيري از فرهنگ اصيل اسلامي دامن زدند; هر چند بايد در واقع استعمار را پيشگام اصلي جريان غرب زدگي دانست، اما نمود ظاهري آن، انديشه هاي التقاطي روشنفكر مآبان بود.
اما در مرحله ي سوم، كه مورد بحث ماست و اساساً بايد آن را نوگرايي اسلامي يا دوره ي ظهور مصلحان مسلمان دانست، پيشگامان جريان را شخصيت هايي تشكيل مي دادند كه از قدرت و اعتبار علمي و ديني گسترده و كم و بيش جامعي برخوردار بودند; انديشمنداني كه با مصائب اجتماعي و سياسي جهان اسلام به خوبي آشنا بودند و با رويكردهايي كم و بيش همسو، به ياري مسلمانان و ارائه ي صحيح و بي شائبه ي آموزه هاي اجتماعي و سياسي آن برخاستند. در واقع، نوگرايي اسلامي را كه با خيزش عموم مردم و رهبري مصلحان مسلمان و انديشمند همراه بود، همين مرحله ي سوم تشكيل مي دهد. در اين ميان، برخي از شخصيت هاي اصلاح گر محدود به منطقه و كشور خاصي بودند و شعاع انديشه هاي آنان به بيش از يك منطقه ي خاص پرتوافشاني نكرد، اما برخي ديگر بين المللي و فرامنطقه اي بودند. سيد جمال الدين اسدآبادي، شخصيت پرآوازه اي است كه در رأس مصلحان دردمند و صاحب نفوذ جهاني قرار دارد و هر چند ايراني بود،[1] اما هيچ گونه تقيّدي به بودن در منطقه ي خاصي نداشت، بلكه دغدغه ي فكري وي عالم گير و فراگير بوده و از جزءنگري فارغ بود.
در هر صورت، چنان كه بخواهيم به برخي از شخصيت هايي كه دغدغه ي آنها فراتر از صرف مسائل سياسي بود و معمولاً در بند حل مسائل اجتماعي ـ سياسي مسلمانان در قالب دين و فرهنگ آنها بودند، بپردازيم، نبايد از شخصيت هاي زير غفلت نماييم:
سرسيد احمدخان (1817 ـ 1898)، امير علي (1849 - 1928) و محمد اقبال (1877 ـ 1938) از هند و پاكستان; عبدالحميد بن باديس (1889 ـ 1940)، عبدالقادر المغربي (1867 ـ 1907) و ابوشعيب الدوخالي (1878 ـ 1937) از مغرب; عبدالرحمن الكواكبي (1854 ـ 1902)، محمد كردعلي (1876 ـ 1952)، شكيب ارسلان (1869 ـ 1946)، محمد رشيد رضا (1865 ـ 1935) از منطقه ي هلال بارور (الهلال الخضيب); و شيخ محمد عبده (1849)، محمد فريد وجدي (1875 ـ 1954) و احمد امين از مصر; سيدجمال الدين اسدآبادي و مرحوم آيت الله حسين نائيني (1860 ـ 1936) از ايران.
البته همه ي اين انديشمندان از صلابت كافي در ارائه ي مسائل ديني برخوردار نبودند، بلكه كم و بيش دچار سوء برداشت ها و افراط و تفريط هايي نيز شدند. از همين رو، سيد جمال الدين اسدآبادي، به درستي، به مقابله با انديشه هاي سر سيد احمدخان در هند برخاست و خطر برداشت هاي نادرست وي از اسلام را گوشزد كرد، كه در پاسخ به پرسش بعدي به اين مسأله خواهيم پرداخت.
[1] . براي تحقيق و تفصيل بيشتر درباره ي اين مطلب، ر.ك: سيد محمد محيط طباطبايي، سيدجمال الدين اسد آبادي و بيداري مشرق زمين.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب