0

پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
جمعه 29 بهمن 1389  12:45 PM

پرسش :

برخي از اصول و مسائل اساسي مورد اتفاق نوگرايان مسلمان را بيان كنيد.

پاسخ :

هر چند هر يك از نوگرايان و اصلاح انديشان از منظرها و ديدگاه هاي خاصي برخوردار بودند كه آنها را از ساير متفكران متمايز مي سازد ـ و اين بحثي است كه بايد جداگانه به آن پرداخته شود ـ اما چنانچه بخواهيم به برخي از مسائل و اصول عمده ي حركت اصلاح گرايي و نوانديشي، كه كم و بيش مورد اتفاق همه ي پيشگامان آن مي باشد، اشاره كنيم، مي توانيم امور زير را برشماريم:
1. تأكيد بر ابعاد اجتماعي، اخلاقي و سياسي اسلام: همه ي نوگرايان بيش از آن كه بر ابعاد متافيزيكي و فلسفي اسلام توجه كنند، بر ابعاد اجتماعي و اخلاقي و سياسي آن تأكيد ميورزيدند. استدلال آنها اين بود كه از آن جا كه اسلام بايد با نيازها و مسائل و مقتضيّات روز مسلمانان مرتبط باشد، بايد آنها را در اداره ي زندگي روزمره شان ياري دهد. اصلاح گرايان با اين اعتقاد كه تعاليم اسلام بهترين تعاليمي است كه بشريت به خود ديده، چنين نتيجه مي گرفتند كه هيچ ايده ي ارزشمندي نمي تواند در تعارض با اسلام باشد.[1] آنها در اين راستا به توجيه عقلي احكام شريعت پرداخته، درصدد هماهنگ ساختن اين تعاليم با مسائل عصر نوين برآمدند.[2]
2. تأكيد بر زدودن خرافه ها و افزوده هاي بي پايه از اسلام: اسلام و تعاليم اسلام از ره آورد برخي از سلسله ها و حلقه هاي صوفيه و نيز بعضي از برداشت هاي خشك و جمودآميز، دچار برخي از خرافات و افزوده هاي نادرستي شده بود كه همه ي انديشمندان اصلاح گر، پيرايش و تصفيه ي آنها را ضروري مي دانستند و انجام اين وظيفه، مستلزم بازگشت به منابع اصلي اسلام يعني قرآن و سنت و تفسير و تبيين دوباره ي آنها بود. اين اعتقاد نوگرايان، هر چند به گفته ي برخي، به ويژه متأثر از نهضت وهابيت بود، اما نحوه ي به كارگيري آن بسيار متفاوت بود. هدف نوگرايان، نه رهيافتي ظاهري و خشك به نصوص، بلكه استنباط و به دست آوردن روح و جوهر اسلام در وراي قواعد خشك و بينش قشري علماي چاكر حكومت بود،[3] تا از اين طريق بين قوانين عام و كلي اسلام و قوانين خاص آن كه اعتبار آن محدود به زمان خاصي است، تمايز قائل شوند.[4]
همچنان كه گفتيم، سيد جمال الدين اسدآبادي اين اصل را در قالب بازگشت به اسلام نخستين مطرح مي ساخت. او معتقد بود كه جامعه ي اسلامي بيمار است و نجات و رستگاري آن در خود اسلام است، بنابراين تصريح مي كرد: «هر مسلماني بيمار است و درمانش در قرآن است».[5] البته منظور او از اين تأكيد، صرفاً مراجعه به قرآن نبود، بلكه در كنار آن، بازگشت به سنّت معتبر و سيره ي سلف صالح را ضروري مي دانست.[6] جنبش اصلاح گرايي، با چنين اعتقادي كه داشت، اسلام را براي هميشه معتبر و مرجع دانسته و عامل انحطاط مسلمانان را در درك نادرست آنها از اسلام مي دانست، نه درخود اسلام. بدين قرار، بيماري اجتماعي و سياسي جوامع اسلامي، ريشه در خود مسلمانان دارد، نه اسلام.[7] از اين رو آنها بايد درك خود را از اسلام تصحيح كرده و به تعبير سيد جمال «لوح عقول خود را از كدورات و خرافات و زنگ هاي عقايد باطله و وهميّه پاك كنند».[8] سيد جمال، نخستين ركن دين اسلام را پاك كردن عقول از زنگ خرافات و كدور اوهام و آلايش وهميّات با صيقل توحيد و تنزيه مي دانست.[9] عقايد خرافي، حجاب ضخيمي است كه همواره بين انسان و حقيقت حائل مي شود.[10]
3. رد برداشت هاي قشري و قرون وسطايي از اسلام: تجددگرايان، برداشت خشك و سنّتي از اسلام را رد كرده و به جانبداري از اجتهاد، كه زماني اقبال، آن را اصل حركت در اسلام ناميد، پرداختند.[11] به تعبير برخي، «نخستين گام اصلاح گرايي، گذر از تبعيّت كوركورانه از تفسير سنّتي به رهيافتي نو و آزادتر بود.»[12] اصراري كه آنها در اين زمينه بر اجتهاد كردند، منجر به آن شد كه بر ابعاد عقلي دين، يعني نقش عقل، آزادي انديشه و اراده ي فردي تأكيد كنند.[13] اما برخي از نوگرايان دچار افراط شده و لغزش هايي نشان دادند; مثلاً تأكيد عبده بر تفسير عقلي اسلام، به صدور برخي از فتاواي جديد انجاميد; فتاوايي از قبيل جواز خوردن گوشت ذبح شده به وسيله ي غير مسلمانان و سپردن پول به بانك هاي ربوي و...[14] و متأسفانه اموري از اين دست بود كه باعث شد تا برخي با برداشت هاي نادرست، جنبش اصلاح گرايي اسلامي را با شورش پروتستان و عبده را با «لوتر» مقايسه كنند; در حالي كه چنين مقايسه اي نابجا و دور از انصاف است.[15] چرا كه بستر پروتستانتيزم غربي با بستر و شرايط و موقعيت محمد عبده كاملاً متمايز مي باشد و از اين رو چنين مقايسه هايي بي مبناست.[16]
4. تأكيد بر اتحاد مسلمانان و پرهيز آنها از تفرقه: در اين مورد، بيشترين دل مشغولي از آن سيد جمال الدين اسدآبادي و كواكبي بود; با اين تفاوت كه سيد جمال بيشترين توجه را بر اتحاد مسلمانان جهت مبارزه با استبداد و استعمار خارجي و نفوذ بيگانگان، و كواكبي بيشترين توجه را بر اتحاد مسلمانان در مبارزه با استبداد داخلي و خودكامگي حكام اسلام، داشت. سيد جمال الدين در يكي از بيانات دردمندانه و حاكي از تأسف عميق خود مي نويسد:
مسلمانان اتفاق كردند كه اتحاد و اتفاق با يكديگر نداشته باشند; دريغا كه هر يك مانند خوره همديگر را مي خورند، تيشه به ريشه ي هستي خود مي زنند! براي خرسندي دشمنان محمد(صلي الله عليه وآله)پشت به قبله كنند! قرآن مجيد را نديده انگارند! غرب زدگي را سرمايه ي افتخار خود و خاندانشان پندارند![17]
5. خردگرايي و نفي تقليد در اصول و عقايد پايه: همه ي مصلحان، كم و بيش بر پيروي از عقل و نكوهش تقليد پاي مي فشردند و در اين امر، بيشترين تأثير را از قرآن مجيد و تعاليم حيات بخش آن پذيرفته بودند. سيد جمال الدين اسدآبادي به عنوان فيلسوفي تيزبين كه همه ي مشكلات جوامع مسلمان را از نزديك لمس مي كرد، بر آن بود كه يكي از اموري كه در رسيدن هر امتي به مدارج كمال و به دست آوردن سعادت كامل و حقيقي بسيار مؤثر است، پيروي از عقل و براهين و ادله متقن مي باشد. از نظر او، امت ها بايد از پيروي ظن و گمان در عقايد دوري گزيده و به صرف تقليد از آباء و اجداد خود بسنده نكنند; چرا كه اين امر «عقل» را از انديشه و تفكر بازداشته و بلادت و غبادت را بر آن مستولي مي كند و سرانجام عقل را از درك خير و شر ناتوان مي گرداند.[18]
در اين راستا، دين اسلام ديني است كه همواره اعتقاد بدون دليل و پيروي از حدس و گمان را مذمت كرده، در امور مختلف، مطالبه ي دليل را فراروي متدينان مي گذارد و همه ي سعادت ها را نتيجه ي پيروي از خرد و بينش مي شمارد و ضلالت را به بي عقلي و عدم بصيرت نسبت مي دهد و براي هر يك از اصول عقايد، به نحوي كه عموم را سودمند افتد، اقامه ي حجت مي نمايد و گذشته از آن، غالب احكام را با حكمت ها و فوائد نهفته در آنها بيان مي كند.[19]
عبده نيز بر عقل و پيروي از آن تأكيد مي كرد و نخستين مرحله در روند احياء را «رهانيدن فكر از زنجيرهاي استدلال تقليدي» مي دانست.[20]
گرايش به عقل در ميان انديشمندان اصلاح گر، و رواج عقل گرايي در جريان اصلاح گرايي، هر چند گاه دچار افراط و زياده روي گرديد، اما در مجموع فوائد متعددي در پي داشت; از جمله آن كه به تفكر اصلاح گرايي قابليت تحرك بيشتري بخشيد و نيز دگرگوني و تحوّل عملي و قطعي را آسان تر كرد: «تئوري از راه كاربرد اصطلاحات عقلي آسان تر با عمل ميزان شد. در اين كار، عقل گرايي به مثابه ي اساس تفسير، شرط لازم واكنش روان شناختي را فراهم آورد، كه روي هم رفته در مقوله هاي قالبي تفكر محافظه كارانه وجود نداشت».[21]
[1] . The Encyclopedia Of Religion, Vol. 10, P. 15.
[2] . حميد عنايت، سيري در انديشه ي سياسي غرب، ص 154.
[3] . همان.
[4] . The Encyclopedia Of Religion, Vol. 10, P. 15.
[5] . هشام شرابي، روشنفكران عرب و غرب، ترجمه ي عبدالرحمن عالم، ص 34.
[6] . بررسي اجمالي نهضت هاي صدساله ي اخير، ص 21.
[7] . روشنفكران عرب و غرب، ص 34.
[8] . سيد جمال الدين الحسيني اسدآبادي، حقيقت مذهب نيچريه، به سعي و اهتمام حاج شيخ صادق كتبي و شيخ محمد ابراهيم، ص 60.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . The Encyclopedia Of Religion, Vol. 10, P. 15.
[12] . روشنفكران عرب و غرب، ص 31.
[13] . The Encyclopedia Of Religion, Vol. 10, P. 15.
[14] . Ibid.
[15] . روشنفكران عرب و غرب، ص 32.
[16] . براي تفصيل بيشتر، ر. ك: معرفت، ش 39، محمد لگن هاوزن، صص 91 ـ 97.
[17] . سيد جمال الدين و انديشه هاي او، صص 70 ـ 71 و براي مطالعه و آگاهي از تأكيد كواكبي بر وحدت مسلمانان و مبارزه با استبداد، ر. ك: معرفت، ش 43، حسن السعيد: «تقابل استبداد و دين در انديشه ي كواكبي» ترجمه ي منصور نصيري، صص 87 ـ 97.
[18] . حقيقت مذهب نيچريه، ص 63.
[19] . همان، ص 64.
[20] . روشنفكران عرب و غرب، ص 44.
[21] . همان، ص 45.
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها