پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
جمعه 29 بهمن 1389 12:44 PM
پرسش :
لازمه ي حكومت و سياست، خردورزي و استفاده از عقلانيتِ ابزاري است، در حالي كه دينْ اطاعت و تسليم محض در برابر احكام الهي را مي طلبد. آيا اين حاكي از ناسازگاري دين با سياست نيست؟
پاسخ :
در اسلام عقل از جايگاه برجسته اي برخوردار است و نتايج عقلي مورد پذيرش دين است. و تسليم محض وجود ندارد. حتي پذيرفتن برخي مسائل ديني در اسلام مبتني بر پشتوانه هاي عقلي است. براي روشن شدن اعتبار و كارآمدي عقل در اسلام و از جمله سياست كه بخشي از دين است، ابتدا با مراجعه به آيات و روايات، فهرستوار به ترسيم ديدگاه اسلام در باب كارآمدي و منزلت عقل مي پردازيم:
1. مفهوم عقل
عقل در لغت به معناي حبس و امساك است[1] و به معناي تدبر، حسن فهم، ادراك و انزجار نيز به كار رفته است;[2] و در اصطلاحِ حكما تقسيماتي دارد; از جمله: عقل نظري و عقل عملي. عقل نظري قوه اي است از قواي ادراكي نفس كه هست ها و حقايقي را كه مربوط به افعال آدمي نيستند درك مي كند[3] و عقل عملي قوه اي از قواي نفس آدمي است كه بايدها و نبايدها و حقايقي را كه مربوط به افعال آدمي است، درك مي كند.[4]
عقل در روايات و آيات به همان معناي لغوي و عرفي است; يعني مركز فكر و انديشه كه از ويژگي هاي آن، تركيب، تجزيه، تجريد، انتزاع، تعميم و تعميق مفاهيم ذهني است.[5] در فرهنگ اسلامي عقل از جايگاه رفيعي برخوردار است و به عنوان حجت باطني و هم رديف پيامبران الهي شمرده شده است. از حضرت صادق(عليه السلام) نقل شده است كه پايه ي شخصيت انسان عقل است و عقل سرچشمه ي هوشياري و فهم و حفظ دانش است.[6] اگر عقل آدمي در جهت عبوديت باشد، همان عقلي است كه در روايات از آن تمجيد شده و مايه ي عبوديت شمرده شده است و اگر مغلوب شهوات گردد و در خدمت قواي پست آدمي قرار گيرد، از آن به شيطنت و نكرا ياد شده است.[7]
با توجه به آنچه گذشت، عقل به معناي صحيح از ديدگاه روايات، عقلي است كه انسان را به انسانيت و عبوديت رهنمون كند، نه عقلي كه اسير نفس باشد. اما تفاوت عقل در فرهنگ اسلامي با عقلانيت ابزاري آن است كه عقلانيت ابزاري يعني عقلي كه بر اساس داده هاي علوم تجربي به تجزيه و تحليل و محاسبه و تنظيم ناظر به اهداف مشخص شده و به تشخيص روش ها و ابزارهاي مورد نياز مي پردازد،[8] در حالي كه عقل در فرهنگ اسلامي - همان گونه كه گذشت - جنبه ي شناختاري دارد; يعني تشخيص ابزارها و روش ها و تنظيم داده ها و محاسبه، بخشي از كارايي عقل است و جنبه ي ديگر آن، كشف حقايق نظري (با عقل نظري) و حقايق عملي (با عقل عملي) است و اكنون در بند بعد بررسي مي كنيم كه چنين عقلي چه جايگاهي در اسلام دارد و اعتبار و كارآمدي و منزلت آن به چه ميزاني است (البته در اين جا تنها به منزلت و كارآمدي آن در ارتباط با سياست پرداخته مي شود; زيرا سؤال مربوط به نقش عقل در حكومت و سياست از ديدگاه دين است).
2. منزلت و كارايي عقل در اسلام
در اسلام عقل محترم شمرده شده، حتي يكي از منابع شريعت اسلامي به شمار رفته است. اكنون به تبيين جايگاه عقل در اسلام مي پردازيم:
الف) عقل منبع شريعت اسلام
شيعه و سني، اخباري و اصولي و اشعري و غير اشعري، دست كم منبع بودن عقل براي استنباط برخي احكام را پذيرفته اند.
مرحوم محقق مي فرمايد:
مستند احكام نزد ما (شيعيان) پنج چيز است: قرآن، سنت، اجماع، عقل و استصحاب.
بي ترديد اين نظر همان نظريه ي معروف شيعه است، با اين تفاوت كه استصحاب را مستقل از بقيه محاسبه كرده است.[9]
محمد غزّالي كه اشعري است نيز عقل را از جمله منابع احكام ذكر مي كند.[10]
ب) عقل ابزار شناخت منابع اسلام
عقل در تفسير صحيح ساير منابع و برداشت منطقي از آنها، تبيين بسياري از موضوعات وابسته به مصلحت و مفسده و سنجش رابطه ي منابع با يكديگر كارايي دارد،[11] تا جايي كه مي توان گفت عقل تمامي دين اسلام را در بر مي گيرد; چنان كه امام صادق(عليه السلام) فرمود:
انّ اوّل الامور و مبدأها و قوّتها و عمارتها التي لا ينتفع شيء الاّ به، العقل;[12] آغاز و منشأ هر چيز و نيرو و آباداني آن، كه هر سودي تنها به او مربوط است، «عقل» است.
تعبديات اسلام نيز بر اساس عقل است; يعني انسان بايد دين حق را به نحو عقلاني و عقايد ديني را با تحقيق تشخيص دهد و در احكام نيز از مجتهدي پيروي كند كه به علم و عدالت او آگاهي پيدا كرده است; يعني هم تقليد شيوه اي است كه عقل براي «رجوع ناآگاه به آگاه» پيشنهاد مي كند و هم شخص در مصداق مجتهد مورد تفحص بايد خود به نتيجه برسد و علم و عدالتش نزدش محرز گردد.
ج) آثار عقل در اسلام
توجه به عقل و به كارگيري آن، ثمرات چشم گيري دارد كه اسلام به آنها اشاره كرده است. نمونه اي از اين آثار را ذكر مي كنيم:
ــ امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:
ثمرة العقل الاستقامة;[13] ميوه ي خرد، استقامت بر حق است.
ثمرة العقل لزوم الحق;[14] ميوه ي عقل، جدا نشدن از حق است.
ثمرة العقل صُحبة الاخيار;[15] ميوه ي عقل، هم نشيني با نيكان است.
ثمرة العقل مداراة الناس;[16] ميوه ي عقل، مدارا كردن با مردم است.
ثمرة العقل مقت الدنيا و قمع الهوي;[17] ثمره ي عقل دشمني دنيا و كوبيدن خواهش هاي نفساني است.
بالعقل صلاح كل امر;[18] صلاح هر كاري به وسيله ي عقل است.
لا غني اكبر من العقل;[19] بي نيازي اي بزرگ تر از عقل نيست.
ـ امام حسن (عليه السلام) مي فرمايد:
بالعقل تدرك الداران جميعاً;[20] با عقل هر دو جهان به دست مي آيد.
ــ امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد:
انما يدرك الخير كله بالعقل و لا دين لمن لاعقل له;[21] تمام خوبي ها با عقل درك مي شود و كسي كه عقل ندارد دين ندارد.
به هرحال با مروري بر منابع اسلامي درمي يابيم كه خردورزي در دين و مسائل زندگي نه تنها منفي شمرده نشده، بلكه در برخي موارد ضروري و واجب دانسته شده است.
3. عقل، دين، سياست
شكي نيست كه خردورزي، پذيرش يا انتقاد عملكرد و انديشه ها و عقايد و سياست ها را به دنبال دارد. با بررسي سيره و بيانات امام علي(عليه السلام)كه در دوره ي خلافت خويش به ترسيمِ نمايي از حكومت اسلامي پرداختند، جايگاه خردورزي را در حاكميت اسلامي بررسي مي كنيم.
ــ پيش از جنگ جمل، شخصي نزد امام آمد و گفت: هر دو گروه جزء اصحاب پيامبرند، چگونه حقانيت يك طرف را تشخص دهيم؟ امام فرمود:
تو دچار اشتباه شده اي، به درستي كه حق و باطل توسط شخصيت مردان شناخته نمي شود. ابتدا حق را بشناس، آن گاه اهلش را هم مي شناسي و باطل را بشناس، آن گاه اهلش را هم مي شناسي.[22]
بنابراين، امام كه حاكم حكومت ديني است با شبهه و پرسشي كه در ذهن شخص پيدا شده است از موضع قدرت برخورد نمي كند و او را از خردورزي نهي نمي نمايد، بلكه او را به تفكر و انديشه در حق توصيه مي كند و حتي شيوه ي تشخيص راه حق را به او نشان مي دهد.
ــ در زمان حكومت امام علي(عليه السلام) برخي از بزرگان و صحابه به علت مصاحبتشان با پيامبر تقاضاي سهم بيش تري از بيت المال مي نمودند، امام علي(عليه السلام) پيش از تقسيم بيت المال در ضمن خطبه اي، آنان را چنين مورد خطاب قرار داد:
آن كس كه مي انديشد به سبب مصاحبتش با پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر ديگران برتري دارد، بايد بداند كه ملاك برتري چيز ديگري است. برتري از آنِ كسي است كه نداي خدا و پيامبر را پاسخ بگويد و آيين اسلام را بپذيرد; در اين صورت همه ي افراد از نظر حقوق با ديگران برابر خواهند بود. شما بندگان خداييد و مال، مال خداست و ميان شما بالسويه تقسيم مي شود.[23]
از اين برخورد روشن مي گردد كه در حكومت اسلامي اساس بر آن است كه حاكميت در برابر انتقادها و شيوه هاي حكومتي خويش پاسخ گو باشد و بر همين اساس حضرت با آنان با استدلال و خردورزي برخورد مي كند، نه با استفاده از قدرت سياسي; و اين نشان دهنده ي جايگاه مهم عقل و خردورزي در سياست اسلامي است.
نتيجه
از آنچه گفتيم روشن گرديد كه:
اوّلا، در دين نه تنها عقلانيت ابزاري (استفاده از عقل در تشخيص شيوه ها و تنظيم داده ها و هماهنگ سازي آنها با اهداف)، بلكه عقل به طور كلي (عقلي كه مي تواند كاشف حقيقت و كاوشگر در منابع ديني باشد) نيز محترم شمرده شده است و آثار خير تماماً بر خردورزي بار شده و عقل به عنوان حجت باطني الهي منزلت يافته است.
ثانياً، در دين، اطاعت از احكام الهي نيز بايد بر اساس عقل باشد; يعني حجيت منابع احكام (قرآن، سنت و عقل) بايد با عقل ثابت شده باشد و اساس دين و ورود به دين بايد با تشخيص عقلي باشد، نه تقليد و اكراه و اجبار; و اين اوج منزلت عقل در اسلام است.
ثالثاً، نشان داديم كه به طور عملي نيز در حكومت علوي، نه تنها خردورزي و انتقاد و اشكال نهي نشده، بلكه حضرت در برابر انتقادها و اشكالات ديگران، خردورزانه با آنها برخورد مي كردند و با ارائه ي استدلال، آنان را به تفكر و انديشه و تشخيص حق تشويق و راه نمايي مي كردند.
و رابعاً، بايد مسلمانان با تعقل و انديشه (عقل به منزله ي كاشف يا منبع) و با مراجعه به متون ديني، سياست اسلامي را كشف كنند و بهترين شيوه ي حكومت و لوازم آن را به دست آورند. امام علي(عليه السلام) به مالك اشتر كه والي مصر شده بود مي فرمود:
با دانشمندان فراوان گفتوگو كن و با حكيمان فراوان سخن در ميان نه، در آنچه كار شهرهايت را استوار دارد و نظمي را كه مردم پيش از تو بر آن بوده اند برقرار سازد.[24]
[1] . حسن المصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن، ج 8، ذيل واژه ي عقل، ص 194.
[2] . همان.
[3] . شرح اصول كافي، مقدمه، ص 30 - 34.
[4] . همان.
[5] . محمد محمدي ري شهري، مباني شناخت، ص 201.
[6] . ابراهيميان، معرفت شناسي در عرفان، ص 123.
[7] . مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ج 1 و 2، ص 168.
[8] . محمدسعيد بهمن پور، فراز و نشيب عقلانيت، ص 54.
[9] . محقق، المعتبر، ص 5.
[10] . محمد غزالي، المستصفي، ج 1، ص 100.
[11] . ابوالقاسم علي دوست، فقه و عقل، ص 20.
[12] . كليني، همان، ج 1، ص 33.
[13] . سيدحسين شيخ الاسلامي، غرر الحكم، ج 2، ص 954 - 955.
[14] . همان.
[15] . همان.
[16] . همان.
[17] . همان.
[18] . همان.
[19] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ص 397.
[20] . همان.
[21] . همان.
[22] . مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه ي علي(عليه السلام)، ص 134-136.
[23] . نهج البلاغه، ترجمه ي فيض الاسلام، ص 252.
[24] . سيدكاظم محمدي و محمد دشتي، المعجم المفهرس الالفاظ نهج البلاغه، ص 174.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب