پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:42 PM
پرسش :
آيا ميتوانيم خود را مسلمان بدانيم، در حالي كه دين ما تقليدي محض است؟
پاسخ :
هر چند قرآن كريم، در آيات متعدد با هرگونه تقليد مبارزة پيگير دارد و پيوسته از پيرويهاي نسنجيده انتقاد ميكند و انسان را دعوت به تعقل و انديشه در همة امور مينمايد.
ولي براي پاسخ به پرسش فوق كافي است به كلمه تقليد و تقليدي بودن توجه نماييم. براي كلمة تقليد دو معنا نقل شده است: 1. يك معني معمولي كه در عرف عام فهميده ميشود و لفظ «تقليد» در مكالمات روزمره در آن به كار ميرود و يك معني علمي كه در كتابهاي فقهي و اصولي از آن بحث ميگردد، آن چه مسلم است معني دوم هيچ گونه ارتباطي با معني اول ندارد و ايراد شما در واقع متوجه معني اول است. در گفتار روزانه به كارهاي بيرويه افرادي كه چشم و گوش بسته پشت سر ديگران ميافتند و اعمال نادرست آنها را تكرار ميكنند، تقليد گفته ميشود. اين گونه پيروي كوركورانة افراد بيخبر از بيخبراني همانند خود، به طور قطع عملي است بسيار زشت و زننده،نه با منطق سازگار است و نه با روح تعليمات اسلام و هيچ آدم با شخصيت و بافكري حاضر نميشود كه چشم و گوش بسته دنبال اين و آن بيفتد و هـر عمل بيرويهاي را كه ديگران انجام ميدهند، او نيز انجام دهد. اين همان تقليد است كه بتپرستان براي توجيه اعمال خود به آن متوسل ميشدند و ميگفتند آيين بت پرستي، آيين نياكان ماست و ما حاضر نيستيم كه از پيروي آنان چشم بپوشيم.
قرآن كريم، از منطق آنان چنين ياد ميكند: «انا وجدنا آبائنا علي امّة و انّا علي اثارهم مقتدون»؛ (زخرف، 23) ما پدران خود را بر آييني يافتيم و به آثار آنان اقتدا ميكنيم. آنان در اينكار احمقانه روي اعمال ابلهانة پدران خود تكيه ميكردند و چشم و گوش بسته، از آيين خرافي آنان پيروي مينمودند.
اين همان تقليدي است كه سرچشمة توسعة بسياري از مفاسد اجتماعي و چشم هم چشميها و مدپرستيها و آلودگيهاست. اين همان تقليدي است كه در شعرمولوي به آن اشاره شده است: خلق را تقليدشان بر باد داد...
فردي كه دينش، تقليد محض است، از نظر آيات و روايات به صرف گفتن: «لا اله الّا الله...»، مسلمان محسوب ميشود و احكام بر او بار ميگردد، هر چند اسلام آوردن با ايمان آوردن كه مرحلة بعدي آن است و باور داشتن به احكام اسلامي از روي دليل و برهان، فرق دارد.
كمال اسلام به اين است كه انسان از روي انديشه و مطالعه به مباني دين اعتقاد پيدا كند و خود را در صف مؤمنين قرار دهد، زيرا هر جا در قرآن كريم، صحبت از ثواب و پاداش اخروي و مقبوليت اعمال است، روي سخن با مؤمنيني است كه با علم و آگاهي و با نيت رسيدن به قرب الهي، مبادرت به انجام اعمال خير شدهاند: «ان الانسان لفي خسر الّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات»؛[1] آيا تقليد به معناي دوم و اصطلاح علمي آن به معناي: «مراجعه افراد غيرمتخصص به افراد متخصص در مسائل تخصصي و علمي است» يعني در تمام مسائل علمي كه نياز به تخصصهايي دارد و آگاهي بر آن در گرو مطالعه و بررسيهاي ساليان دراز است، افرادي كه وارد به آن رشته نيستند، به هنگام نياز به دانشمندان و صاحبنظران و متفكران مورد اعتماد مراجعه كنند و از افكار آنان استفاده نمايند. اين معنا از تقليد كه در كتب علمي به آن اشاره شده است و گاهي از آن به مراجعة غيرعالم به عالم تعبير ميشود، اساس زندگي بشر در تمام مسائل صنعتي و كشاورزي و پزشكي و امثال آن است. اگر يك روز اين موضوع از زندگي بشر برداشته شود، يعني هيچ بيماري به پزشكي مراجعه نكند، هيچ انساني به معمار و مهندس رجوع ننمايد، هيچ فردي در مسائل حقوقي با حقوقدانان مشورت نكند و هيچ كس به هيچ كارشناس و ميكانيك و متخصصي در مسائل گوناگون بازگشت ننمايد، تمام زندگي اجتماعي فرو ميريزد و هرج و مرج در تمام شئون آشكار ميشود.
مسائل ديني نيز از اين قانون مستثنا نيست، البته بايد دانسته شود كه چنين نيست كه تمام دين اسلام تقليدي محض حتي به نوع صحيح آن باشد بلكه بخش اعظم اصلي و گوهر دين كه همان معارف عقلي ديني است تقليدي نيست و اصلاً دستور خود دين اسلام است كه در اين بخش تقليد جايز نيست و نياز به تبيين و تحقيق علمي و عقلي و منطقي است لذا در اصول عقايد ديني، يعني شناختن خدا و مسئله توحيد و صفات الهي و مباحث نبوت و جانشينان او ـ عليهم السّلام ـ و روز رستاخيز، همة مردم بايد تحقيق كنند و تحقيق در اين مسائل، كار مشكل و پيچيدهاي نيست و هر كس ميتواند اين چند اصل را با دليل و منطق به فراخور فهم و معلومات خود دريابد، ولي در مسائل مربوط به فروع دين يعني احكام اسلامي در باب عبادات، معاملات، سياسات اسلامي، احكام مربوط به فرد وخانه و اجتماع، نماز، روزه، جهاد، ديات، حدود، قصاص و هزاران مسائل مختلف و مربوط به قسمتهاي زندگي انسانها، هرگز همة افراد نميتوانند، شخصاً تخصص پيدا كنند و احكام را از منبع ديني ـ قرآن، حديث، عقل و اجماع ـ استفاده نمايند.
بنابراين ناچارند دربارة اين گونه مسائل به دانشمندان و صاحبنظران دلسوز و مورد اعتماد مراجعه نمايند.
اين گونه مراجعه به دانشمندان، پيروي بدون دليل نيست، بلكه اين پيروي و اقتباس، پيوسته آميخته با يك دليل عقلي و منطقي است و آن اين كه: «نظرية شخص عالم و دانشمند و متخصص ـ به خصوص درحالي كه بينظر هم باشد ـ به حقيقت بسيار نزديكتر است و غالباً از حقيقت جدا نيست.» و اگر هم در آن اشتباه باشد، اشتباهات او محدود است، در حالي كه اگر شخص بياطلاع بخواهد به ميل و عقيدة شخصي خود كار كند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.
جهت آگاهي بيشتر ميتوانيد به كتب زير مراجعه نماييد:
1. كتاب مرجعيت و روحانيت، علامه طباطبايي، مقالة اجتهاد و تقليد در شيعه، ص 13 ـ 22 و 35 ـ 68، سال انتشار 1341.
2. اخلاق در قرآن، ج 1، استاد مصباح يزدي، ص 123 ـ 124، 130، 304، 306، نشر مؤسسه آموزشي امام خميني.
3. آشنايي با قرآن، شهيد مطهري، ص 50، انتشارات صدرا.
حضرت ابالحسن علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:
ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لأتّبعونا؛ اگر مردم محاسن و تعاليم معارف ما را ميدانستند از ما پيروي ميكردند.
(چهل مجلس، هزار حديث)
[1] . عصر، 2 و 3.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب