پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:40 PM
پرسش :
چرا ما به دين اسلام علاقهمنديم؟
پاسخ :
بدون شك علاقه ما به دين اسلام ريشه در فطرت دارد. اسلام ديني فطري است كه با هويت و ساختار بنيادي وجود ما تناسب دارد. انسان به طور فطري يك سلسله نيازهاي اصيل دارد كه اسلام در شناساندن آن نيازها و پاسخگويي به آنها بسيار موفق بوده است يكي از دستوراتي كه خداوند به ما انسانها داده اين است كه «فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة الله التي فطر الناس عليها»[1] پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتي است كه خداند، انسانها را بر آن آفريده است. از اين رو انسان به اندازهاي كه از پاكي دروني برخوردار باشد و به ميزاني كه فطرت او پوشيده نشده باشد به همان ميزان به دين حق، دين توحيدي يعني دين اسلام علاقه و عشق ميورزد. براحتي ميتوان ميان دشمنان اسلام و دوستان واقعي اسلام كه به اسلام عمل ميكنند مقايسه كرد و وجود ناپاكي در دشمنان اسلام و بودن طهارت در روح و روان دوستداران و عمل كنندگان به اسلام را مشاهده كرد.
يكي از سياستمداران غرب در ترس از فرهنگ اسلامي به جهت جلوگيري از استعمار ميگويد: «ما غربيها در دهة 1980 از وسايل نظامي و ابزار جنگي شوروي و اقمارش نميترسيم زيرا ما هم مسلح به سلاح نظامي هستيم لكن از حضور فرهنگ اسلامي انقلاب اسلامي ايران ميترسيم.»[2] به هر حال انسانهايي كه ستمگر و حقستيز نباشند با شناخت اسلام به آن علاقمند ميشوند. زيرا اسلام با فطرت كه در فرهنگ و معارف اسلامي جايگاه ويژهاي دارد[3] تناسب دارد پرسشگر گرامي اكنون در چند محور هماهنگي اسلام با فطرت انساني را تبيين ميكنيم تا راز علاقمندي به اسلام روشن گردد:
محور اول: انسان و حقيقتجويي
علم و دانش بن مايه آدمي است و همانطور كه مولوي شاعر مسلمان نيز گفته است:
اي برادر تو همان انديشهاي ما بقي تو استخوان و ريشهاي
از اين رو يكي از فطريات و نيازهاي اصيل آدمي، علم جويي و حقيقتطلبي است اندك توجهي به قرآن، كتاب آسماني مسلمانان و سخنان و سيرة معصومان و بزرگان دين اسلام نشانگر جايگاه بلند و رفيع علم آموزي در اسلام است.
قرآن كريم ميفرمايد: «قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون» (زمر، 9)
بگو آيا دانايان با نادانان برابرند (هرگز)
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: طلب العلم فريضه علي كل مسلم»[4] فرا گرفتن دانش بر هر مسلماني واجب است. امام علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «اكتسبوا العلم يكسبكم الحياة»[5] كسب علم كنيد تا براي شما زندگي را كسب كند. و تأكيدات بر علم آموزي به درجهاي است كه ميتوان گفت يكي از ويژگيهاي امت اسلامي عالم بودن است.[6]
اين تأكيدات اسلام بر علم آموزي موجب گرديد تا مسلمانان در تاريخ بنيانگذار يكي از تمدنهاي بزرگ باشند و به عبارت ديگر جزو عوامل اصلي و پايهاي پيدايش دستآوردهاي علمي و صنعتي امروز غرب به شمار روند.
مونتگمري وات يكي از متفكران غربي در اين باره مينويسد: «جهان اسلام نه تنها در توليدات مادي و اختراعات تكنولوژي و در زمينههاي علم و فلسفه با اروپا شريك است بلكه اروپا را وادار كرد تصوير جديدي از خود به وجود آورد كه موجب بيداري آنان گرديد.»[7]
محور دوم: انسان و عدالتخواهي
از جمله فطريات، عدالتخواهي و ستمستيزي است انسان ذاتاً مايل به عدالت و متنفر از ستم و ظلم است.از جمله ويژگيهاي برجسته اسلام رعايت عدالت و ظلمستيزي است. قرآن كريم شعار و سرلوحة نهضت هر پيامبري را عبادت خدا و مبارزه با طاغوت و متجاوزان ذكر ميكند.[8] احكام عادلانه اسلام كه متناسب باساختارها و استعدادهاي انسان و در جهت كمال و رشد آنها تنظيم شده است عامل بسيار مهم جذب انسانها به اسلام است علاقمندي ما به اسلام به خاطر آن است كه احكام و شريعت اسلامي بر منطق عدالت استوار است و از سويي انسانها را به ستمستيزي و عدالتورزي دعوت ميكند كه به نمونههايي اشاره ميشود:
خداوند عدالت را چنان ارج مينهد كه عدالت ورزي را مايه نزديكي به تقوا و يكي از عوامل پيدايش تقوا به شمار ميآورد و ميفرمايد: «اعدلوا هو اقرب للتقوي»[9] عدالت ورزيد كه عدالتورزي به تقوا و پرهيزگاري نزديك است.
همچنين قرآن به عدالت چنان ارج مينهد كه آن را يكي از اهداف انبياء ذكر ميكند ميفرمايد: «ما رسولان را با براهين روشن به سوي انسانها فرستاديم و به آنها كتاب و ميزان داديم تا عدالت را بر پا سازند.» (حديد، 25) و از اين رو پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «من مأمورم كه عدالت را درميان شما برپا سازم.» (شوري، 15) از اين رو مبنا و زيربناي تمامي اصول، در تمامي انديشههاي سياسي اسلام عدالت است.[10] در پرتو همين تعاليم اسلام، گوستاو لوبون متفكر فرانسوي در باب مسلمانان مينويسد: «اينكه مردم مسيحي از دين خود دست ميكشيدند و به دين اسلام ميگرويدند و زبان عرب را بر زبان ما دري خود ترجيح ميدادند بدان جهت بود كه عدل و دادي را كه از عربهاي فاتح ميديدند نظيرش را از زمامداران قبلي خود نديده بودند.»[11]
محور سوم: اسلام و آزاديخواهي
اختيار و انتخاب ويژگي انسان است. از جمله امور فطري انسانها و ويژگيهاي آدمي اختيار است. انسان برخلاف فرشتگان و حيوانات و نباتات ميتواند انتخاب كند و مجبور به طبيعت و غريزه نيست. روشن است ديني كه به آزادي انسان احترام گذارد و حق انتخاب و اختيار را از او نگيرد مورد علاقه انسان قرار ميگيرد. اسلام از جهت رعايت آزاديخواهي انسانها بسيار با فطرت انسان تناسب دارد زيرا هم رعايت آزادي انسانها را نموده است و هم هدف و سعادت انسانها را در نظر داشته است. مسلمانان نيز كه در تربيت اسلامي پرتو از تعاليم اسلامي را در وجود خود پياده ساختند در تاريخ بشر به عنوان الگوهاي آزاد منشي و رعايتگر آزادي به شمار ميروند.
گوستاولوبون در اين زمينه مينويسد: «زور شمشير موجب پيشرفت قرآن نگشت زيرا رسم اعراب (مسلمانان) اين بود كه هر كجا را كه فتح ميكردند، مردم آن جا را در دين خود آزاد ميگذاردند.»[12] و اين روش الهام گرفته از قرآن بود كه به مسلمانان دستور داده بود «لا اكراه في الدين» (بقره، 256) در دين اكراه و اجباري وجود ندارد و انسان بايد با انتخاب دين را برگزيند. خداونددراين راستا ميفرمايد «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفوراً» (انسان، 3) ما راه را نشان ميدهيم خواه شاكر باش و بپذير، خواه كفران بورز و نپذير. البته اسلام در ارتباط با خود انسان هم به او دستور ميدهد كه آزاديش را به اسارت تبديل نكند حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اين باره ميفرمايد: «لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا»[13] بندة ديگري نشو در حالي كه خداوند ترا آزاد آفريده است. به هرحال جايگاه آزادي در تعاليم اسلام موجب گشته تا پاك سيرتان به دين اسلام جذب شوند و به آن علاقهمند گردند.
محور چهارم: اسلام و خردمندي
يكي از استعدادهاي فطري انسان عقل و خرد است و آدمي تمايل فطري دارد تا برخلاف خرد و عقلش زندگي نكند. يكي از ويژگيهاي اسلام كه مايه محبوبيت آن شده است ارزشگذاري به عقل و خرد است به گونهاي كه يكي از منابع احكامش را خرد ذكر كرده است و لذا يكي از منابع فقه در اسلام، عقل به شمار ميرود.[14] عقل چنان در اسلام پراهميت تلقي شده است كه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «قوام المرء عقله و لادين لمن لاعقل له»[15] پايه انسان عقل اوست و كسي كه عقل و خرد نداشته باشد دين ندارد يعني اساس دين در اسلام، خرد و عقل است. تأكيدات اسلام و قرآن بر عقل و عقلگرايي مسلمانان را به خردورزي سوق داد به گونهاي كه در تاريخ بشر درخشيدند به گونهاي كه مسيوليري يكي از نويسندگان غربي مينويسد: «اگر مسلمانان بر روي صفحة تاريخ ظاهر نشده بودند، نهضت علمي اروپا، قرنها عقب ميافتاد،»[16]
«ولتر» از قول «بولن ويلي يه» در اين باره چنين ميگويد: آئين محمد چنان خردمندانه است كه براي تبليغ آن،هيچ نيازي به جبر و قهر نيست. كافي است كه اصول آن را به مردم بفمانند تا همه به آن بگرايند، اصول دين محمد چنان با عقل انساني سازگار است كه در مدتي كمتر از پنجاه سال، اسلام در قلب نيمي از مردم روي زمين جاي گرفت.[17] پرسشگر گرامي فضيلتها و ويژگيهاي اسلام كه مايه علاقمندي به آن شده است بسيار فزونتر از مواردي است كه ذكر شد ولي افسوس كه امكان ادامه سخن نيست و محدوديت حجم پاسخ مانعي از ارائه تصوير كاملتري از زيبائيهاي اسلام است.
معرفي كتاب:
1 . آرمانها و واقعيتهاي اسلام، سيد حسين نصر، ترجمه انشاء ا لله رحمتي،نشر جامي.
2 . درآمدي بر اسلام، آن ماري شيمل، ترجمه عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
3 . اسلام بين دو ديدگاه شرق و غرب، علي عزت بگوويچ،ترجمه سيد حسين سيفزاده، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي.
نكته اخلاقي:
ما در ابتدا به علت وسوسه كشيشان و مخالفت آنها از قرآن روگردان بوديم اما طولي نكشيد كه اين كتاب توجه ما را به خود جلب نموده و ما را دچار حيرت ساخت تا آنجا كه در برابر اصول و قوانين علمي و بزرگ آن سرتسليم فرود آورديم.[18]
(گوته، رياضيدان و شاعر معروف آلماني)
[1] . روم، 30.
[2] . پژوهشي نو پيرامون انقلاب اسلامي، حميد دهقان، ص 181، انتشارات مدين، 1376 چ اول.
[3] . ر.ك: فطرت و دين، علي رباني گلپايگاني،مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1380، چ اول.
[4] . قرآن و علوم طبيعت، مهدي گلشني، ص 11، نشر مطهر، 1380، چاپ دوم.
[5] . همان،ص 26.
[6] . همان، ص 11.
[7] . تأثير اسلام بر اروپاي قرون وسطي، مونتگمري وات، ترجمه حسين عبدالمحمدي، ص 11، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1378، چ اول.
[8] . نحل، 36.
[9] . مائده، 8.
[10] . عدالت در انديشههاي سياسي اسلام، بهرام اخوان كاظمي،ص 51، بوستان كتاب قم، 1382، چ اول.
[11] . تمدن اسلام و عرب،گوستاولوبون، سيد هاشم حسيني، ص 8، كتابفروشي اسلاميه، بي تا.
[12] . تسامح و تساهل از ديدگاه قرآن و عترت، حسين عبدالمحمدي، ص 159، نشر ظفر، بهار، 1381، چ اول.
[13] . نهجالبلاغه، نامه 31.
[14] . فقه و عقل، ابوالقاسم عليدوست، ص 19، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، بهار، 1380.
[15] . ميزان الحكمه، محمدي ريشهري، چ 6، ص 403، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، حديث 13066.
[16] . تمدن اسلامي از زبان بيگانگان، محمدتقي صرفي، ص 8، دفتر نشر برگزيده، بهار 74، چ اول.
[17] . علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، ص 45، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم، 1374.
[18] . يكصد سخن از دانشمنان غرب و شرق در رابطه با قرآن مجيد، احمد ركني. ص 10، تهيه و تدوين دارالقرآن الكريم، پايگاه مقاومت و شهيد محلاتي سازمان بهزيستي مازندران، پاييز 1379.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب