پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:39 PM
پرسش :
چرا در اصول دين بايد توسط خود فرد تحقيق صورت گيرد و در فروع دين خير و آيا بچههاي مسلماني كه بدون تحقيق به اصول دين ايمان ميآورند در حقيقت مسلمان نيستند؟
پاسخ :
در مورد سؤالي كه گفته شده از چند منظر ميتوان به آن مسئله نگاه كرد.
از اين نكته شروع ميكنيم كه عقل سالم بشري، آنچه را كه همراه با دليل و يا دلايل محكم و روشن است ميپذيرد و در مواردي كه دلايل آنها براي ذهن انسان روشن نيست هميشه در ذهن خود به دنبال جواب براي پرسشهاي آن است (به خصوص اگر آن مسئله داراي اهميت خاص و زيادي باشد).
پس در مورد اصول و مباني اعتقادات كه ميتوان گفت زيربناي اخلاقيات و احكام عملي (رفتارها و كردارها) هستند، و آينده هر فردي بسته به آنها ميباشد، عقل حكم ميكند كه آنها را بدون دليل و تحقيق قبول نكنيم چه بسا كه در اثر تقليد و نه تدبر و تحقيق به خطا بيفتيم و بعد به نتيجه و سرانجامي برسيم كه بدبختي آن دامنگيرمان شده و پشيماني سودي نداشته باشد. پس در اموري چنين مهم و سرنوشتساز، فكر كردن، پرسيدن و تحقيق كردن و بعد به يقين رسيدن امري عقلاني و بسيار پسنديده است.
از طرف ديگر ما معتقد هستيم كه خداوند متعال از آنجا كه به ما قدرت تفكر و نيروي عقلي، بخشيده است بر ما واجب كرد كه دربارة آفريدههاي او بينديشيم و با دقت كامل به نشانههاي خلقت او بنگريم و حكمت و استواري تدبيرش را در جهان آفرينش و در ساختمان وجود خودمان تحت مطالعة عميق قرار دهيم چنانچه خداوند در قرآن ميفرمايد: «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق» ما به زودي نشانههاي (عظمت) خود را در خلقت جهان و آفرينش خودشان (انسانها) نشان ميدهيم، تا روشن شود كه خداوند حق است.[1]
در مورد ديگر، خداوند آنان را كه از پدران و گذشتگان خود تقليد ميكنند سرزنش كرده و ميفرمايد: «قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا او لو كان آبائهم لا يعقلون شيئاً»[2]
گفتند ما پيروي ميكنيم از روشي كه پدران خود را در آن يافتهايم، آيا گرچه پدرانشان چيزي را نفهمند.
حتي خداوند متعال كساني را كه از ظن و گمان و حدسهاي غير روشن پيروي ميكنند و به تحقيق و بررسي درست نميپردازند، مذمت كرده ميفرمايد: «ان يتبعون الا الظن». (گمراهان و مشركان) تنها از گمان پيروي ميكنند.[3]
پس در حقيقت اين حكم عقل است كه ما را موظف به انديشه در مورد جهان خلقت ميكند تا از آن رهگذر به آفريدگار آن برسيم و به ما حق ميدهد كه در مورد ادعاي پيامبران بينديشيم و آينده و سرانجام اين هستي، برايمان با اهميت باشد و بالاخره آنچه را كه معتقد هستيم با دليل و برهان پذيرفته و به يقين برسيم.[4]
يك نكته ديگر را نيز بايد مدنظر داشته باشيم كه اگر اعتقادات ما بر اساس تقليد محض و نه بر اساس يقين باشد، متزلزل بوده و هميشه مورد خطر هستند و در برابر شبهات و سؤالاتي كه مطرح ميشود چون نميتوانند پاسخگو باشند پس مورد تزلزل قرار گرفته و چه بسا در آنها ترديد يا از آنها روگردان شويم. اما در مورد فروع دين بايد گفت چون فهميدن مسائل فقهيه (احكام شرعي) نياز به اجتهاد دارد و از طرفي ديگر، رسيدن به مرحلة اجتهاد نياز به علم زياد و مقدمات بسيار سختي دارد و به همين خاطر براي همه كس رسيدن به مرحله اجتهاد ميسر نخواهد بود پس مراجعه كردن به متخصص در اين علم يعني مجتهد (البته با شرايط خاص خودش كه در رسالة احكام آمده است). كاري است بسيار عاقلانه و همچنين از نظر شرعي واجب.[5]
به عبارت ديگر كشف حكم الهي در فروع دين نيازمند مقدمات و صلاحيتهاي فراواني است كه دستيابي به آنها و مهارت در آنها كار هر كسي نيست بلكه مستلزم سالها پژوهش و تحصيل است لذا شخص يا بايد خود اين مقدمات را كسب كند و سالها نزد استادان زانو بزند يا در مسائل شرعياش به متخصص (مجتهد جامعالشرايط) رجوع كند. مثال آن مانند تخصص پزشكي است. كه يافتن علت بيماريها و روش درمان آنها نيازمند سالها تحصيل و مطالعة است و لذا هر كسي يا بايد خود تحصيل كند و پزشك شود يا به پزشك مراجعه كند و نسخة درمان از او بخواهد و بدان عمل كند.
اما در مورد آخر سؤال بايد گفت كه بچههاي مسلمانزاده البته كه مسلمان هستند به تعبير ديگر كسي كه از والدين مسلمان متولد بشود خودبخود مسلمان است. چرا كه اگر كمي دقت شود، ميبينيم كه در زمان بچگي هم پي بردن به اصول عقايد كه معمولاً از طرف بزرگترها به ما گفته ميشود باز هم با دلايلي است هر چند دلايلي كه معمولاً والدين براي فرزندان خود ميگويند خيلي ساده و روشن است اما قابل قبول ميباشد. افرادي كه معمولاً سواد اندكي دارند يا همان بچههاي مورد نظر از برهاني استفاده ميكنند كه بسيار ساده است اما مورد قبول، مثلاً از برهان نظم، عليت استفاده ميكنند و خداوند متعال هم از هر انساني به اندازة توانش ميخواهد. پس همين قدر كه انسان اصول عقايدش براي او به اثبات رسيده و موجب يقين او نسبت به آنها شده باشد، كافي است و حتماً نياز نيست كه از براهين فلسفي آنها را براي خودبه اثبات برساند بلكه دانستن همين براهين ياد شده كافي خواهد بود.
براي مطالعة بيشتر رجوع شود به كتب:
1. پرسش و پاسخهاي اعتقادي، اثر آقاي سيد محمد بهشتينژاد، چاپ قدس، چاپ اول، 1371.
2. نقش تقليد در زندگي انسان، مصباح يزدي، مؤسسه امام خميني (ره) ، چاپ اول، 1382 قم.
ان لله ملكاًينادي في كلّ يوم لدوا للموت واجمعوا للفناء وابنو للخراب
خداي را فرشتهاي است كه هر روز ندا بركشد و گويد بزاييد براي مرگ و گردآوريد براي نابودي و بنا كنيد براي ويران شدن.
نهجالبلاغه، حكمت 128، فيض الاسلام.
[1] . سورة فصلت، آية 53.
[2] . سورة بقره، آية 170.
[3] . سورة انعام، آية 116.
[4] . رجوع شود به كتاب مسائل اعتقادي از ديدگاه شيعه، تأليف شيخ محمد رضا مظفر ترجمه آقاي محمد محمدي اشتهاردي، چاپ پنجم، 73. دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[5] . رجوع شود به كتاب پرسش و پاسخهاي اعتقادي بر اساس «باب حادي عشر» تأليف آقاي سيد محمد بهشتينژاد، چاپ اول، 71.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب