0

پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389  9:39 PM

پرسش :

چرا در اصول دين بايد توسط خود فرد تحقيق صورت گيرد و در فروع دين خير و آيا بچه‎هاي مسلماني كه بدون تحقيق به اصول دين ايمان مي‎آورند در حقيقت مسلمان نيستند؟

پاسخ :

در مورد سؤالي كه گفته شده از چند منظر مي‎توان به آن مسئله نگاه كرد.
از اين نكته شروع مي‎كنيم كه عقل سالم بشري، آنچه را كه همراه با دليل و يا دلايل محكم و روشن است مي‎پذيرد و در مواردي كه دلايل آنها براي ذهن انسان روشن نيست هميشه در ذهن خود به دنبال جواب براي پرسش‎هاي آن است (به خصوص اگر آن مسئله داراي اهميت خاص و زيادي باشد).
پس در مورد اصول و مباني اعتقادات كه مي‎توان گفت زيربناي اخلاقيات و احكام عملي (رفتارها و كردارها) هستند، و آينده هر فردي بسته به آنها مي‎باشد، عقل حكم مي‎كند كه آنها را بدون دليل و تحقيق قبول نكنيم چه بسا كه در اثر تقليد و نه تدبر و تحقيق به خطا بيفتيم و بعد به نتيجه و سرانجامي برسيم كه بدبختي آن دامن‎گيرمان شده و پشيماني سودي نداشته باشد. پس در اموري چنين مهم و سرنوشت‎ساز، فكر كردن، پرسيدن و تحقيق كردن و بعد به يقين رسيدن امري عقلاني و بسيار پسنديده است.
از طرف ديگر ما معتقد هستيم كه خداوند متعال از آنجا كه به ما قدرت تفكر و نيروي عقلي، بخشيده است بر ما واجب كرد كه دربارة آفريده‎هاي او بينديشيم و با دقت كامل به نشانه‎هاي خلقت او بنگريم و حكمت و استواري تدبيرش را در جهان آفرينش و در ساختمان وجود خودمان تحت مطالعة عميق قرار دهيم چنانچه خداوند در قرآن مي‎فرمايد: «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق» ما به زودي نشانه‎هاي (عظمت) خود را در خلقت جهان و آفرينش خودشان (انسانها) نشان مي‎دهيم، تا روشن شود كه خداوند حق است.[1]
در مورد ديگر، خداوند آنان را كه از پدران و گذشتگان خود تقليد مي‎كنند سرزنش كرده و مي‎فرمايد: «قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا او لو كان آبائهم لا يعقلون شيئاً»[2]
گفتند ما پيروي مي‎كنيم از روشي كه پدران خود را در آن يافته‎ايم، آيا گرچه پدرانشان چيزي را نفهمند.
حتي خداوند متعال كساني را كه از ظن و گمان و حدس‎هاي غير روشن پيروي مي‎كنند و به تحقيق و بررسي درست نمي‎پردازند، مذمت كرده مي‎فرمايد: «ان يتبعون الا الظن». (گمراهان و مشركان) تنها از گمان پيروي مي‎كنند.[3]
پس در حقيقت اين حكم عقل است كه ما را موظف به انديشه در مورد جهان خلقت مي‎كند تا از آن رهگذر به آفريدگار آن برسيم و به ما حق مي‎دهد كه در مورد ادعاي پيامبران بينديشيم و آينده و سرانجام اين هستي، برايمان با اهميت باشد و بالاخره آنچه را كه معتقد هستيم با دليل و برهان پذيرفته و به يقين برسيم.[4]
يك نكته ديگر را نيز بايد مدنظر داشته باشيم كه اگر اعتقادات ما بر اساس تقليد محض و نه بر اساس يقين باشد، متزلزل بوده و هميشه مورد خطر هستند و در برابر شبهات و سؤالاتي كه مطرح مي‎شود چون نمي‎توانند پاسخ‎گو باشند پس مورد تزلزل قرار گرفته و چه بسا در آنها ترديد يا از آنها روگردان شويم. اما در مورد فروع دين بايد گفت چون فهميدن مسائل فقهيه (احكام شرعي) نياز به اجتهاد دارد و از طرفي ديگر، رسيدن به مرحلة اجتهاد نياز به علم زياد و مقدمات بسيار سختي دارد و به همين خاطر براي همه كس رسيدن به مرحله اجتهاد ميسر نخواهد بود پس مراجعه كردن به متخصص در اين علم يعني مجتهد (البته با شرايط خاص خودش كه در رسالة احكام آمده است). كاري است بسيار عاقلانه و همچنين از نظر شرعي واجب.[5]
به عبارت ديگر كشف حكم الهي در فروع دين نيازمند مقدمات و صلاحيت‎هاي فراواني است كه دستيابي به آنها و مهارت در آنها كار هر كسي نيست بلكه مستلزم سالها پژوهش و تحصيل است لذا شخص يا بايد خود اين مقدمات را كسب كند و سالها نزد استادان زانو بزند يا در مسائل شرعي‎اش به متخصص (مجتهد جامع‎الشرايط) رجوع كند. مثال آن مانند تخصص پزشكي است. كه يافتن علت بيماري‎ها و روش درمان آنها نيازمند سالها تحصيل و مطالعة است و لذا هر كسي يا بايد خود تحصيل كند و پزشك شود يا به پزشك مراجعه كند و نسخة درمان از او بخواهد و بدان عمل كند.
اما در مورد آخر سؤال بايد گفت كه بچه‎هاي مسلمان‎زاده البته كه مسلمان هستند به تعبير ديگر كسي كه از والدين مسلمان متولد بشود خودبخود مسلمان است. چرا كه اگر كمي دقت شود، مي‎بينيم كه در زمان بچگي هم پي بردن به اصول عقايد كه معمولاً از طرف بزرگترها به ما گفته مي‎شود باز هم با دلايلي است هر چند دلايلي كه معمولاً‌ والدين براي فرزندان خود مي‎گويند خيلي ساده و روشن است اما قابل قبول مي‎باشد. افرادي كه معمولاً سواد اندكي دارند يا همان بچه‎هاي مورد نظر از برهاني استفاده مي‎كنند كه بسيار ساده است اما مورد قبول، مثلاً از برهان نظم، عليت استفاده مي‎كنند و خداوند متعال هم از هر انساني به اندازة توانش مي‎خواهد. پس همين قدر كه انسان اصول عقايدش براي او به اثبات رسيده و موجب يقين او نسبت به آنها شده باشد، كافي است و حتماً نياز نيست كه از براهين فلسفي آنها را براي خودبه اثبات برساند بلكه دانستن همين براهين ياد شده كافي خواهد بود.
براي مطالعة بيشتر رجوع شود به كتب:
1. پرسش و پاسخ‎هاي اعتقادي، اثر آقاي سيد محمد بهشتي‎نژاد، چاپ قدس، چاپ اول، 1371.
2. نقش تقليد در زندگي انسان، مصباح يزدي، مؤسسه امام خميني (ره) ، چاپ اول، 1382 قم.
ان لله ملكاً‌ينادي في كلّ يوم لدوا للموت واجمعوا للفناء وابنو للخراب
خداي را فرشته‎اي است كه هر روز ندا بركشد و گويد بزاييد براي مرگ و گردآوريد براي نابودي و بنا كنيد براي ويران شدن.
نهج‎البلاغه، حكمت 128، فيض الاسلام.
[1] . سورة فصلت، آية 53.
[2] . سورة بقره، آية 170.
[3] . سورة انعام، آية 116.
[4] . رجوع شود به كتاب مسائل اعتقادي از ديدگاه شيعه، تأليف شيخ محمد رضا مظفر ترجمه آقاي محمد محمدي اشتهاردي، چاپ پنجم، 73. دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[5] . رجوع شود به كتاب پرسش و پاسخ‎هاي اعتقادي بر اساس «باب حادي عشر» تأليف آقاي سيد محمد بهشتي‎نژاد، چاپ اول، 71.
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها