پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:33 PM
پرسش :
دين اسلام چيست؟
پاسخ :
براي اينكه پاسخ سوال شما جامع و كامل ارايه شود در چند محور مطالبي تقديم ميگردد:
1. تعريف دين:
دين از الفاظي است كه بسيار بر زبانها جاري ميباشد و معمولا به كسي ديندار گفته ميشود كه خدائي براي جهان اثبات كند و براي خشنودي او اعمالي مخصوص را انجام ميدهد.[1] بنابراين دين، عقايد و دستورهاي عملي و اخلاقي است كه پيغمبران از طرف خدا براي راهنمايي و هدايت بشر آوردهاند، دانستن اين عقايد و انجام اين دستورها سبب خوشبختي انسان در دو جهان است. اگر ما ديندار باشيم و از دستورهاي خدا و پيغمبر اطاعت كنيم در اين دنياي گذران خوشبخت و در زندگي جاويدان و بيپايان جهان ديگر هم سعادتمند خواهيم بود. بدين بيان كه ما ميدانيم سعادتمند كسي است كه زندگي خود را در اشتباه و گمراهي بسر نبرد و داراي اخلاق پسنديده باشد و كارهاي نيكو انجام دهد. دين خدا ما را به همين سعادت و خوشبختي هدايت ميكند و دستور ميدهد كه اولاً عقايد درستي را كه با عقل و وجدان خود درك كردهايم محترم و مقدس بشماريم. ثانياً: داراي اخلاق پسنديده باشيم و تا ميتوانيم كارهاي خوب و شايسته انجام دهيم.[2]
2. دين اسلام
دين اسلام ديني است جهاني و هميشگي و يك سلسله امور اعتقادي و مقررات اخلاقي و عملي است كه به كار بستن آنها سعادت و نيكبختي انسان را در دنيا و آخرت تأمين ميكند. مقررات دين اسلام كه از جانب آفريدگار جهان فرستاده شده طوري است كه هر فردي از افراد بشر و هر جامعهاي از جامعههاي انساني كه آنها را به كار بندد، بهترين شرايط زندگي و مترقيترين كمال انساني برايش فراهم خواهد شد. دين اسلام آثار نيكوي خود را به طور مساوي به همه كس و هر جامعهاي ميبخشد و بزرگ و كوچك، دانا و نادان، مرد و زن، سفيد پوست و سياه پوست، شرقي و غربي بدون تفاوت ميتوانند از فوايد و مزاياي اين آيين پاك برخوردار شوند و نيازمنديهاي خود را به نحو احسن و اكمل رفع نمايند، زيرا دين اسلام معارف و مقررات خود را روي پاية آفرينش گذاشته و نيازمنديهاي انسان را منظور داشته به رفع آنها ميپردازد و فطرت و ساختمان انسان نيز در همه افراد مختلف و نژادهاي متفاوت و زمانها يكسان است، زيرا بديهي است كه جامعة انساني از خاور گرفته تا باختر يك خانوادة نوعي است، يعني همه از نوع انساناند و بزرگ و كوچك، مرد و زن، دانا و نادان، سفيد پوست و سياه پوست آن اعضاء و افراد اين خانواده هستند و در اصول و اركان ساختمان انساني شريكند و نيازمنديهاي افراد مختلف و نژادهاي متفاوت، مشابه است و آيندگان بشر نيز فرزندان و زادگان همين خانوادهاند و قطعاً وارث حوائج و نيازمنديهاي اينان ميباشند.[3]
همانطور كه پرسشگر محترم ميداند معارف دين اسلام به طور كلي به سه بخش تقسيم ميگردد:
الف. اصول دين: اصول اساسي و اعتقادي اسلام.
ب. اخلاق.
ج. فروع فقهي و احكام.
گرچه هر يكي از اين امور نيازمند تحليل مبسوط است، امّا در اينجا به طور خلاصه در چند تحت عنوان مطالبي در تشريح آنها ارائه ميشود:
الف. اصول اساسي و اعتقادي اسلام
اصول دين يعني ريشه و پايههاي اصلي آن به چند اصل استوار است:
1. توحيد، يعني اعتقاد به يگانگي خداي جهان. قرآن كريم كه كتاب آسماني دين اسلام است از راههاي گوناگون درباره اثبات توحيد و تشريع معارف توحيد براي بشر سخن گفته است. از آن ميان فرمود: «در آفرينش آسمانها و زمين از براي اهل ايمان آيهها و نشانههائي است كه آنان را به سوي توحيد رهبري مينمايد، و در آفرينش خودتان و اين همه جنبندگان كه در زمين پراكنده ميباشند علائم و آثاري است كه اهل يقين و دانش را به يگانگي خداوند ميرساند».[4]
خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه در اختلافاتي كه شب و روز پيدا ميكند و در نتيجه گاهي با هم برابر، گاهي از همديگر درازتر و كوتاهتر و گرمتر و سردتر ميشوند و هم چنين در باراني كه خداي متعال از آسمان نازل ميكند و به واسطه آن زمين مرده را زنده ميسازد، و همچنين در متوجه ساختن و گردانيدن بادها از سوئي به سوي ديگر، دلايل و شواهد زيادي است كه صاحبان عقل و فهم را به دين حق و پذيرش توحيد فرا ميخواند.
در نتيجه مشاهدة اجزاء به هم پيوسته اين جهان پهناور و گردش عمومي حيرتانگيز آن و نظامهاي جزئي خيره كننده و مرتبط به هم كه در هر گوشه و كنار آن در جريان است براي هر انساني خردمند روشن ميسازد كه جهان هستي و هر چه در آن است در وجود و بقاء خود از يك وجود و مقام فناناپذيري سرچشمه ميگيرد كه با قدرتي بيكران و علم بيپايان خود جهان را آفريده است.[5]
2. عدل، اصل دوم از اصول دين اسلام عدل است. بيعدالتي و ظلم ريشه در نيازمندي افراد ظالم و غيرعادل دارد و نوعاً براي رفع نياز خود دست به بيعدالتي ميزند. امّا از آن جا كه هيچ گونه نيازمندي به ساحت مقدس آفريدگار جهان راه ندارد و هر حكمي كه از مصدر جلال صادر ميشود، اگر حكمي تكويني است براي تأمين مصالح عامه است كه در محيط آفرينش بايد مراعات شود و اگر حكم تشريعي است براي سعادت و نيكبختي بندگان است. و منافع به خودشان بر ميگردد. قرآن كريم ميفرمايد: «ان الله لايظلم مثقال ذرة»[6]، يعني خداي متعال به اندازة سنگيني يك ذره ظلم نميكند. و نيز فرمود: «و ما الله يريد ظلماً للعباد»؛[7] خداي متعال نميخواهد به بندگان خود ظلم كند.
3. نبوت، اصل سوم نبوت است. گرچه كه انسان خير و شر و نفع و ضرر خود را اجمالاً از راه عقل درك ميكند، ولي همان عقل غالباً خود را باخته و از خواهشهاي نفساني پيروي مينمايد و گاهي نيز راه خطا ميرود. بنابراين قطعي است كه هدايت خدائي بايد از راه ديگري علاوه بر راه عقل انجام گيرد و آن راه كاملا از خطا و لغزش مصون است و اين راه همان راه نبوت است كه خداي متعال دستورهاي سعادتبخش خود را از راه وحي به يكي از بندگان خود بفهماند و به وي مأموريت دهد كه آنها را به مردم برساند و آنان از راه اميد و بيم و تشويق و تهديد به متابعت آن دستورات وادار نمايد.[8]
4. امامت، اصل چهارم امامت است، مراد از امامت پيشوائي دين است در دنياي مردم است و شخص پيشوا امام ناميده ميشود، شيعه معتقد است كه پس از درگذشت پيامبر از جانب خداي متعال امامي براي مردم تعيين شود كه حافظ و نگهبان معارف و احكام دين باشد و مردم را به راه حق هدايت كند. پس در هر حال وجود امام لازم است تا معارف و قوانين حقيقي دين خدا پيش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پيدا كردند بتوانند از راهنماي وي استفاده نمايند.[9]
5. اصل پنجم معاد است، ايمان به معاد يعني اعتقاد به اينكه خداي متعال همه را پس از مرگ زنده نموده و به حساب اعمالشان رسيدگي فرموده، نيكوكاران را پاداش نيك خواهد داد و بدكاران را به سزاي كردار و رفتارشان خواهد رسانيد. قرآن كريم در صدها آيه معاد را به مردم تذكر ميدهد و هرگونه شك و ترديد را از آن نفي ميكند. (براي اطلاع بيشتر دراين باره به منبع ذيل مراجعه شود).[10]
ب. اخلاق
دين اسلام به بشر ميگويد كه در زندگي صفات پسنديدهاي اختيار كند و خود را با خويهاي ستوده و نيكو بيارائيد، وظيفهشناس، خيرخواه، بشر دوست، مهربان، خوش رو و دادگستر باشد و از حق دفاع كنيم و از حدود و حقوق خود تجاوز نكنيم و به مال و عرض و جان مردم تعدي روا نداريم، در طلب دانش و بينش از هيچ گونه فداكاري و از خود گذشتگي كوتاهي ننمائيم و بالاخره عدل و اعتدال (ميان روي) را در تمام امور زندگي پيشة خود سازيم. (براي اطلاع بيشتر و موارد اخلاقي اسلام به منبع ذيل مراجعه شود).[11]
ج. عمل: دستورات ديني و احكام فقهي
دين اسلام دستور ميدهد كه در زندگي به كارهائي كه خير و صلاح خود و جامعه ما در آن است، عمل كنيم و از كارهايي كه فساد و تباهي به بار ميآورد دوري كنيم. و نيز ميگويد به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالي مانند نماز، روزه، حج، زكات، امر به معروف و نهي از منكر و نظاير آن را كه نشانة بندگي و فرمانبرداري است به جاي آوريم. (براي اطلاع بيشتر در اين باره كه مطالب فراوان دارد به منبع ذيل مراجعه شود).[12]
منابع ديگر براي مطالعه:
(به خصوص آثار علامه طباطبايي بالاخص آموزش عقايد و دستورات ديني براي شما بسيار مفيد است).
1. علامه طباطبايي، خلاصه تعاليم اسلام (به كوشش داود الهامي)، مركز نشر دار التبليغ قم.
2. شناخت اسلام (به كوشش آقايان شهيد دكتر بهشتي، شهيد باهنر، و قليزاده)، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
3. علامه طباطبايي، شيعه در اسلام، نشر وزارت فرهنگ و هنر.
4. علامه طباطبايي، آموزش عقايد و دستورات ديني، نشر بنياد جانبازان انقلاب اسلامي تهران.
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر چه عيب است در مسلماني ماست
اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ :
انديشيدن همانند ديدن نيست، زيرا گاهي چشمها دروغ مينماياند، اما آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نميكند. (نهجالبلاغه ـ حكمت 281)
[1] . علامه طباطبايي، اموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 2، بخش 4، ص 16، نشر بنياد مستضعفان و جانبازان.
[2] . علامه طباطبايي، اموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 1، بخش 1، ص 15، نشر بنياد مستضعفان و جانبازان.
[3] . علامه طباطبايي، آموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 2، بخش 3، ص 15، نشر بنياد مستضعفان و جانبازان.
[4] . جاثيه، 5.
[5] . علامه طباطبايي، آموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 2، ص 26 ـ 28، نشر بنياد مستضعفان و جانبازان.
[6] . نساء، 40.
[7] . مؤمن، 31.
[8] . علامه طباطبايي، آموزش عقايد، ج 2، ص 38.
[9] . اموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 1، بخش 2، ص 73، نشر بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي.
[10] . همان، ص 109.
[11] . همان، ج 2، بخش 3، ص 140.
[12] . اموزش عقايد و دستورهاي ديني، ج 1، ص 80.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب