پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:32 PM
پرسش :
من مرجع تقليد ندارم و دليل اين است كه من از آخوندها خوشم نميآيد. شايد دليل احمقانهاي باشد ولي عمده دليل من اينست كه چرا آخوندها مانند ديگر اشخاص لباس نميپوشند و اين نوع لباس مخصوص كه ميگويند لباس پيامبر است آيا اين لباس مخصوص عرب نيست كه الان نيز در كشورهاي عربي معمول است چرا اشكالي دارد كه آخوندها به سبك ايرانيان به جاي اعراب لباس بپوشند در پايان از اينكه با اين صراحت صحبت كردم عذر ميخواهم؟
پاسخ :
صراحت داشتن در مواردي كه براي انسان شبههاي پيش آمده و انسان در صدد رفع شبهه ميباشد امري پسنديده و نيك است چون سبب رفع شبهه ميشود، شما نيز كه با صراحت شبههتان را مطرح كردهايد كاري نيك كردهايد.
سؤال شما را در چند محور جواب ميدهيم:
اما قسمت اول: چون از روحاني خوشم نميآيد تقليد نميكنم. در اينجا بايد ديد آيا تقليد كردن به گونهاي هست كه به خاطر خوش نيامدن ميتوان آن را ترك كرد يا نه؟ براي اين كار ابتدا مقدماتي را ذكر كرده و نتيجه ميگيريم:
1. رسيدن به سعادت و رستگاري مهمترين مسئلهاي است كه هر فرد به دنبال آن است.
2. سعادت و رستگاري از ديدگاه اسلام و ما كه به آن اعتقاد داريم در رسيدن به خوشيها و نعمتهاي بيپايان ابدي و رهايي از عذاب دردناك اخروي است: «هر كسي مرگ را ميچشد و شما پاداش خود را به طور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت؛ آنها كه از آتش دوزخ دور شده و به بهشت وارد شوند نجات يافته و رستگار شدهاند و زندگي دنيا چيزي جز سرمايه فريب نيست»[1]
3. راه رسيدن به نجات و رستگاري ايمان و عمل صالح است: ايمان به اعتقادات اسلامي و عمل به احكام آن و هر كسي به خدا ايمان آورده و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را ميبخشد و او را در باغهايي از بهشت كه نهرها از زير درختان آن جاري است وارد ميكند، جاودانه در آن ميمانند و اين پيروزي بزرگ است.»[2]
4. مقدمه ايمان به اعتقادات اسلامي و عمل به احكام نوراني آن، شناخت آنهاست.
5. راه شناخت اسلام و احكام آن يا بايد خودمان با تلاش و سالها درس خواندن به حدي برسيم كه بتوانيم احكام را از منابع آن بدست آوريم و در اين زمينه متخصص و مجتهد شويم يا بايد به كسي كه توانايي تشخيص احكام را دارد كه همان مجتهد و مرجع تقليد است رجوع كنيم.
بنابراين كسي كه ميخواهد به نجات برسد بايد ضمن اعتقاد به اسلام، به احكام نوراني آن عمل كند، مقدمه ايمان و عمل، شناخت است و راه شناخت براي كسي كه مجتهد نيست تقليد است پس تقليد براي غير مجتهد تنها راه رسيدن به نجات و سعادت است.
و چون نجات مهمترين دغدغه و واجبترين مسئله براي هر فرد است پس امري كه راه رسيدن به نجات را هموار ميكند بايد جزء مهمترين مسائل باشد و تقليد براي غير مجتهد اينگونه است. حال بايد ديد كه آيا ميتوان دليلي يافت كه ما را قانع كند كه از مسئلهاي كه سعادت و نجات ما را فراهم كند دست بكشيم؟ مگر مسئلهي مهمتر از نجات و سعادت وجود دارد؟ پس هر دليلي كه نجات ما را به خطر اندازد دليلي غير عاقلانه است و خوش نيامدن، اگر دليل ترك تقليد باشد دليلي است با اين خصوصيت. گذشته از اين ما در زندگي عادي و روزمرهمان بارها و بارها چيزهايي را انجام ميدهيم كه خوشمان نميآيد، مثلاً از درس رياضي خوشمان نميآيد ولي چون جزء دروس مدرسه است، اگر ميخواهيم در مدرسه درس بخوانيم بايد رياضي را نيز بخوانيم. از يك معلمي خوشمان نميآيد ولي سر كلاس او حاضر ميشويم چون جزء معلمين مدرسه است از نانواي محلهمان خوشمان نميآيد ولي براي گرفتن نان به او رجوع ميكنيم و مثالهاي فراوان ديگر وقتي به اين راحتي چيزي را انجام ميدهيم كه خوشمان نميآيد پس چرا در مسئله بسيار مهم تقليد اين كار را انجام ندهيم.
قسمت دوم: از روحاني و آخوند خوشم نميآيد چون از لباسش خوشم نميآيد.
در اينجا بايد ديد آيا واقعاً لباس ظاهري آنقدر مهم است كه ما آن را معيار خوش آمدن و خوش نيامدن قرار دهيم اگر اينگونه است پس ساير ملاكها چه ميشود؟ به نظر ميرسد مهمتر از لباس، زيبائيهاي ظاهري فرد باشد و مهمتر از آن زيباييهاي روحي و اخلاقي و فضيلتها و كمالات فرد باشد و به قول سعدي تن آدمي شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت بله لباس هم تا اندازهاي ميتواند باعث خوش آمدن و نيامدن شود ولي در همان موقع هم ميگوييم از لباسش خوشم ميآيد يا خوشم نميآيد نه اين كه لباس سبب شود از خود فرد خوشمان بيايد و ديگر به هيچ ملاك ديگري توجه نداشته باشيم آيا شده است از يك فرد اخمو، متكبر فقط چون لباسهاي قشنگي دارد خوشمان بيايد يا به عكس از يك فرد خوش اخلاق، مهربان فقط چون لباسهايش مطابق ميل ما نيست بدمان بيايد؟ آيا واقعاً شما در همه برخوردها و انتخابها ملاكتان لباس است آيا همسري انتخاب ميكنيد كه فقط از لباسش خوشتان بيايد؟ پيش دكتري ميرويد كه شنيدهايد لباس زيبايي ميپوشد و اگرچه تخصص چنداني ندارد؟ ظاهراً نبايد اينگونه باشد و اگر اين طور است پس چرا در مورد كساني كه ميخواهيم در شناخت دين و احكام آن به آنها رجوع كنيم تنها معيارمان لباس است چرا به ساير ملاكها و معيارها توجهي نداريم.
قسمت سوّم: از لباس روحاني خوشم نميآيد چون مثل لباس بقيه مردم ايران نيست نه لباس عربها است نه لباس پيامبر. در اينجا اين مطالب را بررسي ميكنيم: چرا مثل بقيه مردم ايران لباس نميپوشند؟ اول آنكه ملاك درستي يك كار عمل كرد مردم ايران نميباشد بلكه ملاك دستورات اسلام است دوم آنكه مگر همه مردم ايران يكجور لباس ميپوشند آيا مردم خوزستان مثل مردم خراسان لباس ميپوشند آيا كردهاي ايران مثل مردم تركمن لباس ميپوشند آيا لرهاي ايران مثل مردم شمال ايران لباس ميپوشند؟ نه هر گروهي و قبيلهاي و ناحيهاي از ايران يك لباس مخصوص دارند و نميتوان هم به آنها گفت بايد همه شما مثل مردم شهرها خصوصاً تهرانيها لباس بپوشيد. حتماً خواهيد گفت مراد لباس رسمي كشور است كه كت و شلوار باشد در اينباره ميگويم اين كت و شلوار برميگردد به دوره رضاخان كه برنامه متحدالشكل كردن و كشف حجاب را براي پيشرفت و ترقي مردم ايران در دستور كار قرار داد.[3] و الّا قبل از آن چيزي به نام كت و شلوار و لباسهاي غربي نبود. چرا نبايد ما مثل كشورهاي همجوارمان مثل هند پاكستان اندونزي و... لباس محلي و بومي خودمان را بپوشيم و به آن افتخار كنيم. روحانيون در زمان رضاخان در اين زمينه مقاومت كردند و لباس قبل خود را كه مطابق الگوهاي اسلامي بود پوشيدند و از غربيها الگو نگرفتند. در واقع در اينجا به آنها كه كت و شلوار را پوشيدند بايد گفت چرا شما سنت ايراني اسلامي خود را رها كرديد و لباسي به شكل لباس غربيها پوشيدند، نه به روحانيون و مردمي كه همچنان لباسهاي قبلي خود را ميپوشند سوم آنكه برخي اصناف براي شناخته شدن لباسهاي مخصوص ميپوشند مثل كادر بيمارستانها و نيروهاي مسلح روحانيون هم براي اين كه مردم بفهمند آنها كارشناس مسائل ديني هستند لباس مخصوص ميپوشند و از آنجا كه سؤال از مسائل ديني و انجام كارهاي ديني ساعت اداري مشخص و تعطيلات ندارد آنها هميشه اين لباس را ميپوشند.
مثل ساير اصناف نيستند كه فقط در ساعات و روزهايي خاص سر كار باشند فقط آن موقع لباس مخصوص بپوشند گفتهايد اين لباس عربهاست نه لباس پيامبر؛ اگر كمي در حرف خودتان دقت ميكرديد ميپذيرفتيد كه لباس پيامبر نيز ميباشد. اگر شما قبول داريد لباس روحانيون شبيه لباس عربها است، چون پيامبر گرامي اسلام عرب بودهاند بايد شبيه لباس پيامبر نيز باشد. جدا از اين ما احاديثي داريم كه وقتي لباس پيامبر را توصيف ميكند از عبا و عمامه نام ميبرد يعني همان چيزي كه روحانيون ميپوشند «و براي پيامبر عباي سياهي بود....»[4] عمامه آن حضرت به اندازهاي بود كه سه دور يا پنج دور به سرش ميپيچيد»[5] و چون رعايت سنت پيامبر پسنديده و مستحب است پس گذاشتن عمامه و استفاده از عباء كه روحانيون انجام ميدهند، نيز مستحب است.
منابع
1. ر.ك: علامه مجلسي حليةالمتقين، باب اول، آداب لباس.
نكته اخلاقي
اي فرزندان آدم، به راستي كه براي شما لباسي پديد آورديم كه هم عورت شما را ميپوشاند و هم ماية تجمل است؛ ولي لباس تقوا بهتر است، اين از آيات الهي است باشد كه پند گيرند[6]
[1] . آل عمران، 185.
[2] . تفابن، آيه 9.
[3] . ر.ك. محمد حسن رجبي، زندگي نامه سياسي امام خميني، مركز فرهنگي نشر قبله، 1377، چ 5، ج 1، ص 45.
[4] . علامه طباطبائي، سنن النبي، كتابفروشي اسلاميه، چاپ 5، 1370 ص 122.
[5] . همان ص 124.
[6] . اعراف 26.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب